English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
poler کسیکه باچوب یا دیرک کار یاحرکت کند
Other Matches
maneuver حرکت دادن یاحرکت کردن
mediaevalist کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
wainscots باچوب
wainscot باچوب
sortie یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
sorties یک کاروان دریایی یاحرکت یک کاروان دریائی
cane باچوب زدن
lammed باچوب زدن
caning باچوب زدن
canes باچوب زدن
caned باچوب زدن
lugs دیرک
lugged دیرک
lug دیرک
masts دیرک
mast دیرک
lugging دیرک
stilt باچوب پا راه رفتن
stilts باچوب پا راه رفتن
stopper باچوب پنبه بستن
ferule گرز تنبیه باچوب
stoppers باچوب پنبه بستن
parquet باچوب فرش کردن
cues باچوب بیلیارد زدن
cue باچوب بیلیارد زدن
ratling پله دیرک
posts دیرک ستون
tent pole دیرک چادر
propped پایه دیرک
prop پایه دیرک
propping پایه دیرک
post دیرک ستون
anchor pole دیرک مهار
rachis دیرک مشترک
posted دیرک ستون
pole mast دیرک یک پارچه
post- دیرک ستون
crutches باچوب زیربغل راه رفتن
crutch باچوب زیربغل راه رفتن
hooking سد کردن غیرمجاز حریف باچوب
marqueterie تزئین باچوب وگوش ماهی
marquetry تزئین باچوب وگوش ماهی
thwacking باچوب پهن کتک زدن
thwack باچوب پهن کتک زدن
thwacks باچوب پهن کتک زدن
thwacked باچوب پهن کتک زدن
loggats کنده کوچک دیرک
ridge pole کش دیرک افقی چادر
loggets کنده کوچک دیرک
roof tree کش دیرک افقی چادر
poles با تیر یا دیرک محکم کردن
masts دیرک بادکل مجهز کردن
pole با تیر یا دیرک محکم کردن
mast دیرک بادکل مجهز کردن
stickside سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
stay sail بادبان نصب شده برروی دیرک
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
whom کسیکه
gospeller کسیکه
one who کسیکه
blessed is he who کسیکه
dragman کسیکه
stalker کسیکه میخرامد
minimalist کسیکه خرسنداست
whomso بهر کسیکه
constructionist کسیکه قانون
introspectionist کسیکه معتقد به
long shot کسیکه درمسابقات
wonder worker کسیکه معجزه میکند
obstructionist کسیکه برای جلوگیری
rumormonger کسیکه شایعه میسازد
scaler کسیکه مقیاس بکارمیبرد
heliophobe کسیکه ازافتاب بیزاراست
nobs کسیکه از طبقات بالاباشد
nob کسیکه از طبقات بالاباشد
snorter کسیکه خرناس میکشد
figurant کسیکه باجمع میرقصد
tugger کسیکه کوشش وتقلامیکند
euphuist کسیکه باتصنع چیزیراانشامیکند
benedick کسیکه پس از مدتهاتجرد زن اختیارمیکند
pall bearer کسیکه در همراهی با جنازه
misogynists کسیکه از زن بیزار است
jogger کسیکه اهسته می دود
misogynist کسیکه از زن بیزار است
joggers کسیکه اهسته می دود
faunist کسیکه مطالعه درجانوران یک کشورمیکند
contrapuntist کسیکه درجفت کردن اوازهااستاداست
speller کسیکه لغت را هجی میکند
songwriter کسیکه شعراهنگهای معروف را میسراید
paperhanger کسیکه کاغذ دیواری می چسباند
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
somnambulistic کسیکه درخواب راه میرود
fillbelly کسیکه درکاری حریص باشد
first nighter کسیکه درنخستین شب هرنمایش بتماشامیرود
ortorian کسیکه شرکت در خواندن بنماید
negroid کسیکه خون سیاهان در او باشد
watcher کسیکه پاسداری و نظارت میکند
demonist کسیکه معتقدبهستی دیووتوانایی اوست
night walker کسیکه در خواب راه میرود
hylicist کسیکه معتقد به مادیات است
depositor کسیکه پول در بانک میگذارد
symposiast کسیکه در بزم شرکت میکند
symposiarch کسیکه جلسهای را اداره میکند
watchers کسیکه پاسداری و نظارت میکند
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
non entity کسیکه بودونابوداو یکی است
elephantiac کسیکه دچاربیلپای یاجذام است
embracer کسیکه دردادگاه اعمال نفوذمیکند
soliloquizer کسیکه باخود حرف میزند
gossiper کسیکه شایعات بی اساس میدهد
revenant کسیکه که ازغربت یاتبعیدبرگشته است
inductee کسیکه وارد خدمت شده
sweaters کسیکه عرق میکند پلوور
liveryman کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
presentee کسیکه چیزی باوعرضه شده
light sleeper کسیکه خوابش سبک است
processionist کسیکه با دستهای راه میافتد
proselyte کسیکه تازه بدینی واردشود
purse bearer کسیکه کیف مهربزرگ را میبرد
pseudologist کسیکه مرتبا دروغ میگوید
nightwalker کسیکه شب در خواب راه میرود
sweater کسیکه عرق میکند پلوور
lobbyer کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sandbagger کسیکه کیسه شن بکار برد
soliloquist کسیکه باخود حرف میزند
fruitarian کسیکه با میوه زندگی میکند .
fruiter کسیکه درخت میوه میکارد
gigman کسیکه درشکه تک اسبه دارد
paradoxist کسیکه سخنهای متناقض میگوید
paralogist کسیکه قیاس نادرست میسازد
personator کسیکه خودرابنام دیگری قلمدادمیکند
griper کسیکه مرتب شکایت میکند
gunfighter کسیکه با اسلحه گرم میجنگد
pledger کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
malaprop کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
pseudologer کسیکه مرتبا دروغ میگوید
sitter کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
scapegoats کسیکه قربانی دیگران شود
winegrower کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
lobbyists کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
sitters کسیکه در برابر پیکرنگار می نشیند
browser کسیکه جسته وگریخته میخواند
chain-smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
falconers کسیکه با شاهین شکار میکند
weaner کسیکه بچه را از شیر میگیرد
waxer کسیکه موم مالی میکند
autodidact کسیکه پیش خود میاموزد
chain-smokers کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
deadhead کسیکه بدون بلیط سوار
lobbyist کسیکه در پارلمان تبلیغ میکند
libertine کسیکه پابند مذهب نیست
pranksters کسیکه شوخی زننده کند
prankster کسیکه شوخی زننده کند
libertines کسیکه پابند مذهب نیست
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
chain smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
falconer کسیکه با شاهین شکار میکند
cessionary کسیکه چیزی باوواگذارشده باشد
prison bird کسیکه زندان خانه او شده است
prisoner at the bar کسیکه در نزد دادگاه متهم است
landsman کسیکه زندگی وشغلش در خشکی است
loiters :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
undertaking کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
interpolator کسیکه عبارات قلب در کتابی می افزاید
wool stapler کسیکه تجارت پشم خام میکند
irreligionist کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
irrepressible joy کسیکه نتوان از او جلو گیری کرد
knocker up کسیکه بردرخانه هامیزندتاکارگران را ازخواب بیدارکند
colonists کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
colonist کسیکه درتاسیس مستعمرهای شرکت میکند
progress chaser کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
sadistic کسیکه اززجر دیگران لذت میبرد
loitering :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
loitered :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
jailŠetc کسیکه زندان خانه اوشده است
misanthropist کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
orthoepist کسیکه با تلفظ درست چیز میخواند
moonlighter کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
sadist کسیکه از زجر دیگران لذت میبرد
octoroon کسیکه یک هشتم از خون سیاهان در او باشد
mumbler کسیکه اهسته وناشمرده سخن میگوید
my neighbour at dinner کسیکه سر ناهار پهلوی من نشسته است
nonunion کسیکه عضو اتحادیه کارگری نیست
would-be کسیکه دلش میخواهد بمقامی برسد
non abstainer کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
milch cow کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
undertaker کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
loiter :کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
spoilsport کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
pone کسیکه ورق بازی رابر میزند
spoilsports کسیکه بازی دیگران را خراب میکند
loiterer کسیکه در رفتن تعلل کند پرسه زن
malapropian کسیکه لغات را غلط بکار میبرد
lumberjack کسیکه الوار وتیر اره میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com