Total search result: 201 (36 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
wheat germ |
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود |
|
|
Other Matches |
|
wheatgerm |
گیاهک گندم |
soft |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
softer |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
softest |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
war head |
قسمت قابل انفجار اژدر که هنگام مشق کردن برداشته میشود |
config.sys |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |
plucks |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
plucked |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
pluck |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
plucking |
عقب بردن ناگهانی دست هنگام رها کردن تیر که باعث میشود تیر به هدف نخورد |
demand report |
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود |
dynamic |
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود |
dynamically |
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود |
hyphens |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
hyphen |
فضای خالی که پس از تقسیم کردن کلمه در آخر خط درج میشود در متن کلمه پرداز. ولی هنگام نوشتن طبیعی کلمه دیده نمیشود |
succuba |
جنی یا دیو مادهای که هنگام شب بغل خواب مردان میشود |
working lead |
بار یا نیرویی که ساختمان یاجزیی از ان هنگام کارکردمعمولی متحمل میشود |
synchronous |
کامپیوتری که در آن هر عمل در هنگام ورود پاس ساعت انجام میشود |
recessional hymn |
سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود |
initialling |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initial |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initialed |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initialled |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initialing |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
initials |
که هنگام مقداردهی اولیه متغیر تنظیم میشود در ابتدای برنامه |
windrow |
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود |
twangs |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
twang |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
twanged |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
twanging |
صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه |
privateer |
کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود |
drop down menu |
منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود |
eye service |
خدمتی که فقط هنگام موافبت خوب انجام داده میشود نگاه عاشقانه |
infusionism |
اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود |
autoexec bat |
در DOS یک فایل دستهای است که هنگام روشن شدن کامپیوتر یا شروع مجدد کاردستگاه فعال میشود |
dib |
باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU |
refresher |
حق الوکاله اضافی که هنگام جریان دعوی زمانیکه مدت دادرسی از حد معمول تجاوزکند به وکیل داده میشود |
gemmule |
دکمه گیاهک |
acrospire |
گیاهک دانه |
cookies |
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود |
cookie |
فایل کوچکی که هنگام اتصال به یک اینترنت راه دور با استفاده از جستجوگر وصل شده اید ذخیره میشود |
mill |
اسیاب کردن |
mills |
اسیاب کردن |
to grind into flour |
اسیاب کردن |
mill |
کارخانه اسیاب کردن |
grinds |
اسیاب کردن خردکردن |
grit |
اسیاب کردن ازردن |
grind |
اسیاب کردن خردکردن |
gritted |
اسیاب کردن ازردن |
milling |
عمل اسیاب کردن |
mills |
کارخانه اسیاب کردن |
gritting |
اسیاب کردن ازردن |
grist |
عمل اسیاب کردن |
embryo |
گیاهک تخم مرحله بدوی |
embryos |
گیاهک تخم مرحله بدوی |
wild card character |
نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
sectors |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
sector |
دیسکی که شیارها با آدرس و داده کد شروع که در هنگام فرمت دیسک روی آن نوشته میشود, شرح داده می شوند |
mill |
نورد کردن فرز کردن اسیاب |
mills |
نورد کردن فرز کردن اسیاب |
ymck |
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود |
clear one's ears |
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب |
horned scully |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
embryophyte |
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید |
radio button |
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود. |
to take counsel of one'spillow |
شب هنگام اندیشه در چیزی کردن |
top |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
boot |
خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان |
to consult one's pillow |
هنگام شب پیش خود اندیشه کردن |
to cry wolf too often |
کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند |
noil |
خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد |
plegaphonia |
گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای |
imposition of hands |
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی |
shadow RAM |
ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر |
piezoelectric |
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند |
swagger cane |
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند |
paralleling |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
paralleled |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallelled |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallel |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallelling |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
parallels |
بافر کردن و... را هنگام ارسال داده موازی ز و به هم انجام میدهد |
kermit |
پروتکل ارسال فایل هنگام بار کردن داده با مودم |
milling |
اسیاب |
millrace |
اب اسیاب |
mill |
اسیاب |
mill race |
اب اسیاب |
mills |
اسیاب |
milldam |
سر اسیاب |
water mill |
اسیاب |
sectors |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
sector |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
universal |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
millstones |
سنگ اسیاب |
millwright |
اسیاب ساز |
flier |
پره اسیاب |
millstone |
سنگ اسیاب |
molar |
دندان اسیاب |
hand mill |
اسیاب دستی |
gristmill |
اسیاب غلات |
grindstone |
سنگ اسیاب |
quern |
اسیاب دستی |
grindstones |
سنگ اسیاب |
molar tooth |
دندان اسیاب |
fliers |
پره اسیاب |
mealmen |
کارگر اسیاب |
cheek tooth |
اسیاب کننده |
edge mill |
اسیاب غلطکی |
grinder |
دندان اسیاب |
mill dam |
بند اسیاب |
water mill |
اسیاب ابی |
mill race |
جوی اسیاب |
millrace |
جوی اسیاب |
milldam |
بند اسیاب |
mill wright |
اسیاب ساز |
grinders |
دندان اسیاب |
flyer |
پره اسیاب |
sectorial |
دندان اسیاب |
jaw tooth |
دندان اسیاب |
headrace |
تنوره اسیاب |
triturator |
اسیاب کننده |
windmills |
اسیاب بادی |
head race |
تنوره اسیاب |
windmill |
اسیاب بادی |
flyers |
پره اسیاب |
ball mill |
اسیاب ساچمهای |
corn flower |
گل گندم |
wheat |
گندم |
cash crops |
گندم جو |
cornflower |
گل گندم |
cornflowers |
گل گندم |
centaurea |
گل گندم |
grain |
یک گندم |
hard hyphen |
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد |
anchor block |
بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند |
paddies |
برنج اسیاب نکرده |
nether millstone |
سنگ زیرین اسیاب |
stamping mill |
اسیاب سنگ کوبی |
mill wheel |
چرخ یا پره اسیاب |
tubercle |
برامدگی دندان اسیاب |
vane of windmill |
پره اسیاب بادی |
flume |
ناودان جوی اسیاب |
mill circle |
چرخ اسیاب ژیمناستیک |
grinders |
سنگ رویی اسیاب |
grinder |
سنگ رویی اسیاب |
sail arm |
پره اسیاب بادی |
stamp mill |
اسیاب سنگ کوبی |
paddy |
برنج اسیاب نکرده |
premolar |
دندان اسیاب کوچک |
crapping |
گندم سیاه |
pug |
خاشاک گندم |
to winnow the grain |
گندم راباددادن |
frit fly |
مگس گندم |
crap |
گندم سیاه |
wheatear |
سنبله گندم |
corn chandler |
گندم فروش |
wheat rust |
زنگ گندم |
wheat chaff |
کاه گندم |
pugs |
خاشاک گندم |
crapped |
گندم سیاه |
buckwheat |
گندم سیاه |
cornmeal |
ارد گندم |
parched corn |
گندم بریان |
parched corn |
گندم برشته |
wheat bread |
نان گندم |
buck wheat |
گندم سیاه |
wheatgerm |
جنین گندم |
wholewheat |
گندم خالص |
wholewheat |
گندم ناب |
tawniness |
گندم گونی |
husker |
گندم پاک کن |
flails |
گندم کوب |
moory |
گندم گون |
musteline |
گندم گون |
grain field |
گندم زار |
corn weevil |
شپشه گندم |
sheaf |
دسته گندم |
jointworm |
کرم گندم |
corn field |
گندم زار |
grain rust |
زنگ گندم |
tawnier |
گندم گون |
flailing |
گندم کوب |
flail |
گندم کوب |
wheaten bread |
نان گندم |
bran |
پوست گندم |
tawny |
گندم گون |
flailed |
گندم کوب |
wheaten |
برنگ گندم |
french wheat |
گندم سیاه |
saracen corn |
گندم سیاه |
wheaten |
وابسته به گندم |
tawniest |
گندم گون |
windmills |
هر چیزی شبیه اسیاب بادی |
grind |
اسیاب شدن سخت کارکردن |
premolar |
مربوط بدندانهای اسیاب کوچک |
windmill |
هر چیزی شبیه اسیاب بادی |
grinds |
اسیاب شدن سخت کارکردن |
hessian fly |
حشره گندم خوار |
groats |
گندم یاجوپوست کنده |