Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
flowerily
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
Other Matches
floweriness
اراستگی باعبارات پرصنعت یاتعارف امیز
bluntness
عدم رعایت نزاکت یاتعارف
reflexively
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
she'll
مخفف عبارات زیر will she shall she
italicism
عبارات و اصطلاحات ایتالیایی
phraseogram
خط یا خطوط نماینده عبارات
parallelism
ترادف عبارات اشتراک وجه
interpolator
کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
interpolate
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolating
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolates
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
interpolated
در میان عبارات دیگر جا دادن داخل کردن
textualist
کسیکه درنقل یا اقتباس عبارات چالاک است
jobs
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
conversion
لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
inverted commas
نام این دو نشان که در سوی عبارات نقل قول شده می گذارند
job
استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
conversions
لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
kwic
روش شاخص بندی اطلاعات توسط کلمات یا عبارات از قبل تعیین شده
metaphrast
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
how
چنانکه
in the event that
چنانکه
so that
چنانکه
as
چنانکه
as it deserves
چنانکه باید
expressively
چنانکه مقصودرابرساند
admissibleness
چنانکه روا
pinchingly
چنانکه فشاراورد
permissively
چنانکه مخیرسازد
as is well known
چنانکه مشهور
dilatorily
چنانکه پرشود
so to speak
چنانکه گویی
gratifyingly
چنانکه خوشنودسازد
coordinately
چنانکه یکجورباشد
prettily
چنانکه زیبانماید
cresuendo
چنانکه صداخردخرد
insolubly
چنانکه اب نشود
proper
چنانکه شایدوباید
pliably
چنانکه بتوان خم کرد
pitfully
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
funnily
چنانکه خنده اورد
brilliantly
چنانکه برجسته باشد
convincingly
چنانکه متقاعد کند
according to his version
چنانکه او شرح میداد
effusively
چنانکه گویی بریزد
prettily
بخوبی چنانکه باید
comme il faut
چنانکه باید وشاید
decrescendo
چنانکه صداخردخردضعیف شود
fitfully
چنانکه بگیردوول کند
invisibly
چنانکه دیده نشود
gratifyingly
چنانکه خوشی دهد
perniciously
چنانکه زیان اورد
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
heliocentrically
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
decreasingly
چنانکه روبکاهش گذارد
interminably
چنانکه تمام نشود
culpably
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
privatively
چنانکه نفی یا استثناکند
passably
چنانکه بتوان پذیرفت
according as
چنانکه بدان سان که
opprobriously
چنانکه رسوایی اورد
inexpressively
چنانکه مقصودرا نرساند
inexcusably
چنانکه نتوان معذوردانست
inviolably
چنانکه سزاوارحرمت باشد
invulnerably
چنانکه زخم برندارد
meetly
چنانکه باید و شاید
permissively
چنانکه اجازه بدهد
meetly
چنانکه در خور باشد
inadmissibly
چنانکه روایاجایز نباشد
medially
چنانکه درمیان باشد
irrecoverably
چنانکه بهبودی نپذیرد
meaningly
چنانکه مقصودرا برساند
causatively
چنانکه دلالت برسبب نماید
objectiveness
چنانکه در خارج معقول باشد
interchangeably
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
inexpressively
چنانکه زبان دار نباشد
inexpressibly
چنانکه نتوان بیان کرد
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
irrefragably
چنانکه نتوان تکذیب کرد
fadelessly
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
inseparably
چنانکه نتوان سوا کرد
engagingly
چنانکه سرگرم یامشغول کند
inviolately
چنانکه بی حرمت نشده باشد
commendably
چنانکه شایان ستایش باشد
intelligibly
واضحا چنانکه بتوان دریافت
epidemically
چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
extraneously
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
intangibly
چنانکه نتوان احساس کرد
intangibly
چنانکه نتوان درک کرد
organically
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
assumably
چنانکه بتوان فرض کرد
immovably
چنانکه نتوان جنبش داد
piquantly
چنانکه دهن رامزه بیاورد
as is well known
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
presentably
چنانکه بتوان پیشکش کرد
prepossessingly
چنانکه جلب توجه نماید
practicably
چنانکه بتوان اجرا نمود
perceptibly
چنانکه بتوان درک کرد
hereditably
چنانکه بتوان ارث برد
pleasingly
چنانکه خوش ایند باشد
inappreciably
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
grandiosely
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
perplexingly
چنانکه گیج یا حیران سازد
peerlessly
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
pestilently
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
indefensibly
چنانکه دفاع بردار نباشد
sanguinarily
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
onerously
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
exhaustively
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
admissibly
بطور قابل قبول چنانکه روا
irrecocilably
چنانکه نتوان انرا وفق داد
sententiously
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
illustratively
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
persuasively
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
contemptibly
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
inerrably
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
changeably
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
inscrutably
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
to kick over the traces
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
pardonably
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
functionally
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
colourably
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
invidiously
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
penitentially
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
incommunicably
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
cogently
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
adequately
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
paradoxically
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
ringent
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
accountably
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
nutritively
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
to eat humble pie
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
movably
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
nutritiously
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
relevantly
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
maritally
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
accordantly
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
picturesquely
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
commensurably
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
discreditably
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
indefeasibly
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
indescribably
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
adorably
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
corrigibly
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
inextricably
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
implacably
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
irremissibly
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
attributively
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
pestiferously
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
officinal names of drugs
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
impalpably
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
irreversibly
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
portentously
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
modernly
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
pontifically
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
low tension
دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous
دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind
دارای چشم تار دارای دید کم
irreclaimably
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
accessibly
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
opaquely
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
inaccessibily
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
ineradicably
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
rough handling of a thing
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
outrigged
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic
دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
propor tionably
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
isotropic solutions
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
end stopped
دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
Indo-persian rug
قالی هندی با طرح ایرانی
[اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
off colored
دارای رنگ ناجور دارای رنگ مغایر
polyisotopic
دارای چند هم پایه دارای چند ایزوتوپ
monadelphous
دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
fraught with
دارای
odoriferous
دارای بو
footy
دارای پا
three legged
دارای سه پا
three-legged
دارای سه پا
bilabiate
دارای دو لب
glochidiate
دارای مو
trilinear
دارای سه خط
iodic
دارای ید
petiolate
دارای دمگل
deadbeats
دارای سکون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com