Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
English
Persian
return
گزارش رسمی
returned
گزارش رسمی
returning
گزارش رسمی
returns
گزارش رسمی
Search result with all words
return
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns
گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
Other Matches
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
officiary
مامور رسمی مقام رسمی
officious
نیمه رسمی شبهه رسمی
reviews
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing
بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed
بازدید رسمی یاسان رسمی
review
بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form
در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation
تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
report generator
گزارش زا
reports
گزارش
report
گزارش
reportage
گزارش
recitetion
گزارش شز
reported
گزارش
account
گزارش
commentary
گزارش رویداد
blue bark
گزارش حرکت
report
گزارش دادن به
accident reporting
گزارش حادثه
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
report
گزارش دیدبانی
annual report
گزارش سالانه
annual report
گزارش سالیانه
report
گزارش دادن
rpg
مولدبرنامه گزارش
report generation
تولید گزارش
journal
گزارش روزانه
minute
گزارش وقایع
journals
گزارش روزانه
account
اهمیت گزارش
commentaries
گزارش رویداد
report file
فایل گزارش
blue bell
گزارش جنایت
blue bell
گزارش بدرفتاری
bruit
گزارش سروصدا
action
گزارش وضع
reports
گزارش دادن به
management report
گزارش مدیریت
periodic report
گزارش دورهای
logs
گزارش سفرهواپیما
log
گزارش سفرهواپیما
quarterly report
گزارش سه ماهه
reports
گزارش دادن
reported
گزارش دیدبانی
reported
گزارش دادن به
actions
گزارش وضع
command report
گزارش فرماندهی
detailed report
گزارش مشروح
story
روایت گزارش
edit line
خط گزارش وضعیت
error report
گزارش خطا
final report
گزارش نهایی
flash report
گزارش انی
internal report
گزارش داخلی
reports
گزارش دیدبانی
report generator
مولد گزارش
technical report
گزارش فنی
survey report
گزارش بازرسی
viva report
گزارش شفاهی
return
گزارش دادن
returned
گزارش دادن
returning
گزارش دادن
to give forth
گزارش دادن
visualreport
گزارش بصری
hot report
گزارش مهم
turn in
<idiom>
گزارش دادن
reported
گزارش دادن
expertise
گزارش اهل فن
wrap up
گزارش خلاصه
press report
گزارش خبری
viva voting
گزارش شفاهی
returns
گزارش دادن
reportable
گزارش دادنی
report writer
نویسنده گزارش
report writer
گزارش نویسی
report program
برنامه گزارش
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
submit a report
گزارش دادن
status report
گزارش وضعیت
situation report
گزارش وضعیت
subemit a report
گزارش دادن
school report
گزارش اموزشگاه
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
bill
گزارش جریان دعوی
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
call-ups
دستور ارسال گزارش
flash report
گزارش برق اسا
interim report
گزارش پیشرفت کار
journal book
دفتر گزارش روزانه
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
to give an account of
گزارش و توضیح دادن
draft report
گزارش نیمه نهایی
bills
گزارش جریان دعوی
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
call up
دستور ارسال گزارش
call-up
دستور ارسال گزارش
contact report
گزارش اخذ تماس
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
docking report
گزارش تعمیر ناو
project technical report
گزارش فنی طرح
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
According to the riport .
بقرار این گزارش
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
progress report
گزارش پیشرفت کار
reportedly
طبق گزارش یا شایعه
log
گزارش سفرنامه کشتی
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
project technical report
گزارش فنی پروژه
snap report
گزارش فوری یا انی
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
reportable items
اقلام قابل گزارش
misreport
اشتباه گزارش دادن
schedule report
گزارش زمانبندی شده
logs
گزارش سفرنامه کشتی
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
report generator
برای تامین گزارش کامل
air control and reporting center (c.r.c.
مرکز کنترل و گزارش هوایی
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
city article
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
he gave an a of the battle
گزارش ان جنگ راشرح داد
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
rpg
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
[results were]
satisfactory
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
aerographer
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
cirvis
دستورات مخابراتی که برای گزارش مشاهدات اطلاعاتی تهیه می شوند
pagination
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
print chart
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
processor
کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
whats' up
در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
log
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
feasibility
امتحان و گزارش درباره کارایی و هزینه محصول جدید که آماده فروش میشود
logs
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
writes
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
flag
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
observer
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
sentinels
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
observers
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
sentinel
1-علامت گذار یا چاپگر بخش خاص داده .2-پرچمی که وضعیت ثبات را پس از عملیات ریاضی یا منط قی گزارش میدهد
flags
جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
official
رسمی
solemn
رسمی
institutional
رسمی
orthodox
رسمی
formmal
رسمی
formal
رسمی
positioned
شغل رسمی
placards
پروانه رسمی
mare's tail
هپوریس رسمی
contracts under seal
عقد رسمی
nonformal
غیر رسمی
letter de chancellerie
نامه رسمی
official document
سند رسمی
noterial document
سند رسمی
formalised
رسمی کردن
communique
ابلاغ رسمی
reprimand
توبیخ رسمی
legalization
شناسایی رسمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com