Dictiornary-Farsi | کاهش سائق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (15 milliseconds)

English	Persian
drive reduction	کاهش سائق


Other Matches

drives	سائق
drive	سائق
drive arousal	برانگیختگی سائق
exploratory drive	سائق کاوش
maternal drive	سائق مادری
drive stimulus	محرک سائق
primary drive	سائق نخستین
activity drive	سائق فعالیت
visceral drive	سائق احشایی
secondary drive	سائق ثانوی
social drive	سائق اجتماعی
hunger drive	سائق گرسنگی
tax friction	کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning	کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression	روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
drive displacement	جابه جایی سائق
drive channelling	راه گزینی سائق
decrease	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased	کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases	کاهش یافتن کم شدن کاهش
dialectic materialism	دیالکتیک مادی مبتنی بر قبول جبرتاریخ به عنوان یک سائق عمده وقایع
decrease	کاهش دادن کاهش
decreased	کاهش دادن کاهش
decreases	کاهش دادن کاهش
retardation	[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale	کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists	شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction	کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
dampers	کاهش
damp	کاهش
spoils	کاهش
spoiling	کاهش
spoiled	کاهش
dampest	کاهش
concession	کاهش
downturn	کاهش
downturns	کاهش
subrtraction	کاهش
subraction	کاهش
decline	کاهش
reduction	کاهش
spoil	کاهش
reductions	کاهش
declined	کاهش
attenuation	کاهش
imminution	کاهش
decrement	کاهش
depreciatory	کاهش
reduce/enlarge	کاهش
slowdowns	کاهش
slowdown	کاهش
declines	کاهش
declining	کاهش
subtraction	کاهش
rebate	کاهش
rebates	کاهش
degression	کاهش
shrinkage	کاهش
abatement	کاهش
slow down	کاهش
scale down	کاهش
diminution	کاهش
falling-off	کاهش
falling off	کاهش
decreased	کاهش
wastage	کاهش
relief	کاهش
decreases	کاهش
deduction	کاهش
decrease	کاهش
mitigation	کاهش
devaluation	کاهش
acceptances	کاهش
acceptance	کاهش
mark down	کاهش قیمتها
rebate	تخفیف کاهش
mark down	کاهش قیمت
relief [from pain]	کاهش درد
anaphrodisia	کاهش شهوت
decreased	کاهش یافتن
rebates	تخفیف کاهش
mitigative	مایه کاهش
shrinking	کاهش یافتن
shrink	کاهش یافتن
abatement	کاهش الودگی
minuend	کاهش یاب
abatable	کاهش پذیر
easing	کاهش درد
decreases	کاهش یافتن
shrinks	کاهش یافتن
deceleration	کاهش سرعت
depopulation	کاهش نفوس
dishoarding	کاهش ذخیره
alleviation	کاهش درد
decrementation	کاهش پلهای
fall in temperature	کاهش دما
drop in temperature	کاهش دما
abatement [of pain]	کاهش درد
disinvestment	کاهش سرمایه
detraction	کاهش کسرشان
detraction	کاهش توجه
disinflation	کاهش ورم
disinflation	کاهش تورم
dishoarding	کاهش اندوخته
decrement	میزان کاهش
decrease in value	کاهش ارزش
logarithmic decrement	کاهش لگاریتمی
decrease	کاهش یافتن
clemmensen reduction	کاهش کلمنسنی
lapse time	زمان کاهش
lapse rate	اهنگ کاهش
easement	کاهش درد
intensity decrease	کاهش شدت
indiminishable	کاهش ناپذیر
deduction	کاهش تفریق
tax deduction	کاهش مالیات
reductionism	کاهش گری
reductional	تبدیل کاهش
reduction ratio	نسبت کاهش
reduction of armamentes	کاهش تسلیحات
wane	کاهش یافتن
waned	کاهش یافتن
wanes	کاهش یافتن
waning	کاهش یافتن
slaked	کاهش فرونشستن
reduction factor	ضریب کاهش
slake	کاهش فرونشستن
extinction	کاهش نور
waney	کاهش یافته
wage cuts	کاهش دستمزد
slakes	کاهش فرونشستن
devaluation	کاهش نرخ
tax cuts	کاهش مالیات
taper off	کاهش یافتن
reduction	کاهش احیاء
reduce	کاهش یافتن
speed reduction	کاهش سرعت
reduces	کاهش یافتن
reductions	کاهش احیاء
scale down	کاهش مقیاس
reducing	کاهش یافتن
scale down	کاهش تدریجی
palliation	کاهش درد
palliator	کاهش دهنده
price reduction	کاهش قیمت
prereduction	کاهش اولیه
palliation	کاهش دادن
depreciation	کاهش بها
lessens	کاهش دادن
lessened	کاهش دادن
monetary contraction	کاهش پول
lessen	کاهش دادن
lessening	کاهش دادن
wany	کاهش یافته
redox reaction	واکنش اکسایش- کاهش
slump	کاهش فعالیت رکود
extenuation	کاهش اهمیت جرم
redox potential	پتانسیل اکسایش- کاهش
mitigatory	مایه کاهش یا ارامش
slumping	کاهش فعالیت رکود
oxidation reduction potential	پتانسیل اکسایش- کاهش
slumped	کاهش فعالیت رکود
slumps	کاهش فعالیت رکود
reduced mass	جرم کاهش یافته
redox system	سیستم اکسایش- کاهش
work decrement	کاهش بازده کار
oxidation reduction reaction	واکنش اکسایش- کاهش
irreducible representation	نمایش کاهش ناپذیر
disparagement	خوار شماری کاهش
hypoglycemia	کاهش قند خون
hypoxia	کاهش اکسیژن بافت
alleviation of suffering	کاهش درد و رنج
hypoxemia	کاهش اکسیژن بافت
reducible representation	نمایش کاهش پذیری
to cut back [on] something	چیزی را کاهش دادن
attrition	کاهش توان رزمی
decreases	کاهش یافتن یا کم شدن
decreased	کاهش یافتن یا کم شدن
decrease	کاهش یافتن یا کم شدن
break in share prices	کاهش قیمت سهام
brown out	کاهش جریان برق
capital loss	کاهش ارزش سرمایه
correction for attenuation	اصلاح برای کاهش
credit squeeze	کاهش دادن اعتبار
credit squeeze	کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze	کاهش حجم اعتبار
devaluation	کاهش ارزش پول
reduction	تحویل استحاله کاهش
to cut down [on] something	چیزی را کاهش دادن
reductions	تحویل استحاله کاهش
depletion	کاهش منابع طبیعی
to cut something	چیزی را کاهش دادن
abate	بزورتصرف کردن کاهش
abated	بزورتصرف کردن کاهش
abates	بزورتصرف کردن کاهش
abating	بزورتصرف کردن کاهش
depreciation	کاهش بها استهلاک
depreciation of currency	کاهش ارزش پول
deprecation of silver	کاهش ارزش سیم