Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
male sterile
گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
Other Matches
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
barren
عقیم
abortive
<adj.>
عقیم
sterile
عقیم
incomplete offence
جرم عقیم
nulify
عقیم گذارندن
frustrated
عقیم مانده
sterilization
عقیم کردن
frustrations
عقیم گذاری
frustration
عقیم گذاری
confute
عقیم کردن
come to nothing
عقیم ماندن
spay
عقیم کردن
spayed
عقیم کردن
spays
عقیم کردن
abort
عقیم ماندن
to come to nothing
عقیم ماندن
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
fails
عقیم ماندن ورشکستن
failed
عقیم ماندن ورشکستن
fail
عقیم ماندن ورشکستن
to foil a plan
عقیم گذاردن نقشه ای
paralysation
بی اثرسازی عقیم گذاری
aborted
ریشه نکردن عقیم ماندن
aborting
ریشه نکردن عقیم ماندن
aborts
ریشه نکردن عقیم ماندن
miscarries
نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarry
نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarrying
نتیجه ندادن عقیم ماندن
thwarted
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
foiling
عقیم گذاردن خنثی کردن
foiled
عقیم گذاردن خنثی کردن
foil
عقیم گذاردن خنثی کردن
thwart
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
foils
عقیم گذاردن خنثی کردن
vasectomies
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy
عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
quale
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
navigated
خاصیت
propertyless
بی خاصیت
navigates
خاصیت
the five predicables
خاصیت
navigating
خاصیت
affection
خاصیت
property
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
virtues
خاصیت
virtue
خاصیت
navigate
خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
extensive property
خاصیت مقداری
fungosity
خاصیت قارچی
anti knock property
خاصیت ضدضربه
nutritiveness
خاصیت غذایی
chemism
خاصیت شیمیایی
fluffiness
خاصیت کرکی
paramorphism
خاصیت دگردیسی
flakiness
خاصیت فلسی
alkalescence
خاصیت قلیایی
fattiness
خاصیت چربی
ductility
خاصیت کش امدن
gauziness
خاصیت گارسی
milkiness
خاصیت شیری
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
mealness
خاصیت اردی
mealiness
خاصیت اردی
chalkiness
خاصیت تباشیری
carnosity
خاصیت گوشتی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
nutritiousness
خاصیت غذائی
gumminess
خاصیت صمغی
glassiness
خاصیت شیشهای
astingency
خاصیت قبض
ductility
خاصیت انگمی
pitchiness
خاصیت زفتی
adhesive property
خاصیت چسبندگی
impoverish
بی خاصیت کردن
the virtue of drugs
خاصیت داروها
unmake
از خاصیت انداختن
vitreosity
خاصیت شیشهای
woodiness
خاصیت چوبی
elasticity
خاصیت فنری
magnetism
خاصیت مغناطیسی
functions
خاصیت وجودی
functioned
خاصیت وجودی
function
خاصیت وجودی
buoyancy
خاصیت شناوری
natures
نوع خاصیت
impoverished
بی خاصیت کردن
impoverishes
بی خاصیت کردن
powderiness
خاصیت گردی
quantification
تعیین خاصیت
absorption property
خاصیت جذب
recursivity
خاصیت بازگشت
impoverishing
بی خاصیت کردن
silkiness
خاصیت ابریشمی
sponginess
خاصیت اسفنجی
steeliness
خاصیت فولادی
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
causality
خاصیت سببی
deactivating
بی خاصیت کردن
deactivates
بی خاصیت کردن
deactivated
بی خاصیت کردن
deactivate
بی خاصیت کردن
nature
نوع خاصیت
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
plasticity
خاصیت شکل افرینی
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
flexibility
خاصیت خمش پذیری
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
sexed
دارای خاصیت جنسی
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
curative
دارای خاصیت درمانی
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
ductility
خاصیت لوله شدن
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
tonus
خاصیت انقباض عضله
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
asexual
فاقد خاصیت جنسی
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
inductionless
بدون خاصیت القائی
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
gamic
دارای خاصیت جنسی
ductility
خاصیت فتیله شدن
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
elater
خاصیت انبساط و گسترش
malleability
خاصیت چکش خواری
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
low test
دارای خاصیت فراری
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
absorbency
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
sourness is the p of vinegar
ترشی خاصیت سرکه است
acoustic vases
[ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
ethereality
خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
amphoteric
دارای خاصیت اسید و قلیا
absorbent
دارای خاصیت جذب درکش
adhesion of fibers
خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
distributive law
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
distributive rule
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
distributive law
خاصیت توزیع پذیری
[ریاضی]
quale
شیی دارای خاصیت هوشیاری
paramorphous
دارای خاصیت تغییر یابی
persalt
نمک دارای خاصیت اسیدی
demagnetize
خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
de energize
از بین بردن خاصیت مغناطیسی
paramorphic
دارای خاصیت تغییر یابی
nervous nellie
ادم محافظه کار و بی خاصیت
active material
موادی که خاصیت تجزیه دارند
actescence
نمایش شیر خاصیت شیری
indiscerptibility
خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
acid
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
objectify
خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
basicity
خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
capillarity
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
despiritualize
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
balmier
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmiest
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
acids
سرکه مانند دارای خاصیت اسید
hot forming property
خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
electromagnetism
خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
iceland spar
کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
incendivity
خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radio activity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity
خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
countercheck
عقیم کردن دفع کردن
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapult
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase
بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
pitchstone
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet
اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com