Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 112 (9 milliseconds)
English
Persian
assistant driver
کمک راننده
Search result with all words
cab
جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
cab
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
cabs
جای راننده کامیون جای لوکوموتیوران
cabs
اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
drafting
راندن پشت سر راننده جلوبرای کاستن فشار هوا
pilot
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilot
راننده
pilot
راننده قایق روی یخ
piloted
خلبان هواپیما راننده کشتی
piloted
راننده
piloted
راننده قایق روی یخ
pilots
خلبان هواپیما راننده کشتی
pilots
راننده
pilots
راننده قایق روی یخ
timer
وقت نگهدار هر راننده
timers
وقت نگهدار هر راننده
sidecar
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
sidecars
جای اضافی چرخ دار پهلوی راننده موتورسیکلت
drone
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
helmsman
راننده
helmsmen
راننده
repellent
راننده بیزار کننده
repellents
راننده بیزار کننده
chauffeur
راننده ماشین
chauffeured
راننده ماشین
chauffeuring
راننده ماشین
chauffeurs
راننده ماشین
trucker
راننده کامیون
truckers
راننده کامیون
diver
راننده قایق موتوری
gondolier
راننده کرجی ونیزی
gondoliers
راننده کرجی ونیزی
driver
راننده
driver
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver
راننده گرداننده
drivers
راننده
drivers
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
drivers
راننده اتومبیل راننده ارابه
drivers
راننده گرداننده
driving
راننده
cabbie
راننده تاکسی
cabbies
راننده تاکسی
cabby
راننده تاکسی
power plant
پیش راننده
power plants
پیش راننده
cockpit
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
cockpits
محل ناخدا یا سکاندار یا راننده
bulldozerer
راننده بولدوزر
bus driver
راننده اتوبوس
cabman
راننده تاکسی
carter
راننده گاری
catch driver
راننده اجیر ارابه
check string
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
corner crew
متصدیان اعلام خطر به راننده در سر پیچ
drive's cab
اطاق راننده
drive's seat
صندلی راننده
driver's mate
شاگرد راننده
fitcall finding
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
fly man
راننده درشکه تک اسبه کرایهای
four in hand
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
hackman
راننده درشکه کرایهای
hackney man
راننده درشکه کرایهای
hot shoe
راننده زبردست
iceboater
راننده قایق روی یخ
impelent
راننده
karter
راننده اتومبیل کوچک
motorman
راننده موتور
motor man
راننده
motor man
راننده واگون یالوکوموتیوبرقی
outboarder
راننده قایق موتوری
pick off
رد شدن از راننده دیگر
pit board
تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pole sitter
راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
power unit
پیش راننده
predicted log racing
مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
propulsive
پیش راننده
protest flag
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
puntist
راننده کرجی نام دارد
remotely piloted
هدایت شونده از راه دور هواپیمای بدون راننده
road hog
راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
running down case
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
set down
معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
side car
جای اضافی چرخ داردرپهلوی راننده موتور سیکلت سایدکار
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
staging light
چراغی که به راننده علامت میدهد که چرخهای اتومبیل درست روی خط قرار دارند
steersman
راننده
taximan
راننده تاکسی
teamster
راننده یک جفت حیوان یا دستگاه اسب ودرشکه
the man at the wheel
راننده
truckman
راننده کامیون
understeer
تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
warm gas thruster
جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
wheelman
راننده
wheelsman
راننده
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
Other Matches
road hog
<idiom>
راننده بیابان
train driver
راننده قطار
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
locomotive operator
[British E]
راننده قطار
train operator
[American E]
راننده قطار
railroad engineer
[American E]
راننده قطار
locomotive engineer
[American E]
راننده قطار
ambulanceman
راننده یا مسئول آمبولانس
The driver coaxed his bus through the snow.
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
hit-and-run
<idiom>
حادثهای که راننده ماشین به بیراهه براند بدون اثری
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com