Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
English
Persian
goblet
گیلاس شراب
[در مراسم]
chalice
گیلاس شراب
[در مراسم]
Search result with all words
goblet
گیلاس شراب تکه
goblets
گیلاس شراب تکه
wineglasful
گیلاس شراب خوری
Other Matches
grace cup
گیلاس مشروب پس از شام گیلاس خداحافظی
white heart cherry
گیلاس درشت گیلاس پیوندی
winy
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey
شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery
کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity
حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass
لیوان شراب پیمانه شراب
cherry
گیلاس
cherries
گیلاس
drinking glass
گیلاس
demitasse
گیلاس
cherry laurel
غار گیلاس
cherry pit
هسته گیلاس
sour cherry
درخت گیلاس
cherry tree
درخت گیلاس
glass
گیلاس جام
morella cherry
گیلاس دم دراز
shots
یک گیلاس مشروب
morello
گیلاس دم کوتاه
i eherry
غار گیلاس
tender fleshed cherry
گیلاس دم دراز
shot
یک گیلاس مشروب
cherry bob
گیلاس گوشوارهای
long drink
نوشابه در گیلاس بلند
long drinks
نوشابه در گیلاس بلند
bigaroon
یک جور گیلاس درشت
He gets keyed up with a few drinks .
با چند گیلاس مشروب میزان می شود
After a few drinks, everyone got a bit high.
پس از چند گیلاس مشروب کله ها همه گرم شد.
pit
سیاه چال هسته البالو و گیلاس وغیره
pits
سیاه چال هسته البالو و گیلاس وغیره
the juice of the grape
شراب
viniferous
شراب زا
bacchus
شراب
wine
شراب
wines
شراب
viniferous
دارای شراب
cochineal
قرمز شراب کش
fortified wine
شراب قوی
fortified wines
شراب قوی
wine cellar
انبار شراب
it is a racy wine
شراب رادارد
guzzler
شراب خور
grcen wine
شراب نارس
wineglass
جام شراب
grcen wine
شراب تازه
grail
جام شراب
wino
معتاد به شراب
oenologist
شراب شناس
wineskin
مشک شراب
vinous flavour
طعم شراب
viniculture
شراب سازی
vermt
شراب افسنطین
ustulation
سوزاندن شراب
vinal
بشکل شراب
viticulturist
شراب ساز
wine cellar
شراب دخمه
riesling
شراب سفید
wine maker
شراب ریز
winebibber
شراب خور
rhenish wine
شراب اسمانی
pottle
رطل شراب
oenomel
شراب عسلی
winegrower
شراب ساز
filtrate
شراب ناب
cider
شراب سیب
wine
شراب نوشیدن
wines
شراب نوشیدن
decants
ریختن شراب
binges
شراب خواری
binge
شراب خواری
decanting
ریختن شراب
decant
ریختن شراب
decanted
ریختن شراب
enology
شراب شناسی
vinifacteur
اسباب شراب سازی
fortified wine
شراب تقویت شده
fortified wines
شراب تقویت شده
claret
نوعی شراب قرمز
vintners
عمده فروش شراب
vintner
عمده فروش شراب
vintnery
عمده فروشی شراب
vermouth
شراب شیرین افسنطین
loading
امیختن موادخارجی به شراب
wineshop
مغازه شراب فروشی
vinic
مربوط به شراب یا الکل
winepress
خمره شراب سازی
vermouths
شراب شیرین افسنطین
clarets
نوعی شراب قرمز
straw wine
شراب شیرین کشمش
gladstone
نوعی شراب ارزان
maderia
شراب محصول مادریا
chablis
نوعی شراب سفید
cellars
جای شراب انداختن
cellar
جای شراب انداختن
gill
پیمانهای برای شراب
jeroboam
جام شراب بزرگ
bacchus
رب النوع شراب و باده
argol
دردشراب .ته نشین شراب
chianti
نوعی شراب قرمز
frutex
شراب شربت الکلی
viniculture
پرورش انگور شراب
scuppernong
شراب انگور مشک
fiascos
ناکامی بطری شراب
fiasco
ناکامی بطری شراب
enology
مبحث شراب شناسی
malmsey
شراب شیرین قبرس
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
libations
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
gourmet
خبره خوراک شراب شناس
sacked
شراب سفید پرالکل وتلخ
sacks
شراب سفید پرالکل وتلخ
altar of credence
[جایگاه نان و شراب مقدس]
sack
شراب سفید پرالکل وتلخ
libation
نوشابه پاشی نوشیدن شراب
gourmets
خبره خوراک شراب شناس
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
sherris
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
amontillado
نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
to lay down wine
شراب را انبار کردن یا جادادن
sherry
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries
شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
vinometer
الت سنجش الکل شراب
buret
تنگ مخصوص شراب مقدس
buretto
تنگ مخصوص شراب مقدس
crust of wine
جرم شراب در روی شیشه
port
شراب شیرین بارگیری کردن
punched
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine taster
جام شراب مخصوص نمونه گیری
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
tartarous
دردی شکل مشتق از درده شراب
punch
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punches
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tents
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
tent
اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
birl
شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
wine cooler
هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
rhenish
شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
daiquiri
مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
vinous eloquence
فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
lord's table
میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
tasters
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
taster
کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
wine taster
کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
The milk
[the wine]
has already turned
[gone off]
.
شیر
[شراب]
پیش از این بریده شده است.
When drink enters, wisdom departs.
<proverb>
آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
canary
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries
رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
wine palm
هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra
چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
wine does not a with me
شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
oenology
می شناسی شراب شناسی
to drink wine
می خوردن شراب خوردن
winebag
مشک شراب مشک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com