English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
stalinize کسی را پیرو عقاید ونظرات استالین کردن
Other Matches
shavian پیرو عقاید اجتماعی وسیاسی وادبی برناردشاو
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
stalinism روش سیاسی ژوزف استالین
the big three روزولت و استالین و بعدهابه اتلی
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
russify دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
stalinism سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
trotskism سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
the big three ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
governmentalize پیرو و تابع قانون کردن
to lead away پیرو خود کردن کشیدن
dogma اصول عقاید
multiplicity of creeds تعد د عقاید
inquisitor مفتش عقاید
religious tenets عقاید مذهبی
inquisitors مفتش عقاید
dogmas اصول عقاید
mendelism عقاید مندل
feet on the ground <idiom> عقاید عاقلانه
censorship سانسور عقاید
nihilism عقاید نهیلیستی
neologize دارای عقاید نوین
fascism اصول عقاید فاشیست
orientalism عقاید یا سیاست شرقی
small-minded opinions عقاید کوته نظر
sounding board عامل انتشار عقاید
soundboard عامل انتشار عقاید
sounding boards عامل انتشار عقاید
medievalism عقاید قرون وسطایی
symbolic مط العه دلایل و عقاید
lutheranism عقاید لوتر وکلیسای او
symbolically مط العه دلایل و عقاید
leninism عقاید اشتراکی لنین
rationale توضیح اصول عقاید
paradoxical مخالف عقاید عمومی
orthodox مطابق عقاید کلیسای مسیح
syncretic تلفیق کننده عقاید مختلف
doctrinal عقیدهای مبنی بر عقاید نظری
syncretism اعتقاد به توحید عقاید همتایی
junkerdom عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
junkerism عقاید یا قلمرونفوذ اشراف پروسی
Machiavellian وابسته به عقاید سیاسی "ماکیاولی "
ultranationalism عقاید ناسیونالیزم خیلی افراطی
public opinion polling استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
inquisition تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
inquisitions تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
His political beliefs are old hat now . عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
self expression ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
presbyterianism پیروی از عقاید کلیسای مشایخی پروتستان
swelled head دارای عقاید بزرگ خود فروش
romanism اصول عقاید کلیسای کاتولیک معتقدات کاتولیکی
brainwashing تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
interfaith شامل اشخاصی دارای عقاید وادیان مختلف
heterodox دارای مذهب وعقایدی مخالف عقاید عمومی
ideogram تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
naturism عریان گری [پیروی از عقاید جماعت برهنگان]
secondary planet پیرو
slaved پیرو
follower پیرو
slaves پیرو
satellites پیرو
followers پیرو
satellite پیرو
pursuant پیرو
follwer پیرو
sequela پیرو
sequent پیرو
henchman پیرو
cohort پیرو
succedaneous پیرو
cohorts پیرو
slave پیرو
henchmen پیرو
slaving پیرو
sequacious پیرو
thereinafter پیرو ان
to heel پیرو
brainwashes تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwash تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
Hungarian Activism [جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
fundamentalism اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
modernism نو گرایی سازش دادن عقاید قدیم باافکار جدید
sidekick ادم پیرو
disciples پیرو هواخواه
vassals تابع پیرو
platonist پیرو افلاطون
disciple پیرو هواخواه
obedient to the law پیرو قانون
sidekicks ادم پیرو
adherent تابع پیرو
adherents تابع پیرو
platonic پیرو افلاطون
succedent پیرو متعاقب
satellite processor پردازشگر پیرو
rightteous پیرو شریعت
shiite پیرو شیعه
law-abiding پیرو قانون
true-blue پیرو متعصب
vassal تابع پیرو
faddish پیرو مد زودگذر
leninist پیرو لنین
shamanism پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
dialectician پیرو منطق استدلالی
stoic پیرو فلسفه رواقیون
classical پیرو سبکهای باستانی
episcopalian پیرو کلیسای اسقفی
sunnite پیرو مذهب سنت
stoical پیرو فلسفه رواقیون
realist پیرو مکتب realism
realists پیرو مکتب realism
episcopalians پیرو کلیسای اسقفی
master slave system سیستم راهبر پیرو
epicure پیرو عقیده اپیکور
conservatives پیرو سنت قدیم
conservative پیرو سنت قدیم
religionist پیرو متعصب دین
wesleyan پیرو جان وسلی
wagnerite پیرو واگنرموسیقیدان المانی
wagnerian پیرو واگنرموسیقیدان المانی
shia پیرو مذهب شیعه
socratic پیرو حکمت سقراط
partisans حامی پیرو متعصب
partisan حامی پیرو متعصب
epicures پیرو عقیده اپیکور
slave mode حالت پیرو یا برده
pragmatist پیرو فلسفه عملی
shiite پیرو مذهب شیعه
partizan حامی پیرو متعصب
censeur ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
manichaean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
sensualist پیرو هوای نفس واحساس
manichean پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
rabbinist پیرو خاخام هایاعلمای یهود
manichee پیرو مانی نقاش وپیغمبرایرانی
pythagorean پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
malthusian پیرو عقیده توماس مالتوس
followers پیرو مذهب شیعه مقلد
kantian وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
to be at the foot of any one پیرو یا شاگرد کسی بودن
sensuous پیرو محسوسات ولذات نفسانی
atistotelian وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
sensuously پیرو محسوسات ولذات نفسانی
follower پیرو مذهب شیعه مقلد
cynics بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
platonize پیرو فلسفه ایده الی شدن
traditionalist پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists پیرو روایات وسنن سنت گرای
cynic بدبین وعیبجو پیرو مکتب کلبیون
schoolman پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
drum majorette زنی که رهبر طبالان است پیرو موزیک
pindaric پیرو سبک مغلق نویسی شاعریونانی موسوم به
schoolastic پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
ideology بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
economic determinism یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
owenism اصول عقاید رابرت اون کارخانه دار انگلیس در قرن 91 که شاید بتوان منشاء سوسیالیزم نوینش دانست
evangelical پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
leninism اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
bakuninism اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
ideological war جنگ عقیدتی جنگ عقاید
sunni اهل سنت پیرو مذهب سنت
revisionism روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com