Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
that is no great work
کار بزرگی نیست
Search result with all words
nothing great is easy
هیچ کاری بزرگی اسان نیست
Other Matches
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
hugeness
بزرگی
voluminesity
بزرگی
voluminosity
بزرگی
gloriousness
بزرگی
hauteur
بزرگی
dignity
بزرگی
sizes
بزرگی
gentility
بزرگی
grandness
بزرگی
magneficence
بزرگی
greatness
بزرگی
bulkiness
بزرگی
magnifcation
بزرگی
massiveness
بزرگی
masterdom
بزرگی
augustness
بزرگی
enlargements
بزرگی
enlargement
بزرگی
largeness
بزرگی
supercilicusness
بزرگی
bigness
بزرگی
size
بزرگی
grandeur
بزرگی
magnitude
بزرگی
immeasurableness
بزرگی بی اندازه
megacephaly
بزرگی بیش از حد سر
immenseness
بزرگی عظمت
eminency
برامدگی بزرگی
to a greatness
بزرگی یافتن
to a greatness
به بزرگی رسیدن
amplitude
دامنه بزرگی
aggrandizement
افزایش بزرگی
vastitude
عظمت بزرگی
vastity
عظمت بزرگی
vastness
عظمت بزرگی
man and boy
چه در کودکی چه در بزرگی
formidability
استحکام بزرگی
sample size
بزرگی نمونه
eminence
برامدگی بزرگی
headships
بزرگی برتری
he did me a great wrong
خطای بزرگی .....
Lordship
سیادت بزرگی
so large
باین بزرگی
Lordships
سیادت بزرگی
she was nipped in the bud
به بزرگی نرسید
headship
بزرگی برتری
order of magnitude
مرتبه بزرگی
magnanimity
بزرگی طبع
the meridian of glory
اوج بزرگی یا جلال
to be toast
[American E]
<idiom>
در دردسر بزرگی بودن
too big for one's breeches/boots
<idiom>
احساس بزرگی کردن
great dangers overhang us
خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
he is a great help
او کمک بزرگی است
he is a great person
شخص بزرگی است
come a long way
<idiom>
برنامه بزرگی ریختن
pyralidid
خانواده بزرگی ازپروانه ها
breadth of mind
بزرگی یا وسعت فکر
monstrousness
شگفت انگیزی بزرگی
bulk
حجم بزرگی از چیزی
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
deck
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
he did me a great wrong
بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
bias error
خطایی با علامت و بزرگی ثابت
great dangers overhang us
خطرهای بزرگی متوجه ما است
piece deresistance
مثلا تیکه بزرگی از گوشت
decks
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
Majesties
بزرگی عظمت وشان واقتدار
Majesty
بزرگی عظمت وشان واقتدار
steatopygia
بزرگی وفربهی کفل زنان
(when the) chips are down
<idiom>
بامشکل بزرگی مواجه شدن
loving cup
پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
A big rock rolled down the mountain.
سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
to roll a huge snowball
گلوله بزرگی از برف درست کردن
breakers
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
rocking stone
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
treadmill
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
anagoge
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
treadmills
چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
mastiffs
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
the propylaea
نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
multivolume file
فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
anagogy
بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
miller thumb
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
Police are out in force.
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
mastiff
سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breaker
موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
broadsheets
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
broadsheet
کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
aquariums
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria
شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
bell gear
چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
internally blown flap
فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
emphysema
اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
multiplan
یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
estuaries
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuary
دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben
ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
yule log
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
I am a great believer in using natural things for cleaning.
من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
band shell
جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
to kiss hands
دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
bulk
رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
We consider it a great honor to have you here with us tonight.
این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
backlogs
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
number cruncher
یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
backlog
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
afro
نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
campus environment
محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
batches
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batch
ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success.
اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
rate
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
isn't
نیست
It's not new.
نو نیست.
he is not of our number
از ما نیست
storage
می نیست
he takes no notice of it
نیست
Plug and Play
یچ نیست
temporary storage
می نیست
secondary
نیست
aint
نیست
auxiliaries
نیست
it is well enough
بد نیست
auxiliary
نیست
databank
1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
ought not
شایسته نیست
the ice is treach erous
یخ محکم نیست
it is not half bad
هیچ بد نیست
cold is merely privative
گرما نیست
it's only me
کسی نیست
it needs not
لازم نیست
it lies beyond his competence
در صلاحیت او نیست
Nevermind!
مهم نیست !
close the door please
اگرزحمت نیست
it is nothing out of the way
غریب نیست
it is not in good workingorder
دایر نیست
it is unnecessary
لازم نیست
it is unsuitable
مناسب نیست
i do not have it in me
از من ساخته نیست
he knows a thing or two
بی تجربه نیست
he is out of huomor
سر دماغ نیست
dont mention it
چیزی نیست
he is out of his senses
بهوش نیست
my health is tolerable
حالم بد نیست
if you please
اگرزحمت نیست
he is not willing to go
نیست برود
inextinct
نیست نشده
he has nothing in him
کسی نیست
he is not in it
داخل نیست
he is a bad husband
صرفه جو نیست
he is out of huomor
سر خلق نیست
he is rather i. than sick
ناخوش نیست
niet le fait
کار او نیست
no matter
چیزی نیست
no object
چیزی نیست
it is immaterial
چیزی نیست
no trouble
زحمتی نیست
it has escaped my remembrance
یاد نیست
no hurry
عجلهای نیست
he is none of my friends
او از دوستان من نیست
sacred cow
<idiom>
چارهای نیست
needn't
لازم نیست
that is wrong
درست نیست
He is not man enough to do it . He is not the man for it . He hasnt got the guts to do it .
مردش نیست
There is no hot water
آب گرم نیست.
there is no hurry
عجلهای نیست
there is no hurry
شتابی نیست
thereis no end to it
انراپایانی نیست
It's not new.
جدید نیست.
He goes on and on . He is most persistent .
ول کن معامله نیست
static
که پویا نیست
you are written
حق با شما نیست
no wonder
<idiom>
تعجبی نیست
no sweat
<idiom>
مشکلی نیست
It cant be helped.
چاره ای نیست
nihilism
نیست انگاری
It is not advisable . It is inexpedient.
صلاح نیست
I dont remember ( recall ) .
یادم نیست
that depends
معلوم نیست
that is not it
این نیست
There is nothing wrong with you . You are all right .
هیچیت نیست
Such is not the case . That is not so.
اینطور نیست
to make no mention of
ذکری از ان نیست
It is all right . It is o. k.
طوری نیست
Kasim Ushag design
طرح قسیم اوشاق
[عشاق]
[مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com