Total search result: 202 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
gapped scale |
گاهی که چند نت ان حذف شده باشد |
|
|
Search result with all words |
|
verbal note |
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد |
Other Matches |
|
in and out |
گاهی تو و گاهی بیرون |
whilom |
گاهی |
once in a way |
گاهی |
occasionally <adv.> |
گاهی |
now ....now |
گاهی ....گاهی |
once in a while <adv.> |
گاهی |
sometimes |
گاهی |
frequently [quite often] <adv.> |
گاهی |
somewhen |
گاهی |
at times |
گاه گاهی |
from time to time |
گاه گاهی |
every now and then |
گاه گاهی |
now and a |
گاه گاهی |
once in a blue moon |
گاه گاهی |
infrequently |
گاه گاهی |
anchoring effect |
اثر تکیه گاهی |
support conditions |
شرایط تکیه گاهی |
bearing pressure |
فشار تکیه گاهی |
anchorage distance |
فاصله تکیه گاهی |
bearing stress |
تنش تکیه گاهی |
bearing pressure on foundation |
فشار تکیه گاهی شالوده |
now and then a guest w come |
گاه گاهی میهمانی می رسید |
hit and miss |
گاهی موفق وگاهی مغلوب |
precious metals |
سیم وزرو گاهی پلاطین |
he makes occasional mistakes |
گاه گاهی اشتباه میکند |
off and on |
گاهی هرچند وقت یکبار |
chugged |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
chug |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
huck aback |
حولهای پارچه نخ وکتان که گاهی گلداردرست می کنند |
chugging |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
casual poor |
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود |
chugs |
صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود |
It is one of those things. |
گاهی پیش می آید ،دیگر چه می شود کرد |
accept as true |
گاهی پس از accept بمعنی پذیرفتن لفظ of می اورند |
a closed mouth catches no flies <proverb> |
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد |
moored mine |
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد |
mastigophoran |
اغازیان تک سلولی تاژکدار که گاهی جزء جلبک محسوبند |
expansion bearing |
تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود |
brochures |
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد |
brochure |
کتاب کوچک صحافی نشده که گاهی جلدکاغذی دارد |
fox fire |
نور وتشعشعی که گاهی ازچوبهای پوسیده ساطع میگردد |
hotter |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hot |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
hottest |
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد |
corposant |
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م |
echolalia |
تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود |
escutcheon |
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار |
natural erosion |
فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است |
epicanthus |
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند |
cantilever |
تیرکی که تنها در یک انتهابصورت صلب به تکیه گاهی متصل شده است |
karakul |
کاراکول [نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای] |
hotbed |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
hotbeds |
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد |
imperfect competition |
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد |
admixtures |
موادی بجز سیمان شن ماسه و اب که گاهی به عنوان ماده کمکی به بتن اضافه میکنند |
bad break |
مشکلی که گاهی در نرم افزار کلمه پرداز با اعمال خودکار فاصله ایجاد میشود |
open back |
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.] |
lapheld |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
laptop |
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است |
young saints Šold devils |
جوانان دین دار گاهی چون پابسن گذارند بی دین می شوند |
wellŠsuppose it is so |
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد |
Zel-i Sultan vase |
طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.] |
karachoph design |
لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.] |
hard sectoring |
می دیسک که هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود و گاهی توسط مجموعهای نقاط پانچ شده اطراف hub مرکزی صورت می گیرد که هر سوراخ شروع سکتور ران نشان میدهد |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
rool crush |
اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.] |
cobb doglas production function |
ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است |
shaggy ugs |
فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.] |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
armistise |
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد |
gini coefficient |
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست |
custom's declaration |
باشد |
admissibleness |
باشد |
admissibly |
باشد |
at the owner's risk |
باشد |
reflexively |
باشد |
some one or other |
هر کس باشد |
incomplete flower |
کم باشد |
Benedictine |
باشد |
Benedictines |
باشد |
any old thing |
هر چه باشد |
be it so |
چنین باشد |
quantum sufficit |
چندان که بس باشد |
over crowding |
بیشتر باشد |
keep your peck up |
دل داشته باشد |
coute que coute |
بهربهاکه باشد |
let it be |
بگذارید باشد |
at most |
خیلی باشد |
beit so |
چنین باشد |
let it remain as it is |
بگذارید باشد |
hydroxide |
داشته باشد |
if any |
اگر باشد |
if he be |
اگر او باشد |
stet |
بگذارید باشد |
whosoever |
هر شخصی که باشد |
whoso |
هر شخصی که باشد |
whencesoever |
از هرجا که باشد |
worksheet |
ی داشته باشد |
HTTPD |
تصدیق و جستجو باشد |
by all means |
بهر قیمت که باشد |
theonomy |
کشوری که خداپادشاه ان باشد |
i beam or i beam |
تیری که به شکل ) باشد |
i girder |
تیری که بشکل ) باشد |
out of range |
که خارج از حد سیستم باشد |
shepherdess |
شبان کلیسا که زن باشد |
May his soull live in peace. |
روحش شاد باشد |
shepherdesses |
شبان کلیسا که زن باشد |
layer |
ل تصحیح خطا باشد |
caryatid |
ستونی که مجسمه زن باشد |
Mark my words . Remember what I told you . |
یادت باشد چه گفتم |
how difficult soever it may be |
هر قدر سخت باشد |
library edition |
چاپی که درخودکتابخانه باشد |
Keep your mind on your work. |
حواست بکارت باشد |
You neednt worry . Dont bother your head. |
خیالت راحت باشد |
at f. |
منتهی خیلی باشد |
medially |
چنانکه درمیان باشد |
meetly |
چنانکه در خور باشد |
He is not dead by any chance , is he ? |
نکند مرده باشد ؟ |
culpably |
چنانکه سزاوارسرزنش باشد |
he must have gone |
باید رفته باشد |
well and good |
باشد چه ضرر دارد |
he wished to be private |
می خواست در خلوت باشد |
that depends |
تا چه شرایطی درکار باشد |
flocculence |
یا دسته پشم باشد |
layers |
ل تصحیح خطا باشد |
pterygium |
گلبرگی که مانندبال باشد |
brilliantly |
چنانکه برجسته باشد |
kentish fire |
که نشانه نفاق ..باشد |
stray |
که متوقف نشده باشد |
if i find an opportunity |
اگر مجالی باشد |
rain or shine |
چه باران باشد چه آفتاب |
if necessary |
اگر لازم باشد |
at all events |
بهر وسیله که باشد |
riparian |
حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد |
if need be |
اگر لازم باشد |
shell back |
دریانوردی که از خط استواگذشته باشد |
straying |
که متوقف نشده باشد |
strays |
که متوقف نشده باشد |
as the case may be |
تاچه مورد باشد |
at any price |
بهر قسمت که باشد |
Mind the step! |
حواست به پله باشد! |
inviolably |
چنانکه سزاوارحرمت باشد |
steady as you go |
راه ثابت باشد |
if any |
اگر داشته باشد |
inoffensively |
بی انکه زننده باشد |
pitfully |
چنانکه سزاوارنکوهش باشد |
perhaps so |
شاید چنین باشد |
frothily |
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد |
green old wound |
زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد |
i suspect him to be a liar |
گمان میکنم دروغگو باشد |
Gentile |
کسی که نه مسیحی و نه کلیمی باشد |
granitic water |
ابی که ازخاک خارادارامده باشد |
Gentiles |
کسی که نه مسیحی و نه کلیمی باشد |
brass band |
ادوات انها از برنج باشد |
jerkin |
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد |
i do not wish it otherwise |
جور دیگر باشد نمیخواهم |
i shoudel hardly think so |
گمان نمیکنم اینطور باشد |
hexahydrate |
ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد |
if he has found it |
اگر ان را پیدا کرده باشد |
hellishness |
خویی که شایسته دوزخ باشد |
brass bands |
ادوات انها از برنج باشد |
yahoo |
جانوری که درقالب انسانی باشد |
gynaecocracy |
حکومتی که دردست اناث باشد |
foot hill |
تپه ای که در دامنه کوهی باشد. |
cushioned |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
aerated bread |
نانیکه مصنوعابوسیله گازدرامده باشد |
fillbelly |
کسیکه درکاری حریص باشد |
She must be at least 40. |
او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد. |
cushion |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
bad dept |
طلبی که امکان وصول ان کم باشد |
beanball |
توپی که هدف ان سر توپزن باشد |
jerkins |
کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد |
thumbnails |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
cushioning |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
cushions |
وسیلهای که شبیه تشک باشد |
as little as possible |
اینقدر کم که امکان پذیر باشد |
granule |
حب و کپسولی که باقند وشکرپوشیده باشد |
granules |
حب و کپسولی که باقند وشکرپوشیده باشد |
thumbnail |
هر چیزی که باندازه ناخن باشد |
There must be some mistakes. |
باید اشتباهی شده باشد. |
sited |
محلی که پایه چیزی باشد |
bourg |
محل یاشخصی که مجاورقلعه باشد |
site |
محلی که پایه چیزی باشد |
Supposing that is the case . |
بفرض اینکه اینطور باشد |
dapple |
حیوانی که بدنش خالخال باشد |
double purchase pulley |
غرغرهای که دو طناب خورداشته باشد |
There must be a catch(trick)in it. |
باید حقه ای درکار باشد |
expandable |
آنچه قابل گسترش باشد |
sites |
محلی که پایه چیزی باشد |
commendably |
چنانکه شایان ستایش باشد |
After all I have eaten his salt. |
هر چه باشد با هم نان ونمک خوردیم. |
between our selves |
حرف بین خودمان باشد |
blazing star |
هرچیزی که موردتوجه دیگران باشد |
bombproof |
ساختمانی که پناه بمب باشد |
It must be quiet. |
باید ساکت و آرام باشد. |
cantilever beam |
تیری که یک طرف ان گیردار باشد |
cat and dog life |
زندگی زناشویی که پرازدعوانکبت باشد |
catch meadow |
چمنی که دردامنه تپهای باشد |