Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
English
Persian
odalisque
کلفت یا صیغه
Other Matches
concubine
صیغه
concubines
صیغه
formula
صیغه
formulas
صیغه
formulae
صیغه
concubinage
زندگانی با صیغه
formula of contract
صیغه عقد
the plural number
صیغه جمع
plural
صیغه جمع
desiderative
صیغه تمنی
pronounce the formula of a specified
صیغه جاری کردن
first person
صیغه اول شخص
the precatory form
صیغه تمنی یا در خواست
the optative mood
صیغه تمنی یا ارزو یا دعا
ablative
مفعول منه صیغه الت
enallage
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
unipersonal
واحد دارای یک افنوم منحصربیک صیغه
cable weft
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
special contracts
منظور عقودی هستند که نام و صیغه خاص و شرایط ویژه دارند
maidservant
کلفت
labrose
لب کلفت
stocky
کلفت
stockiest
کلفت
stockier
کلفت
molls
کلفت
moll
کلفت
trull
کلفت
hand maid
کلفت
ladys maid
کلفت
handmaid
کلفت
squatty
کلفت
femme de chambre
کلفت
swabber
کلفت
tirewoman
کلفت
servant maid
کلفت
chamberer
کلفت
chamber maid
کلفت
bonne
کلفت
blobber
کلفت
biddy
کلفت
woman
کلفت
thicker
کلفت
housemaid
کلفت
burly
کلفت
thick
کلفت
heavy-set
کت و کلفت
thickest
کلفت
charwoman
کلفت
charwomen
کلفت
chambermaid
کلفت
handmaidens
کلفت
handmaiden
کلفت
chambermaids
کلفت
housemaids
کلفت
heavyset
کلفت زمخت
ancilla
پیشخدمت زن کلفت
hoodman blind
گردن کلفت
gold foil
زرورق کلفت
baryphonia
کلفت صدایی
impassive
پوست کلفت
box coat
پالتوی کلفت
bondwoman
کلفت زرخرید
incrassate
کلفت کردن
incrassate
کلفت شدن
inspissate
کلفت کردن
thick-skinned
پوست کلفت
doubling
کلفت ریسی
thick warp
نخ تار کلفت
thick weft
نخ پود کلفت
thickening
کلفت سازی
waitresses
ندیمه کلفت
waitress
ندیمه کلفت
dumpy
گردن کلفت
thick skinned
پوست کلفت
stiff necked
گردن کلفت
junk board
مقوای کلفت
moppy
کلفت بلند
muslinet
مشمش کلفت
pachydermatous
پوست کلفت
pachydrmatous
پوست کلفت
parlour maid
کلفت سرمیز
poutingly
لب کلفت کنان
roughneck
گردن کلفت
bluntest
کلفت کردن
thickset
تنگ کلفت
plank
تخته کلفت
thicken
کلفت کردن
thicken
کلفت ترشدن
thickened
کلفت ترشدن
thickens
کلفت کردن
thickens
کلفت ترشدن
thickened
کلفت کردن
yak
گاومیش دم کلفت
blunter
کلفت کردن
yaks
گاومیش دم کلفت
blunted
کلفت کردن
blunt
کلفت کردن
stodgy
گردن کلفت
girl
دوشیزه کلفت
girls
دوشیزه کلفت
blunts
کلفت کردن
hawser
طناب کلفت
hawsers
طناب کلفت
ruffians
گردن کلفت
blunting
کلفت کردن
ruffian
گردن کلفت
bullies
گردن کلفت گوشت
moreen
پارچه کلفت پردهای
pachyder mata
جانوران پوست کلفت
bullying
گردن کلفت گوشت
snubbed
کلفت وکوتاه سرزنش
bullied
گردن کلفت گوشت
snubbing
کلفت وکوتاه سرزنش
lumpiest
کلفت ناهنجار تودهای
ruffianly
گردن کلفت وحشی
lumpy
کلفت ناهنجار تودهای
bully
گردن کلفت گوشت
snubs
کلفت وکوتاه سرزنش
snub
کلفت وکوتاه سرزنش
thugs
قاتل گردن کلفت
thug
قاتل گردن کلفت
pachyderm
جانور پوست کلفت
pachyderms
جانور پوست کلفت
fly line
ریسمان کلفت ماهیگیری
heavyset
چهارشانه کلفت وکوتاه
hyperostosis
کلفت شدگی استخوان
indurate
پوست کلفت کردن
marchioness
نوعی گلابی کلفت
lumpier
کلفت ناهنجار تودهای
marchionesses
نوعی گلابی کلفت
singular
واژه مفرد صیغه مفرد
pachydrmatous
ادم پوست کلفت و بیرگ
butch
مرد یا پسر گردن کلفت
ancillary
مستخدم بومی مربوط به کلفت
chunk
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
nappies
کلفت و پرزدار خواب دار
nappy
کلفت و پرزدار خواب دار
parlormaid
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
stick glove
دستکش کلفت دروازه بان
chunks
تکه بزرگ یا کلفت وکوتاه
deep mouthed
دارای صدای درشت و کلفت
boat rod
چوب کلفت ماهیگیری با قایق
beefcake
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
meathead
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
grego
جامه کوتاه باشلق دارازپارچههای کلفت
senile keratosis
کلفت شدگی پوست درنتیجه پیری
muscleman
آدم گردن کلفت
[اصطلاح روزمره]
belly
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
bellies
کلفت ترین قسمت قلاب ماهیگیری
pea jacket or coat
جامه کلفت پشمی که ملوانان در سرما می پوشند
barreled shaft
میله تیر که وسط ان کلفت تراز انتهایش باشد
grossed
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barong
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
fearnought
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
grossing
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
barrel
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
barrels
قسمت کلفت چوب بیس بال لوله اسلحه
grosser
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
gross
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossest
کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
chest protector
لایی کلفت محافظ سینه توپگیریا داور بیس بال
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
petersham
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
club propeller
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
millboard
مقوای جلد کتاب وامثال ان مقوای کلفت
hyprostosis
رویش غیر طبیعی استخوان کلفت شدگی استخوان برامدگی استخوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com