Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
English
Persian
peripheral controller
کنترل کننده جنبی
Other Matches
peripheral control unit
واحد کنترل جنبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
control officer
افسر کنترل ستون موتوری افسر کنترل کننده
controller
کنترل کننده
controllers
کنترل کننده
disk controller
کنترل کننده گرده
controllers
نافر کنترل کننده
drum controller
کنترل کننده درام
peripheral controller
کنترل کننده جانبی
print controller
کنترل کننده چاپ
dual channel controller
کنترل کننده دو کاناله
controller card
کارت کنترل کننده
communications controller
کنترل کننده ارتباطات
vasomotor
کنترل کننده رگها
disk controller
کنترل کننده دیسک
micro controller
ریز کنترل کننده
channel controller
کنترل کننده مجرا
cluster controller
کنترل کننده گروهی
control member
عضو کنترل کننده
aircontroller
کنترل کننده هوایی
controller
نافر کنترل کننده
tidal sluice
مجرای کنترل کننده جزر و مد
input output controller
کنترل کننده ورودی- خروجی
disk controller card
کارت کنترل کننده دیسک
loop control variable
متغییر کنترل کننده حلقه
line printer controller
کنترل کننده چاپگر خطی
spelling checker
کنترل کننده حروف لغات
floppy disk controller
کنترل کننده فلاپی دیسک
ground control
دستگاه کنترل کننده زمینی
herwitz bishops
فیلهای کنترل کننده دو قطر مجاورشطرنج
silicon controlled restifier
یکسو کننده کنترل شده سیلیکانی
control ship
ناو کنترل کننده عملیات دریایی
administrator
شخص یا نرم افزار کنترل کننده و پیشبرنده
administrators
شخص یا نرم افزار کنترل کننده و پیشبرنده
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
freddie
اشاره به ایستگاه یا یکان کنترل کننده در درگیریهای هوایی
cascade control
چندین واحد کنترل که هر یک دیگری را کنترل میکند, کنترل ابشاری
basics
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
homing adaptor
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
basic
بخشی از کنترل کننده ارتباطات که توابع ریاضی و منط قی را بررسی میکند
processor
تقسیم کننده سیگنال که توسط ریز پردازندهای در شبکه کنترل میشود
layouts
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
open loop system
مکانیزم کمک کننده متشکل ازیک مسیر کنترل بدون اندازه گیری نتیجه
layout
1-قوانین کنترل کننده داده ورودی و خروجی از یک کامپیوتر. 2-روش استفاده از یک ورق کاغذ
control buoy
بویه کنترل کننده مینها دستگاهی که محل مینهای شناور زیر دریا را نشان میدهد
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
mechanical mouse
mouse حرکت داده میشود و توپ درون آن می چرخد و به احساس کننده ها که حرکات افق و عمودی را کنترل می کنند برخورد میکند
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
Hayes Corporation
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
bypassing
جنبی
next door
[to]
<adv.>
جنبی
circumferential
جنبی
hypokinesis
کم جنبی
lateral
جنبی
sideways
جنبی
laterad
جنبی
margins
جنبی
bypasses
جنبی
bypass
جنبی
margin
جنبی
bypassed
جنبی
peripheral
جنبی
disk operating system
کنترل کننده دیسک خوان سیستم عامل دیسک
side effects
اثرات جنبی
photokinesis
نور جنبی
next
پهلویی جنبی
auxiliary service
خدمات جنبی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
off hand game
بازی جنبی
peripheral driver
محرک جنبی
peripheral processor
پردازشگر جنبی
bypasses
مسیر جنبی
bypassed
مسیر جنبی
bypassing
مسیر جنبی
peripheral unit
واحد جنبی
bypass
مسیر جنبی
immediately next door
<adv.>
همین جنبی
peripheral device
دستگاه جنبی
by product
محصول جنبی
collateral heirs
وراث جنبی
racking stress
تنش جنبی
by-products
فراورده جنبی
margin cost
هزینه جنبی
side view
نمای جنبی
by-product
فراورده جنبی
adjunctive therapy
درمان جنبی
lateral
جنبی جناحی
slow motion
کند جنبی
bradykinesis
کند جنبی
coproduct
فراورده جنبی
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
byways
کار یا فعالیت جنبی
yawed
حرکت جنبی قایق
byway
کار یا فعالیت جنبی
yaw
حرکت جنبی قایق
aids to trade
خدمات جنبی تجارت مانندبانکدارب
ultromotivy
جنبش خود بخود نیروی خودبخودی جنبی
token
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
electronic
مراجعه به چیزی که توسط جریان الکتریکی کنترل میشود یا کنترل میکند
tokens
بسته کنترل بین ایستگاههای کاری برای کنترل دستیابی به شبکه
task
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
tasks
نرم افزار سیستم که کنترل و اختصاص منابع به برنامه ها را کنترل میکند
apt
زبان برنامه سازی برای کنترل ماشینهای کنترل عددی
control panel
صفحه کنترل قسمتی از کنسول کنترل کامپیوتر که حاوی کنترلهای دستی است
processor
پردازندهای که ارتباطات دادهای از قبیل DAM و توابع کنترل خطا را کنترل میکند
executives
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
control and reporting center
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
real time
سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
executive
دستوری که برای کنترل و اجرای برنامه ها تحت کنترل سیستم عامل به کار می رود
loops
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
loop
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
looped
عمل کنترل کامپیوتر که داده از خروجی وسیله کنترلی به حلقه کنترل برمی گردد
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
circulation control
کنترل جریان اب کنترل چرخش و یاگردش کالاها یا پول
rolleron
کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
flexible
کنترل شمارش کامپیوتری یا کنترل ماشین با کامپیوتر
emission control
کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
IRQ
سیگنال ارسالی به CPU برای به تعویق انداختن پردازش عادی به طور موقت و کنترل انتقال به تابع کنترل وقفه
controls
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controlling
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control
سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
inventory control
کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
ctrl
کلید کنترل یا کلیدی روی ترمینال کامپیوتر که در صورت انتخاب شدن یک حرف کنترل به کامپیوتر می فرستد
apt
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
control sheet
صفحه کنترل چارت کنترل
control statement
حکم کنترل دستور کنترل
block plot
صفحه کنترل عکسهای هوایی قائم صفحه کنترل موزاییکهای برجسته بینی
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
control stick
سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
controlled fragmentation
مهمات با ترکش کنترل شده گسترش کنترل شده ترکشها
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
goldie
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
climb mode
روش کنترل صعود هواپیما وضعیت کنترل صعود
remote control
کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
basics
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basic
توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
go around mode
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
flight control
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
quality control tests
ازمایش کنترل کیفیت بازرسی کنترل کیفیت
airlift control element
عنصر کنترل ترابری هوایی عنصر کنترل حمل و نقل هوایی
custody
مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
aircraft cross servicing
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
tactical air control center
مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
controlled net
شبکه مخابراتی کنترل شده مدار کنترل شده مخابراتی
traffic post
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
fire control
کنترل کردن اتش کنترل اتش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com