Total search result: 201 (115 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
chip family |
چند تراشه مربوط به هم |
|
|
Other Matches |
|
splint |
تراشه کردن تراشه |
program loans |
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها |
tactical |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
tactically |
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی |
inferences |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
inference |
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد |
victual |
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار |
bioclimatic |
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی |
elevation guidance |
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما |
shaving |
تراشه |
turnings |
تراشه |
shavings |
تراشه |
flinders |
تراشه |
sliver |
تراشه |
excelsior |
تراشه |
abrasive grit |
تراشه |
chips |
تراشه |
foiled |
تراشه |
foil |
تراشه |
foiling |
تراشه |
foils |
تراشه |
chip |
تراشه |
paring |
تراشه |
swarf |
تراشه |
ramentum |
تراشه |
chipping |
تراشه |
parings |
تراشه |
genital |
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی |
auditory |
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری |
splintery |
تراشه وار |
sixteen bit chip |
تراشه 61 بیتی |
microminiature chip |
تراشه ریزمقیاس |
ribbons |
تسمه تراشه |
microcomputer ship |
تراشه ریزکامپیوتر |
slithered |
سنگریزه تراشه |
memory chip |
تراشه حافظه |
silicon chips |
تراشه سیلیسی |
ce |
تراشه تواناکننده |
chip enable |
تواناکننده تراشه |
chip select |
انتخاب تراشه |
thirty two bit chip |
تراشه 23 بیتی |
silicon chip |
تراشه سیلیکن |
silicon chip |
تراشه سیلیکان |
silicon chip |
تراشه سیلیسی |
silicon chips |
تراشه سیلیکن |
silicon chips |
تراشه سیلیکان |
cs |
انتخاب تراشه |
slithering |
سنگریزه تراشه |
slithers |
سنگریزه تراشه |
gallet |
تراشه سنگ |
slither |
سنگریزه تراشه |
splintered |
تراشه چوب |
splintering |
تراشه چوب |
splinters |
تراشه چوب |
scobs |
تراشه چوب |
ribbon |
تسمه تراشه |
splinter |
تراشه چوب |
supervisory |
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور |
splinter |
تراشه خرده شیشه |
splinters |
تراشه خرده شیشه |
swarf |
تراشه سنگ زنی |
ce |
تراشه فعال کننده |
computer on a chip |
کامپیوتر روی یک تراشه |
splintering |
تراشه خرده شیشه |
splintered |
تراشه خرده شیشه |
splinters |
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن |
splinter |
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن |
splintering |
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن |
splintered |
تراشه کردن متلاشی شدن وکردن |
relative |
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است |
acoustical |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
acoustic |
مربوط به صدا مربوط به سامعه |
pin compatible |
تراشه هایی که عملکردمشابهی دارند و می توانندبجای هم قرار گیرند |
slsi |
Intergration Scale SuperLarge تراشه هایی با تراکم ماوراء بزرگ |
splint |
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود |
z 0 |
یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود |
biochip |
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها |
xenial |
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان |
distance angle |
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف |
range component |
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد |
wafer |
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند |
dual in line package |
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود |
wafers |
یک قطعه نازک سیلیکون که بر روی ان مدارات مجتمع جهت ایجاد یک تراشه قرار دارند |
civil appropriation |
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی |
field alterable control element |
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند |
expansion card |
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد |
formulae |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formulas |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
formula |
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه |
hypobaric |
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو |
sliver |
قاش کردن تراشه کردن |
coherent |
مربوط |
vespertinal |
مربوط به شب |
correspondents |
مربوط به |
correspondent |
مربوط به |
pertaining |
مربوط به |
caprine |
مربوط به بز |
related |
مربوط |
curatorial |
مربوط به |
condequent |
مربوط |
irrelevant |
نا مربوط |
apposite |
مربوط |
coordinate |
مربوط |
pertinent |
مربوط به |
for |
مربوط به |
lineal |
مربوط به خط |
pertinenet |
مربوط |
eight bit system |
مربوط به یک |
cretaceous |
مربوط به گچ |
proper |
مربوط |
relevant |
مربوط |
germane |
مربوط |
affined |
مربوط |
pertinent |
مربوط |
as for |
مربوط به |
hydraulic |
مربوط به اب |
communists |
مربوط به کمونیسم |
ameban |
مربوط به امیب |
communist |
مربوط به کمونیسم |
operatic |
مربوط به اپرا |
attached |
مربوط متعلق |
futuristic |
مربوط به اینده |
valedictory |
مربوط به خداحافظی |
vehicular |
مربوط به خودرو |
ameba |
مربوط به امیب |
amazonian |
مربوط به امازونها |
parental |
مربوط به والدین |
prospective |
مربوط به اینده |
affiliate |
مربوط ساختن |
anent |
در مشارکت با مربوط به |
corresponsive |
مربوط بیکدیگر |
analitical |
مربوط به تجزیه |
ammino |
مربوط به امونیاک |
familial |
مربوط به خانواده |
larcenous |
مربوط به دزدی |
ameboid |
مربوط به امیب |
amebic |
مربوط به امیب |
dictoral |
مربوط به دکتری |
municipal |
مربوط به شهرداری |
divisional |
مربوط به تقسیم |
domiciliary |
مربوط به خانه |
aluminous |
مربوط به الومینیوم |
military |
مربوط به نظام |
aguish |
مربوط به تب و لرز |
ovarian |
مربوط به تخمدان |
nautical |
مربوط به کشتیرانی |
nasal |
مربوط به بینی |
fossils |
مربوط بادوارگذشته |
vermian |
مربوط به کرم |
fractional |
مربوط به بخشها |
gallinaceous |
مربوط بماکیان |
fractional |
مربوط به بخشهایی |
fossil |
مربوط بادوارگذشته |
racing |
مربوط بمسابقه |
outbound |
مربوط به خارج |
dependent |
مربوط محتاج |
baronial |
مربوط به بارون |
acetarious |
مربوط به سالاد |
circumstantial |
مربوط به موقعیت |
filiate |
مربوط ساختن |
agrologic |
مربوط بخاکشناسی |
commercial |
مربوط به تجارت |
expiratory |
مربوط به زفیر |
faunae |
مربوط به جانوران |
textual |
مربوط به متن یا نص |
adulterous |
مربوط به زنا |
achaian |
مربوط به اخائیه |
Americans |
مربوط بامریکا |
fistulous |
مربوط به ناسور |
achaean |
مربوط به اخائیه |
four dimensional |
مربوط به بعدچهارم |
concerns |
مربوط بودن به |
britannic |
مربوط به بریتانیا |
sartorial |
مربوط به خیاطی |
technological |
مربوط به فناوری |
bear on |
مربوط بودن |
speculative |
مربوط به اندیشه |
basal |
مربوط به ته یابنیان |
meteorological |
مربوط به هواسنجی |
astrological |
مربوط به نجوم |
atomistic |
مربوط به اتم |
aesthetic |
مربوط به علم |
aesthetically |
مربوط به علم |
cerebellar |
مربوط به مخچه |
astro |
مربوط به نجوم |
acrobatic |
مربوط به بندبازی |
capitular |
مربوط بفصل |
technologically |
مربوط به فناوری |
feminine |
مربوط به جنس زن |
brumal |
مربوط به زمستان |
my |
مربوط بمن |
c |
مربوط به کامپیوتر |
centenarians |
مربوط به قرن |
centenarian |
مربوط به قرن |
nuclear |
مربوط به اتمی |
thematic |
مربوط بموضوع |
congressional |
مربوط به کنگره |
geriatric |
مربوط به پیری |
calligraphic |
مربوط به خطاطی |
caloric |
مربوط به کالری |