Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
blue bell
گزارش جنایت
Other Matches
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
villainy
جنایت
felonies
جنایت
felonious
جنایت
crime
جنایت
felony
جنایت
murderous
جنایت امیز
malefactors
جنایت امیز
malefactors
جنایت کار
felony
جنایت بدکاری
malefactor
جنایت کار
criminally
جنایت کارانه
crimination
اتهام جنایت
desperado
جنایت کار
felonies
جنایت بدکاری
felonious
جنایت امیز
malefactor
جنایت امیز
cut-throat
جنایت کارانه
delinquent
مرتکب جنایت یاجنحه
gory
جنایت امیز خونخوار
act based on pejudgement
قصاص قبل از جنایت
red handed
حین وقوع جنایت
red handed
هنگام ارتکاب جنایت
delinquents
مرتکب جنایت یاجنحه
punishment of a crime not yet committed
قصاص قبل از جنایت
felons
جانی جنایت کار
felon
جانی جنایت کار
red handed
درحین ارتکاب جنایت
capital crime
جنایت بزرگ یامهم
Hunger begets crime.
گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
The crime lies heavily on his conscience.
جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
red-handed
دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
bloodguilty
مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring.
در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
compounding a felony
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
account
گزارش
recitetion
گزارش شز
report generator
گزارش زا
reportage
گزارش
reports
گزارش
report
گزارش
reported
گزارش
edit line
خط گزارش وضعیت
hot report
گزارش مهم
error report
گزارش خطا
viva voting
گزارش شفاهی
flash report
گزارش انی
press report
گزارش خبری
final report
گزارش نهایی
wrap up
گزارش خلاصه
blue bark
گزارش حرکت
blue bell
گزارش بدرفتاری
bruit
گزارش سروصدا
status report
گزارش وضعیت
detailed report
گزارش مشروح
internal report
گزارش داخلی
report writer
گزارش نویسی
report writer
نویسنده گزارش
reportable
گزارش دادنی
rpg
مولدبرنامه گزارش
school report
گزارش اموزشگاه
situation report
گزارش وضعیت
visualreport
گزارش بصری
to give forth
گزارش دادن
survey report
گزارش بازرسی
technical report
گزارش فنی
expertise
گزارش اهل فن
subemit a report
گزارش دادن
turn in
<idiom>
گزارش دادن
report program
برنامه گزارش
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
management report
گزارش مدیریت
viva report
گزارش شفاهی
periodic report
گزارش دورهای
quarterly report
گزارش سه ماهه
report file
فایل گزارش
report generation
تولید گزارش
report generator
مولد گزارش
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
submit a report
گزارش دادن
returning
گزارش رسمی
report
گزارش دیدبانی
reports
گزارش دیدبانی
returned
گزارش رسمی
log
گزارش سفرهواپیما
journal
گزارش روزانه
commentary
گزارش رویداد
commentaries
گزارش رویداد
command report
گزارش فرماندهی
logs
گزارش سفرهواپیما
action
گزارش وضع
actions
گزارش وضع
returning
گزارش دادن
returns
گزارش دادن
returns
گزارش رسمی
journals
گزارش روزانه
story
روایت گزارش
reports
گزارش دادن به
return
گزارش دادن
reported
گزارش دادن به
reported
گزارش دادن
accident reporting
گزارش حادثه
return
گزارش رسمی
report
گزارش دادن
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
report
گزارش دادن به
annual report
گزارش سالیانه
returned
گزارش دادن
annual report
گزارش سالانه
reports
گزارش دادن
account
اهمیت گزارش
minute
گزارش وقایع
reported
گزارش دیدبانی
bill
گزارش جریان دعوی
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
project technical report
گزارش فنی طرح
project technical report
گزارش فنی پروژه
schedule report
گزارش زمانبندی شده
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
contact report
گزارش اخذ تماس
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
According to the riport .
بقرار این گزارش
snap report
گزارش فوری یا انی
log
گزارش سفرنامه کشتی
reportable items
اقلام قابل گزارش
logs
گزارش سفرنامه کشتی
reportedly
طبق گزارش یا شایعه
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
progress report
گزارش پیشرفت کار
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
call up
دستور ارسال گزارش
call-up
دستور ارسال گزارش
flash report
گزارش برق اسا
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
call-ups
دستور ارسال گزارش
docking report
گزارش تعمیر ناو
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
draft report
گزارش نیمه نهایی
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
interim report
گزارش پیشرفت کار
misreport
اشتباه گزارش دادن
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
journal book
دفتر گزارش روزانه
bills
گزارش جریان دعوی
to give an account of
گزارش و توضیح دادن
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
city article
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
air control and reporting center (c.r.c.
مرکز کنترل و گزارش هوایی
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
he gave an a of the battle
گزارش ان جنگ راشرح داد
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
report generator
برای تامین گزارش کامل
attainder
سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
[results were]
satisfactory
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
pagination
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
print chart
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com