Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
to walk the plank
چشم بسته روی الواری که دربغل کشتی نصب سده راه رفتن وتوی دریا افتادن
Other Matches
raft
با قایق الواری رفتن یافرستادن
rafts
با قایق الواری رفتن یافرستادن
to make ap a ship
کشتی را در دریا به غنیمت بردن
seagoing
قابل رفتن به دریا
salvor
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
To incite someone
تو جلد کسی افتادن
[رفتن]
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
flotsam and jetsam
کالاهایی که توسط ناخدای کشتی به دریا ریخته شده
to carry a watch
ساعت دربغل گذاشتن
stevedores
متخصص چیدن بسته ها وصندوقها در کشتی
stevedore
متخصص چیدن بسته ها وصندوقها در کشتی
prizing
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prizes
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized
کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
jackknife
بازو بسته شونده شیرجه رفتن
To get to the root of something.
ته وتوی چیزی را درآوردن
the exercised thier veto
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
slip rope
مهاری که دوسرش درکشتی ومیانش بکرانه بسته باشد.....کشتی رها شود
shipwreck
به زیر اب رفتن کشتی
shipwrecked
به زیر اب رفتن کشتی
reship
دوباره در کشتی رفتن
shipwrecks
به زیر اب رفتن کشتی
surging
جلو و عقب رفتن کشتی
wet storage
بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
continental shelf
مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
spar bridge
پل الواری
timber
درخت الواری
spar fender
دفرای الواری
silk oak
درخت الواری استرالیا
timberland
جنگل چوب الواری
silky oak
درخت الواری استرالیا
rafts
دگل قایق مسطح الواری
raft
دگل قایق مسطح الواری
neap tide
کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity
نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
packets
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet
بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
to fall on ones knees
بیرون افتادن بلابه افتادن
mean sea level
سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window
پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
multicast packet
بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
holding anchorage
لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
slated items
مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
mean sea level
ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
prows
کشتی عرشه کشتی
prow
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
channels
دریا
channeling
دریا
meerschaum
کف دریا
on the sea
دریا
high water line
خط مد دریا
acajou
دریا
asea
در دریا
asea
به دریا
at sea
در دریا
bree
دریا
waterscape
اب دریا
channeled
دریا
lough
اب دریا
ground
کف دریا
flood
رو د دریا
overboard
در دریا
d.j.'s locker
ته دریا
sepiolite
کف دریا
meerscham
کف دریا
sea froth
کف دریا
sea foam
کف دریا
channel
دریا
cuttle bone
کف دریا
benthos
ته دریا
channelled
دریا
holm
دریا
beach foam
کف آب دریا
seas
دریا
ocean foam
کف آب دریا
high tide
مد دریا
mere
دریا
high tides
مد دریا
sea
دریا
sea foam
کف آب دریا
cuttlebone
کف دریا
sea bed
کف دریا
spume
کف آب دریا
high water
مد دریا
saltwater
اب دریا
main
دریا
seabed
کف دریا
the blue
دریا
the deep
دریا
merest
دریا
flooded
رو د دریا
floods
رو د دریا
the wave
دریا
to shank off
افتادن
topple
از سر افتادن
foundering
از پا افتادن
plonked
افتادن
foundered
از پا افتادن
founder
از پا افتادن
out of breath
<idiom>
به هن هن افتادن
retarding
پس افتادن
plonk
افتادن
tumbles
افتادن
lies
افتادن
founders
از پا افتادن
drop back
افتادن
lied
افتادن
plonking
افتادن
plonks
افتادن
retard
پس افتادن
score
خط افتادن
To do something in a pique .
سر لج افتادن
toppling
از سر افتادن
retards
پس افتادن
To go out o fashion .
از مد افتادن
lie
افتادن
topples
از سر افتادن
lapse vi
افتادن
tumble
افتادن
toppled
از سر افتادن
scores
خط افتادن
tumbled
افتادن
clear itself
لا افتادن
to fall off
افتادن
to fall down
افتادن
to be off ones feed
افتادن
lags
پس افتادن
to come a cropper
افتادن
to come a mucker
افتادن
lagged
پس افتادن
lag
پس افتادن
scored
خط افتادن
to be deferred
پس افتادن
to be thrown
افتادن
oppose
در افتادن
opposes
در افتادن
prostrate
افتادن
prostrated
افتادن
prostrates
افتادن
prostrating
افتادن
fall
افتادن
to bite the dust
افتادن
mal de mer
ناخوشی دریا
heave of the sea
زورخیزاب دریا
seaway
دریا راه
holding ground
گیرایی کف دریا
high tides
حداکثر مد دریا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com