English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Enantiodroma گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
Other Matches
How very odd. Well I never. چه چیزها ( بعلامت تعجب )
lot گروه [توده] از مردم یا چیزها
I am not expected to tell you every thing , am I ? مگرتمام چیزها رابایدبه تو گفت
visibility was poor چیزها درست دیده نمیشد
standardises مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
She has had many privations in her youth . درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
purest پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
pure پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
hookup تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
standardize مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
purer پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
standardizes مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardising مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardizing مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardised مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
accumulating جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
paranomia اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
accumulate جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
packs قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
accumulates جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
exception چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
stiffening اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
add قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adds قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
exceptions چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
tropism گرایش
disposition گرایش
diatropism گرایش
attitudes گرایش
attitude گرایش
trend گرایش
tendency گرایش
tendencies گرایش
gravitation گرایش
propensities گرایش
trends گرایش
propensity گرایش
cenotrope گرایش مشترک
coenotrope گرایش مشترک
propensity to hoard گرایش به احتکار
sexual orientation گرایش جنسی
upward tendency گرایش صعودی
reconversion گرایش مجدد
approach gradient شیب گرایش
propensity to import گرایش به واردات
pressure tendency گرایش فشار
propensity to consume گرایش به مصرف
propensity to save گرایش به پس انداز
orientation گرایش جهت
chemotropism گرایش شیمیایی
propensity to borrow گرایش به استقراض
action tendency گرایش به عمل
christianization گرایش به مسیحیت
end strings نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
ism سیستم عملی گرایش
pro-active گرایش به ایجاد وقایع
sentimentality گرایش بسوی احساسات
propensity to invest گرایش به سرمایه گذاری
sentimentalism گرایش بسوی احساسات
central tendency measures اندازههای گرایش مرکزی
determining tendency گرایش تعیین کننده
phototropism گرایش بطرف نور
measures of central tendency اندازههای گرایش مرکزی
income effect اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
tending متمایل بودن به گرایش داشتن
tend متمایل بودن به گرایش داشتن
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
tends متمایل بودن به گرایش داشتن
common business oreinted language زبان با گرایش متداول تجاری
tended متمایل بودن به گرایش داشتن
simplism گرایش بسادگی وبی الایشی
tendentious دارای گرایش ویژه وعمدی
radicalism گرایش به سیاست افراطی تندروی و افراط
plastic تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
bopped Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bop Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bopping Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
bops Protocol Bit-Orinted پروتکل با گرایش بیت
coanda effect گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
finder عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
variable area nozzle نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
change over تغییر روش تغییر رویه
changing تغییر کردن تغییر دادن
changed تغییر کردن تغییر دادن
changes تغییر کردن تغییر دادن
change تغییر کردن تغییر دادن
fm فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
snobol Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
angular travel تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
character oriented protocol پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
gradient circuit مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
guild socialism سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
alternation تغییر
alteration تغییر
conversions تغییر
variation تغییر
conversion تغییر
innovations تغییر
changeless بی تغییر
variations تغییر
changing تغییر
shunting تغییر خط
amendments تغییر
mutation تغییر
mutations تغییر
changed تغییر
amendment تغییر
commutation تغییر
changes تغییر
misalignment تغییر
modification تغییر
dachi تغییر پا
vicissitude تغییر
fluctuation تغییر
stationary بی تغییر
change تغییر
innovation تغییر
constantly بدون تغییر
alters تغییر دادن
reversal shift تغییر وارون
varies تغییر کردن
vicissitudes of time تغییر اوضاع
change [in something] [from something] تغییر [در یا از چیزی]
variational principle اصل تغییر
variative قابل تغییر
changeable قابل تغییر
fluctuate تغییر مداوم
unalterable تغییر ناپذیر
inalterable تغییر ناپذیر
realigning تغییر دادن
variation coefficient ضریب تغییر
upheaval تغییر فاحش
transformative قابل تغییر
variation theorem قضیه تغییر
realign تغییر دادن
variational method روش تغییر
kaleidoscope تغییر پذیربودن
infelection تغییر شکل
immutability تغییر ناپذیری
kaleidoscopes تغییر پذیربودن
inalterability تغییر ناپذیری
vary تغییر کردن
invariable تغییر ناپذیر
alters تغییر یافتن
to undergo a change تغییر یافتن
amended تغییر دادن
amending تغییر دادن
alter تغییر دادن
alter تغییر یافتن
sex reversal تغییر جنسیت
range of variation ناحیه تغییر
fluctuates تغییر مداوم
lour اخم تغییر
mutant تغییر پذیر
mutants تغییر پذیر
transmutation تغییر شکل
amend تغییر دادن
mutating تغییر دادن
metamorphosis تغییر شکل
altering تغییر دادن
altering تغییر یافتن
supple تغییر پذیر
immutable تغییر ناپذیر
fluctuated تغییر مداوم
versatility قابلیت تغییر
altered تغییر دادن
realigned تغییر دادن
altered تغییر یافتن
mutate تغییر دادن
mutated تغییر دادن
mutates تغییر دادن
magnatic displacement تغییر مغناطیسی
variations تغییر ناپایداری
kainophobia تغییر هراسی
modify تغییر دادن
variation تغییر ناپایداری
transforming تغییر شکل
turnabouts تغییر موضع
invariant تغییر ناپذیر
deed poll تغییر نام
transforms تغییر شکل
modifies تغییر دادن
kainotophobia تغییر هراسی
displacement تغییر مکان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com