Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (9 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
computer aided
بکمک کامپیوتر
computer aided design
طراحی به کمک کامپیوتر طراحی کامپیوتری
computer aided design and drafting
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
computer aided factory management
مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
computer aided instruction
learning computeraugmented
computer aided manufacturing
تولید به کمک کامپیوتر
Other Matches
aided
سخت افزار یا نرم افزاری که کمک به یافتن خطا میکند
aided
کمک
aided
کمک کردن
aided
کشیدن لگام اسب
aided
کمک وسایل کمکی
aided
معاون
aided
یاری کردن مساعدت کردن
aided
پشتیبانی کردن
aided
حمایت کردن
aided
کمک یاری
aided
حمایت
aided
همدست بردست
aided
یاور
aided
مدد کار
aided
دستیار
aided matching
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
aided tracking
ردگیری پیشرفته
aided tracking
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
wind aided
پرش طول با کمک باد
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
wind aided
پرش با کمک باد
aided matching
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
computer
ماشین الکترونیکی
My Computer
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer
حسابگر الکترونی
computer
شمارنده
computer
رایانه
computer
ماشین حساب کامپیوتر
computer
کامپیوتر
computer
اکامپیوتر
computer
ماشین حساب
computer
ماشین متفکر
flight computer
کامپیوتر پرواز
first generation computer
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
duplex computer
کامپیوتر مضاعف
digital computer
کامپیوتردیجیتال
digital computer
کامپیوتر
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer
کامپیوتر دیجیتالی
four address computer
کامپیوتر چهار نشانی
guest computer
کامپیوتر مهمان
mainframe computer
استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
laptop computer
کامپیوتر دستی یا کیفی
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
infected computer
کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
incremental computer
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
ibm computer
کامپیوتر ای بی ام
hybrid computer
کامپیوترترکیبی
hybrid computer
کامپیوتر دو رگه
human computer
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
mainframe computer
سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
digital computer
کامپیوتر عددی
computer user
استفاده کننده کامپیوتر
computer time
وقت کامپیوتر
computer system
سیستم کامپیوتری
computer store
فروشگاه کامپیوتر
computer simulation
شبیه سازی کامپیوتری
computer simulation
کامپیوتری
computer simulation
شبیه سازی
two address computer
کامپیوتر دو ادرسه
computer security
امنیت کامپیوتر
computer utility
سودمندی کامپیوتر
computer utility
خدمات کامپیوتری
digital computer
کامپیوتر رقمی
computer readable
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
computer revolution
تحول کامپیوتر
computer salesman
فروشنده کامپیوتر
computer science
علم کامپیوتر
desktop computer
کامپیوتر رومیزی
computer typesetting
حروف چینی کامپیوتری
dedicated computer
کامپیوتر اختصاصی
control computer
کامپیوتر کنترل
computer word
کلمه کامپیوتری
computer vendor
فروشنده کامپیوتر
computer science
علوم کامپیوتر
mainframe computer
مانند تعداد عملوند همزمان
three address computer
کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer
کامپیوتر هدف
talking computer
کامپیوتر سخنگو
synchronous computer
کامپیوترهمزمان
synchronous computer
کامپیوتر همگام
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer
کامپیوتر منبع
slave computer
کامپیوتر برده
sequential computer
کامپیوتر ترتیبی
transportable computer
پس و پیش کردن
two address computer
کامپیوتربا دو نشانی
computer memory
حافظه رایانه
[علوم کامپیوتر]
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer.
این رایانه جادو شده.
computer table
میزکامپیوتر
micro-computer
ریزکامپیوتر
micro-computer
ریزرایانه
micro-computer
خرد کامپیوتر
virtual computer
کامپیوتر مجازی
serial computer
کامپیوترنوبتی
serial computer
کامپیوتر سری
one address computer
ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer
دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer
کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer
کامپیوتر اداری
object computer
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer
کامپیوتر مقصود
notebook computer
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer
که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer
کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer
کامپیوتر غیر ترتیبی
network computer
نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
multiaccess computer
کامپیوتر با دسترسی چند گانه
one address computer
کامپیوتر یک نشانی
one address computer
کامپیوتریک ادرسه
serial computer
کامپیوتر نوبتی
self adapting computer
کامپیوتر خود وفق
second generation computer
کامپیوتر نسل دوم
satellite computer
کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer
کامپیوتر بادوام
programmed computer
کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer
کامپیوتر قابل حمل
pocket computer
کامپیوتر جیبی
parallel computer
کامپیوتر موازی
one chip computer
کامپیوتر یک تراشهای
microprogrammable computer
کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
computer programming
برنامه نویسی کامپیوتری
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری
computer crime
جرم کامپیوتری
computer conferencing
کنفرانس کامپیوتری
computer code
کد کامپیوتر
computer code
رمز کامپیوتر
computer code
رمز کامپیوتری
computer classifications
طبقه بندی کامپیوتر
computer circuits
مدارهای کامپیوتری
computer center
مرکز کامپیوتر
computer camp
اردوی کامپیوتر
computer based
بر مبنای کامپیوتر
computer awarness
دانش کامپیوتر
computer design
طراحی کامپیوتری
computer drawing
ترسیم کامپیوتری
computer graphicist
گرافیست کامپیوتری
computer generations
نسلهای کامپیوتر
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game
بازی کامپیوتری
computer flicks
فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer family
خانواده کامپیوتر
computer engineering
مهندسی کامپیوتر
computer engineer
مهندس کامپیوتر
computer enclosure
محفظه کامپیوتر
computer artist
هنرمند کامپیوتر
computer art
هنر کامپیوتر
apple computer
کامپیوتر اپل
analogue computer
کامپیوتر انالوگ
host computer
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
analog computer
کامپیوتر سنجشی
analog computer
کامپیوترقیاسی
analog computer
کامپیوتر انالوگ
analog computer
کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
analog computer
کامپیوتر تحلیلی
home computer
کامپیوتر خانگی
personal computer
کامپیوتر شخصی
host computer
کامپیوتر میزبان
host computer
کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
asynchronous computer
کامپیوتر ناهنگام
computer architecture
معماری کامپیوتر
computer architect
معمار کامپیوتر
computer animation
تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer animation
ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer assisted
بکمک کامپیوتر
buffered computer
کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
briefcase computer
کامپیوتر چمدانی
board computer
یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
automatic computer
کامپیوتر خودکار
asynchronous computer
کامپیوتر غیرهمزمان
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
host computer
کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
computer instruction
دستورالعمل کامپیوتر
computer operation
عملکرد کامپیوتری
computer oriented
کامپیوتر گرا
computer language
زبان کامپیوتری
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
computer operator
اپراتور کامپیوتر
computer literacy
دانش کامپیوتر
computer literacy
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer letter
حرف کامپیوتری
computer on a chip
کامپیوتر روی یک تراشه
computer operation
عملیات کامپیوتر
computer jargon
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتر
computer logic
منطق کامپیوتر
computer network
شبکه کامپیوتری
computer professional
متخصص کامپیوتر
computer music
موسیقی کامپیوتری
computer museum
موزه کامپیوتری
computer specialist
متخصص کامپیوتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com