Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
microwave hop
یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
Other Matches
dish antenna
انتن بشقابی
they are well matched
حریف یکدیگر هستند
great dangers impend over us
خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
The twins look just like each other.
دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
grade separation
تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yoke
جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
multiplex
سیستم تنظیم تقسیم که تمام کانال ها حاوی داده با استفاده از پروتکل یکسان و نرخ ارسال هستند
channel
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
cone of silence
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
kytoon
انتن گازی هلیومی انتن موقتی
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
microwave
ریزموج
microwave transmission lines
خطوط انتقال ریزموج
nuking
با ریزموج یا میکروویو پختن
nukes
با ریزموج یا میکروویو پختن
nuked
با ریزموج یا میکروویو پختن
nuke
با ریزموج یا میکروویو پختن
placoid
بشقابی
mat
زیر بشقابی
mats
زیر بشقابی
channel
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeling
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queues
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queue
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing
1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
standard
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standards
محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
bed levels
نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
crystal balls
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball
گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
globe valve
شیر بشقابی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
radio button
شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
Could we have a plate for the child?
آیا ممکن است بشقابی برای بچه مان به ما بدهید؟
water plate
بشقابی که ته ان دو طبقه وبرای انست که اب گرم درمیان ان بریزند...نگاه دارند
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
medoterranean
واقع در میان چند زمین میان زمینی
bras
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bra
سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
futtock
میان چوب میان تیر
intervenient
در میان اینده واقع در میان
cads
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
on ones guard
متوجه
advertent
متوجه
regardful
متوجه
tenty
متوجه
attentive
متوجه
heedful
متوجه
overhanging
متوجه
wistful
متوجه ارزومند
theocentric
متوجه بخدا
directed
متوجه ساختن
direct
متوجه ساختن
directs
متوجه ساختن
tendentious
متمایل متوجه
Be carful .
متوجه باش
point
متوجه ساختن
presentient
قبلا متوجه
to waken
متوجه کردن
heliotropic
متوجه پرتوافتاب
see-through
متوجه شدن
see through
متوجه شدن
lends
متوجه شدن
lends
متوجه کردن
lend
متوجه شدن
particular redemption
متوجه فقره
finical
متوجه جزئیات
lend
متوجه کردن
interwork
بر یکدیگر
of each other
<adv.>
از یکدیگر
one another
یکدیگر
one a
یکدیگر
each other
یکدیگر
from each other
<adv.>
از یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
from one another
<adv.>
از یکدیگر
I see now . I got it now . I understand now.
حالافهمیدم ( متوجه شدم )
reentrant
متوجه بسمت داخل
otherworldly
متوجه دنیای دیگر
earthbound
متوجه بسوی زمین
self centered
متوجه نفس خود
he aimed it at me
سخنش متوجه من بود
It dawned on me.
بعدش من متوجه شدم.
It has come to my notice that…
اخیرا"متوجه شده ام که ...
see the light
<idiom>
متوجه اشتباه شدن
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
باز هم متوجه نشدن
point
به سمت متوجه کردن
I am sorry, I don't understand.
متاسفم، من متوجه نمیشوم.
I am beginning to realize ( understand ) .
کم کم دارم متوجه می شوم
to point to something
به چیزی متوجه کردن
He is attentive to his work .
متوجه کارش است
Oh, I see!
آه، الان متوجه شدم!
acroscopic
متوجه به بالا صعودی
Now I understand!
حالا متوجه شدم!
antennas
انتن
aerials
انتن
antennae
انتن
antenna
انتن
peer to each other
قرین یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
peer to each other
برابر با یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
interconnected
اتصال به یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
interconnect
اتصال به یکدیگر
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
couple
ترکیب با یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
combine
ترکیب با یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
animadvert
اعتراض کردن متوجه شدن
falloff
متوجه بودن منحرف شدن
To bring something to someones notice . Make someone sit up and take notice .
کسی را متوجه چیزی کردن
great dangers overhang us
خطرهای بزرگی متوجه ما است
She is not mindful of her social position ( status ) .
متوجه موقعیت اجتماعی اش نیست
divert
متوجه کردن معطوف داشتن
diverted
متوجه کردن معطوف داشتن
Be carful of your health .
متوجه ( مواظب ) سلامتت باش
I am concentrating on my studies .
افکارم متوجه مطالعاتم است
diverts
متوجه کردن معطوف داشتن
double antenna
انتن دوگانه
inductive antenna
انتن القائی
indoor antenna
انتن داخلی
mains antenna
انتن شبکه
loop antenna
انتن حلقوی
lightning switch
کلید انتن
magnetic coupling transformer
مبدل انتن
elevated antenna
انتن کشویی
loop antenna
انتن حلقهای
frame antenna
انتن چارگوش
antenna impedance
ناگذرایی انتن
crystal balls
انتن رادار
jigger
مبدل انتن
bays
دهانه انتن
baying
دهانه انتن
crystal ball
انتن رادار
antenna pattern
انتشار انتن
artificial antenna
انتن کمکی
ground antenna
انتن زمینی
earth antenna
انتن زمینی
aerial mast
دکل انتن
antenna switch
کلید انتن
aerial switching
کلیدزنی انتن
beam switching
کلیدزنی انتن
antenna capacity
فرفیت انتن
antenna coil
پیچک انتن
antenna gain
بهره انتن
antenna ground
انتن زمینی
dummy antenna
انتن کمکی
bedsprings
انتن بدسپرینگ
aerials
انتن هوایی
directive gain
تقویت انتن
elevated antenna
انتن بالارونده
lead-ins
سیم انتن
emergency antenna
انتن اضطراری
fan antenna
انتن بادبزنی
fan shaped antenna
انتن بادبزنی
flat top antenna
انتن سفرهای
bay
دهانه انتن
dipole antenna
انتن دو قطبی
billboard array
انتن بدسپرینگ
mattress array
انتن بدسپرینگ
cartwheel antenna
انتن شعاعی
collective antenna
انتن جامع
cone antenna
انتن مخروطی
bayed
دهانه انتن
conical antenna
انتن مخروطی
aerial switch
کلید انتن
radio beacon
انتن بی سیم
outdoor antenna
انتن مرتفع
lead-in
سیم انتن
outdoor antenna
انتن بلند
radar antenna
انتن دار
receiving antenna
انتن گیرنده
rotary beam antenna
انتن گردان
stacked antenna
انتن ردیفی
scanning switch
کلید انتن
array
دستگاه انتن
vertical antenna
انتن عمودی
yagi antenna
انتن یاگی
noise reducing antenna system
انتن ضد همهمه
transmitting antenna
انتن فرستنده
doublets
انتن دوبله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com