English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
male sterile گامتهای عقیم وبی خاصیت نر
Other Matches
pneumaticity خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
barren عقیم
abortive <adj.> عقیم
sterile عقیم
incomplete offence جرم عقیم
nulify عقیم گذارندن
frustrated عقیم مانده
sterilization عقیم کردن
frustrations عقیم گذاری
frustration عقیم گذاری
confute عقیم کردن
come to nothing عقیم ماندن
spay عقیم کردن
spayed عقیم کردن
spays عقیم کردن
abort عقیم ماندن
to come to nothing عقیم ماندن
sound absorption خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
fails عقیم ماندن ورشکستن
failed عقیم ماندن ورشکستن
fail عقیم ماندن ورشکستن
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
paralysation بی اثرسازی عقیم گذاری
aborted ریشه نکردن عقیم ماندن
aborting ریشه نکردن عقیم ماندن
aborts ریشه نکردن عقیم ماندن
miscarries نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarry نتیجه ندادن عقیم ماندن
miscarrying نتیجه ندادن عقیم ماندن
thwarted عقیم گذاردن مخالفت کردن با
foiling عقیم گذاردن خنثی کردن
foiled عقیم گذاردن خنثی کردن
foil عقیم گذاردن خنثی کردن
thwart عقیم گذاردن مخالفت کردن با
foils عقیم گذاردن خنثی کردن
vasectomies عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
quale خاصیت
reflectiveness خاصیت
navigated خاصیت
propertyless بی خاصیت
navigates خاصیت
the five predicables خاصیت
navigating خاصیت
affection خاصیت
property خاصیت
inefficacious بی خاصیت
virtues خاصیت
virtue خاصیت
navigate خاصیت
neer do well or well بی خاصیت
extensive property خاصیت مقداری
fungosity خاصیت قارچی
anti knock property خاصیت ضدضربه
nutritiveness خاصیت غذایی
chemism خاصیت شیمیایی
fluffiness خاصیت کرکی
paramorphism خاصیت دگردیسی
flakiness خاصیت فلسی
alkalescence خاصیت قلیایی
fattiness خاصیت چربی
ductility خاصیت کش امدن
gauziness خاصیت گارسی
milkiness خاصیت شیری
mechanicalness خاصیت مکانیکی
mealness خاصیت اردی
mealiness خاصیت اردی
chalkiness خاصیت تباشیری
carnosity خاصیت گوشتی
non skid quality خاصیت ضد لغزش
nutritiousness خاصیت غذائی
gumminess خاصیت صمغی
glassiness خاصیت شیشهای
astingency خاصیت قبض
ductility خاصیت انگمی
pitchiness خاصیت زفتی
adhesive property خاصیت چسبندگی
impoverish بی خاصیت کردن
the virtue of drugs خاصیت داروها
unmake از خاصیت انداختن
vitreosity خاصیت شیشهای
woodiness خاصیت چوبی
elasticity خاصیت فنری
magnetism خاصیت مغناطیسی
functions خاصیت وجودی
functioned خاصیت وجودی
function خاصیت وجودی
buoyancy خاصیت شناوری
natures نوع خاصیت
impoverished بی خاصیت کردن
impoverishes بی خاصیت کردن
powderiness خاصیت گردی
quantification تعیین خاصیت
absorption property خاصیت جذب
recursivity خاصیت بازگشت
impoverishing بی خاصیت کردن
silkiness خاصیت ابریشمی
sponginess خاصیت اسفنجی
steeliness خاصیت فولادی
abnormality خاصیت غیرطبیعی
abnormalities خاصیت غیرطبیعی
causality خاصیت سببی
deactivating بی خاصیت کردن
deactivates بی خاصیت کردن
deactivated بی خاصیت کردن
deactivate بی خاصیت کردن
nature نوع خاصیت
acid base behavior خاصیت اسیدی- بازی
pulpiness خاصیت خمیری یاگوشتی
acid base catalysis خاصیت اسیدی- بازی
plasticity خاصیت شکل افرینی
agglomerative دارای خاصیت تراکم
flexibility خاصیت خمش پذیری
alkalescent دارای خاصیت قلیایی
vitality قدرت یا خاصیت حیاتی
antidotal دارای خاصیت پادزهری
capillarity خاصیت موئی مویسانی
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
corkiness خاصیت چوب پنبهای
sexed دارای خاصیت جنسی
sliminess خاصیت گلی یا لجنی
alkaline دارای خاصیت قلیایی
osmosis خاصیت نفوذ وحلول
curative دارای خاصیت درمانی
commutative rule خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative property خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative law خاصیت جابجایی [ریاضی]
prevenience خاصیت جلوگیری کننده
ductility خاصیت لوله شدن
soak up <idiom> خاصیت جنب کردنداشتن
tonus خاصیت انقباض عضله
springiness خاصیت فنری ارتجاع
asexual فاقد خاصیت جنسی
corporeity خاصیت جسمی یامادی
inductionless بدون خاصیت القائی
isogametic دارای خاصیت هم گامیتی
gamic دارای خاصیت جنسی
ductility خاصیت فتیله شدن
geomagnetic خاصیت مغناطیسی زمین
diathermacy خاصیت هدایت گرما
diastatic دارای خاصیت جوهربزاق
heat treating property خاصیت عملیات حرارتی
illusion of space القاء خاصیت فضایی
isogamous دارای خاصیت هم گامیتی
impenetrableness خاصیت عدم تداخل
elater خاصیت انبساط و گسترش
malleability خاصیت چکش خواری
erotization خاصیت شهوانی یافتن
low test دارای خاصیت فراری
absorbant دارای خاصیت جذب درکش
absorbency خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
sourness is the p of vinegar ترشی خاصیت سرکه است
acoustic vases [ظروف سفالین با خاصیت آکوستیک]
ethereality خاصیت اتری یا اثیری روحانیت
amphoteric دارای خاصیت اسید و قلیا
absorbent دارای خاصیت جذب درکش
adhesion of fibers خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
distributive law خاصیت پخش پذیری [ریاضی]
distributive rule خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
distributive law خاصیت توزیع پذیری [ریاضی]
quale شیی دارای خاصیت هوشیاری
paramorphous دارای خاصیت تغییر یابی
persalt نمک دارای خاصیت اسیدی
demagnetize خاصیت مغناطیسی را از بین بردن
de energize از بین بردن خاصیت مغناطیسی
paramorphic دارای خاصیت تغییر یابی
nervous nellie ادم محافظه کار و بی خاصیت
active material موادی که خاصیت تجزیه دارند
actescence نمایش شیر خاصیت شیری
indiscerptibility خاصیت چیزی که در اثرتجزیه فنانپذیرد
acid سرکه مانند دارای خاصیت اسید
objectify خاصیت و ماهیت چیزی رامعین کردن
basicity خاصیت بازی وقلیایی حالت بنیانی
capillarity خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
balmier دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmy دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmiest دارای خاصیت مرهم خنک کننده
acids سرکه مانند دارای خاصیت اسید
hot forming property خاصیت تغییر شکل پذیری گرم
electromagnetism خاصیت مغناطیسی حاصل ازجریانهای الکتریکی
iceland spar کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
incendivity خاصیت اتش زنی که در جرقه الکتریکی هست
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radioactivity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون میدهد
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
countercheck عقیم کردن دفع کردن
neutral soil خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
prepositional phrase بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
pitchstone یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
electro magnet اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
actinoelectric اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
electromagnet اهنی که بوسیله جریان برق خاصیت مغناطیسی پیدا میکند اهن ربای الکتریکی مغناطیس برقی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com