English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
ccitt کمیته مشاوره بین المللی تلگراف وتلفن
Other Matches
olympic review نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
wire تلگراف کردن تلگراف زدن
wires تلگراف کردن تلگراف زدن
slots شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slot شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slotting شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
international practice عرف بین المللی روش جاری بین المللی
international loans استقراض بین المللی بدهیهای بین المللی
deliberations مشاوره
deliberation مشاوره
commission کمیته
advising مشاوره
bureau کمیته
bureaus کمیته
commissioning کمیته
commissions کمیته
council مشاوره
conferences مشاوره
conference مشاوره
councils مشاوره
committees کمیته
consulting مشاوره
consultation مشاوره
consultations مشاوره
consultation مشاوره
commitee کمیته
committee کمیته
counseling مشاوره
commission کمیسیون و کمیته
counsels مشاوره کردن
genetic counseling مشاوره ژنتیکی
advise مشاوره کردن
steering committee کمیته رهبری
rules committee کمیته قوانین
marriage counseling مشاوره زناشویی
marital counseling مشاوره زناشویی
legal committee کمیته حقوقی
advises مشاوره کردن
commissions کمیسیون و کمیته
legal assistance مشاوره قضایی
commissioning کمیسیون و کمیته
advising مشاوره کردن
counselling مشاوره کردن
governing board کمیته حاکمه
production adviser مشاوره محصولات
advisory department بخش مشاوره
arbitration committee کمیته داوری
subcommittees کمیته فرعی
department حوزه کمیته
collegium هیئت یا کمیته
consult together مشاوره کردن
societies شرکت کمیته
standing committee کمیته دائمی
directive counseling مشاوره رهنمودی
subcommittee کمیته فرعی
society شرکت کمیته
vocational counseling مشاوره شغلی
departments حوزه کمیته
deliberated مشاوره کردن
committee هیئت یا کمیته
deliberating مشاوره کردن
deliberates مشاوره کردن
committees هیئت یا کمیته
deliberate مشاوره کردن
committee of inquiry کمیته بازرسی
counsel مشاوره کردن
counselled مشاوره کردن
counseled مشاوره کردن
investigating committee کمیته بازرسی
european committee for standardization کمیته اروپایی استاندار
deliberative مبنی بر تامل و مشاوره
committee کمیسیون مجلس مشاوره
to obtain legal advice مشاوره حقوقی دریافتن
conferee مشاوره کننده همرایزن
counselling مشاوره دو نفری مشورت
counsel مشاوره دو نفری مشورت
committees کمیسیون مجلس مشاوره
counsels مشاوره دو نفری مشورت
counselled مشاوره دو نفری مشورت
counseled مشاوره دو نفری مشورت
conferree مشاوره کننده همرایزن
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
hospital infection committee کمیته عفونت بیمارستان [پزشکی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board کمیته تخته کار صفحه چارت
to consult with somebody about something با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
boarded کمیته تخته کار صفحه چارت
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
steering committee کمیته مامورتهیه برنامه کار یک مجلس یا مجمع
ntsc Commitee TelevisionSystem National کمیته ملی سیستم تلویزیون
telegraphed تلگراف
telegraphy فن تلگراف
telegraphy تلگراف
telegraphing تلگراف
telegraphs تلگراف
cablegram تلگراف
telegram تلگراف
telegrams تلگراف
cabled تلگراف
telegraphically با تلگراف
cable تلگراف
telegraph تلگراف
radiotelegraph رادیو تلگراف
radiotelegraphic تلگراف بی سیم
radiotelegraph تلگراف بی سیم
radio telegraphy تلگراف بیسیم
telegraph key تکمه تلگراف
phonoplex telegraphy تلگراف فونوپلکس
cabled سیم تلگراف
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
wireless telegraphy تلگراف بیسیم
line telegraphy تلگراف خطی
cable تلگراف کردن
cable سیم تلگراف
radiotelegraphy تلگراف بی سیم
duplex telegraphy تلگراف دو جهتی
radioteletype تلگراف بی سیم
telegraph engineering تکنیک تلگراف
telegraph relay رله تلگراف
telegrapher تلگراف کننده
telegraph cable کابل تلگراف
telegraph apparatus دستگاه تلگراف
impluse telegraphy تلگراف ایمپولزی
telegraph alphabet الفبای تلگراف
telegraphic alphabet الفبای تلگراف
duplex telegraphy تلگراف دوگانه
spark sending تلگراف جرقهای
cabled تلگراف کردن
relay magnet رله تلگراف
telegraphic key شستی تلگراف
telegram تلگراف کردن
telegraph تلگراف کردن
telegraphed دستگاه تلگراف
by wire بوسیله تلگراف
telegraphing دستگاه تلگراف
telegraphed تلگراف کردن
wireless تلگراف بی سیم
telegraphing تلگراف کردن
dispensers نافرهزینه تلگراف
telegraphs تلگراف کردن
telegraph دستگاه تلگراف
synchronous telegraphy تلگراف همزمان
dispenser نافرهزینه تلگراف
telegrams تلگراف کردن
telegraphs دستگاه تلگراف
wirelesses تلگراف بی سیم
central office تلکس و تلگراف
surface line خط تلفن و تلگراف تعجیلی
rewired دوباره تلگراف زدن
trunk تلگراف یا تلفن بدنه
trunks تلگراف یا تلفن بدنه
multiplex telegraphy تلگراف چند جهتی
polar duplex telegraphy تلگراف دو جهتی قطبی
quadruplex circuit تلگراف تمام جهتی
quadruplex telegraphy تلگراف تمام جهتی
quadruplex telephony تلگراف تمام جهتی
radiotelegram مخابره تلگراف بیسیم
radiotelegraph تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraphic تلگراف رادیویی کردن
keyboard printing telegraph تلگراف ثبات تکمهای
interband telegraphy تلگراف باند میانی
rewiring دوباره تلگراف زدن
rewire دوباره تلگراف زدن
rewires دوباره تلگراف زدن
wireway سیم تلگراف و تلفن
aerogram مخابره با تلگراف بی سیم
fire alarm telegraph تلگراف اتش سوزی
ink writer در تلگراف مرکب نویس
central telegraph office مرکز تلگراف اصلی
codasyl مشاوره در مورد زبانهای سیستمهای اطلاعات Language DataSystems On Conferenceکنفرانس سیستم زبان داده ها
surface line خط تلگراف یا تلفن روی زمینی
heliographic مربوط به مخابره تلگراف افتابی
cable پیغام تلگرافی تلگراف زدن
cabled پیغام تلگرافی تلگراف زدن
phantoplex telegraphy تلگراف چهار سیمی مرکب
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
wirelesses بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless بابی سیم تلگراف مخابره کردن
observers گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
international line خط بین المللی
international بین المللی
internationals بین المللی
relay دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relays دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
relayed دستگاه تقویت نیروی برق یا رادیو و تلگراف و غیره
internationality بین المللی بودن
international union اتحادیه بین المللی
international union اتحادیههای بین المللی
international treaties عهود بین المللی
international trade تجارت بین المللی
internationalize بین المللی کردن
system international سیستم بین المللی
standard time وقت بین المللی
[as] compared to international standards در معیارهای بین المللی
by international standards در معیارهای بین المللی
international telephone circuit خط تلفنی بین المللی
international comity نزاکت بین المللی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com