Dictiornary-Farsi | گرانی یا جاذبه زیاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
intensity of gravity	گرانی یا جاذبه زیاد


Other Matches

free air anomaly	اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
oppressiveness	گرانی
death	گرانی
despondency	دل گرانی
dearth	گرانی
weight	گرانی
costliness	گرانی
dearness	گرانی
expensiveness	گرانی
deaths	گرانی
gravity	گرانی
despondence	دل گرانی
earth's attraction	جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
dearth	کمیابی و گرانی
acceleration of gravity	شتاب گرانی
apparent gravity	شتاب گرانی
acceleration of free fall	شتاب گرانی
specific gravity	گرانی ویژه
dear year	سال گرانی
pannage	حق گرانی چرانی
relative density	گرانی ویژه
gravity meter	گرانی سنج
specific gravities	گرانی ویژه
Vistory was dearly bought .	پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
attractions	جاذبه
gravitation	جاذبه
law of gravity	جاذبه
attraction	جاذبه
gravity	جاذبه
valence	جاذبه
appeals	جاذبه
appeal	جاذبه
appealed	جاذبه
sexiness	جاذبه جنسی
absorpthiveness	قوه جاذبه
attraction force	نیروی جاذبه
electron capture	جاذبه الکترونی
electric attraction	جاذبه الکتریکی
electromagnetic attraction	جاذبه الکترومغناطیسی
attractive field	میدان جاذبه
sex appeal	جاذبه جنسی
attraction of current	جاذبه میدان
attractive force	نیروی جاذبه
gravitational constant	ثابت جاذبه
adhesion	جاذبه سطحی
gravitational force	نیروی جاذبه
gravitational attraction	جاذبه گرانشی
gravitation	جاذبه گرانشی
gravitation	جاذبه ثقلی
capillary attraction	جاذبه شعریه
magnetic attraction	جاذبه مغناطیسی
coulomb attraction	جاذبه کولنی
counter attraction	جاذبه متقابله
electrostatic attraction	جاذبه الکترواستاتیکی
attration	جاذبه کشندگی
gravitation	کشش جاذبه
gravitation	قوه جاذبه
cohesion	جاذبه مولکولی
gravitational waves	امواج جاذبه
law of universal gravitation	قانون جاذبه عمومی
magnetic dip	میدان جاذبه مغناطیسی
centripetal force	قوه جاذبه مرکز
magnetic dip	قوه جاذبه مغناطیسی
scenic attractions	جاذبه های دیدنی
law of electrostatic attraction	قانون جاذبه الکترواستاتیکی
intermolecular attraction	جاذبه بین مولکولی
interionic attraction	جاذبه بین یونی
intensity of gravity	شدت با زیادی جاذبه
ablatitious	کاهنده قوه جاذبه
geomagnetic	وابسته به جاذبه زمین
inelastic demand	تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
gravity	جاذبه زمین درجه کشش
gravity	جاذبه زمین کشش انحراف
cohesion	التصاق یا قوه جاذبه ذرات
intermolecular attractive force	نیروی جاذبه بین مولکولی
gravitated	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitating	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitating	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitate	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitates	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitate	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
affinities	نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
cohesion	نیروی جاذبه بین ذرات همگن
gravitated	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
affinity	نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
gravitates	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
centriole	ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
geotropism	رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
neap tide	دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
electrostatics	بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
geotaxis	گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism	نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
widest	زیاد
squeamishly	زیاد
numerous	زیاد
squeamishness	زیاد
tremendously	زیاد
high	زیاد
intensely	زیاد
thicker	زیاد
intensively	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
large adv	زیاد
wider	زیاد
immoderate	زیاد
much	زیاد
excessive	زیاد
in quantities	زیاد
supererogatory	زیاد
overly	زیاد
generous	زیاد
mortally	زیاد
profusely	زیاد
vastly	زیاد
extensive	زیاد
very	زیاد
to a large extent	زیاد
too much	زیاد
egregiously	زیاد
glaring	زیاد
in excess	زیاد
immane	زیاد
thickest	زیاد
greatly	زیاد
outrageously	زیاد
hugely	زیاد
heart break	غم زیاد
populous	زیاد
great-	زیاد
heartbreak	غم زیاد
late	زیاد
many	زیاد
ranksack	زیاد
too	زیاد
profoundly	زیاد
wide	زیاد
over and above	زیاد
effusively	زیاد
copious	زیاد
plethoric	زیاد
plaguily	زیاد
great	زیاد
heavily	زیاد
widely	زیاد
rife	زیاد
highly	زیاد
greatest	زیاد
swingeing	زیاد
highs	زیاد
superabundant	زیاد
intense	زیاد
muckle	زیاد
mickle or muckle	زیاد
mickle	زیاد
extortionate	زیاد
extortionary	زیاد
fulsome	زیاد
no end of	زیاد
thick	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
overmuch	زیاد
highest	زیاد
not a lettle	زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
consumedly	بطور زیاد
desudation	خوی زیاد
d. haste	شتاب زیاد
desudation	عرق زیاد
dense ignorance	نادانی زیاد
swarms	دسته زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
quaff	زیاد نوشیدن
swarmed	دسته زیاد
carnosity	گوشت زیاد
far	زیاد خیلی
hell-bent	زیاد خمیده
hell bent	زیاد خمیده
terrors	ترس زیاد
boosters	زیاد کننده
booster	زیاد کننده
queasy	زیاد دقیق
increases	زیاد کردن
increased	زیاد کردن
increase	زیاد کردن
manifold	بسیار زیاد
downpours	بارندگی زیاد
downpour	بارندگی زیاد
extreme	خیلی زیاد
desperation	نومیدی زیاد