English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
protocol استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
protocol قرارداد
protocol ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocol سیگنال ها و کدها و قوانین از پیش توافق شده , برای تبادل داده بین سیستم ها
protocol پیش نویس معاهده
protocol خلاصه مذاکرات معاهده و اتفاق نسخه اول و اصلی مقاوله نامه مقدماتی
protocol صورت جلسه کنفرانس
protocol پروتکل
protocol پیوند نامه
protocol مقاوله نامه موافقت مقدماتی
protocol پیش نویس سند
protocol تشریفات
protocol مقاوله نامه نوشتن
protocol صورت جلسه ازمایش
protocol اداب ورسوم
advanced course دوره عالی
advanced روش ذخیره سازی داده روی دیسک سخت که سریع تر و کاراتراز RLL است
advanced عالی
advanced که به سیستم عامل اجازه میدهد سخت افزارهای مناسب را خودکار تشخیص دهد
advanced سیستم نرم افزاری
advanced جلویی مقدم
advanced برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
advanced پروتکلهای IBM که امکان اتصال Peer-to-Peer را بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA فراهم می کنند که LU هم نامیده می شوند
advanced پیشرفته
advanced جلوافتاده
advanced ترقی کرده پیش افتاده
advanced بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
advanced Protocol CommunicationControl Dataپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات
advanced پیشرفته
advanced یک نوع واسط استاندارد برای CD-ROMها
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
additional protocol مقاوله نامه اضافی یا تکلمه
communication protocol پروتکل ارتباطی
communications protocol پروتکل مخابراتی
the rules of protocol قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
communications protocol پروتکل ارتباطات
chief of protocol رئیس تشریفات
protocol of signature protocol
final protocol مقاوله نامه یا موافقتنامه نهایی
Apple filing protocol روش ذخیره سازی فایل ها روی سرور شبکه که از طریق یک کامپیوتر Macintosh Apple قابل دستیابی است
Microcom Networking Protocol سیستم تشخیص و تصحیح خطا سافت Microcom Inc که در مودم ها و نرم افزار ارتباطی به کار می رود
file transfer protocol پروتکل انتقال فایل
character oriented protocol پروتکل با گرایش کاراکتری پروتکل کاراکترگرا
advanced level پیشرفته
advanced level پایه مهارت عالی در سطح عالی
advanced basic بیسیک پیشرفته
advanced work استحکامات اصلی ساختمان
advanced capitalism سرمایه داری پیشرفته
advanced timing ادوانس
advanced countries کشورهای پیشرفته کشورهای توسعه یافته
advanced rigging ملوانی پیشرفته
advanced pawn پیادهای که از نیمه صفحه گذر کرده باشد
advanced ignition اوانس احتراق
advanced pawn پیاده پیش رفته
secure encryption payment protocol سیستمی که یک اتصال امن بین جستجوگرکاربر ووب سایت فروشنده ایجاد میکند تا کاربران بتوانند قیمت کالاها را روی اینترنت بپردازند
Chief of protocol. Master of ceremonies. رئیس تشریفات
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
secure hypertext transfer protocol گسترش پروتکل ارسالی HTTP که امکان وجود یک بخش کدگذاری شده بین جستجوگر وب کاربر و وب سرور امن را ایجاد میکند
Advanced Technology Attachment واسط واسط استاندارد که به ROM-CD را درایو نوار اجازه میدهد به پورت ATA متصل شود
Advanced Technology Attachment واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا CD-ROM به کامپیوتر
Advanced Technology Attachment مگابایت دار ثانیه دارد
advanced fleet anchorage لنگرگاه مقدم ناوگان
Advanced Technology Attachment خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است
advanced landing field پایگاه هوایی مقدم
Advanced Technology Attachment حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است
advanced unit training اموزش تکمیلی واحد اموزش تکمیلی یکان
advanced individual training اموزش تکمیلی انفرادی
The date of the meeting has been advanced. تاریخ جلسه جلو افتاده است
advanced landing field پایگاه فرود مقدم
advanced progressive matrices test ازمون ماتریسهای مدرج پیشرفته
control بازرسی
control کنترل بازبینی
control کاربری
control کنترل کردن
I cant help it. It is beyond my control. دست خودم نیست
to keep under control تحت نظارت نگه داشتن
control نظارت کردن تنظیم کردن
self control خودداری
self control مسک نفس
self control کف نفس
self control قوه خودداری
control کنترل
control نظارت
self-control خودداری
control بازرسی کردن
control کنترل کردن فرمان
control اختیار
control بازرسی نظارت جلوگیری
control بازدید
self-control خویشتنداری
self-control خودگردانی
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control واپاد
control نظارت کردن
control نظارت و ممیزی کردن
control مهار
control کنترل کردن مهار کردن
control سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
control وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
control فرمان
control توپزن دقیق
ground control کنترل زمینی
flood control سیل بندی
ground control دستگاه کنترل کننده زمینی
hold control نافم همزمانی
loop control کنترل حلقه زنی
horizontal control کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
flight control سیستم کنترل هواپیماها
monetary control کنترل پولی
flow control کنترل جریان
government control کنترل دولتی
focusing control تنظیم تمرکز
forms control کنترل فرم ها
framing control پیچ تنظیم تصویر
fly control قسمت کنترل پرواز
movement control کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
geodetic control نقاط کنترل ژئودزی
motor control کنترل حرکتی
fly control برج کنترل
monetary control نظارت پولی
geodetic control نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
government control نظارت دولتی
grid control کنترل شبکه
level control کنترل سطح
hue control پیچ فام
lever control کنترل اهرمی
minor control کنترل ضعیف
load control تنظیم با بار خارجی
material control کنترل مواد
manual control کنترل دستی
manpower control کنترل نیروی انسانی
magnetci control کنترل فرمان مغناطیسی
linearity control نافم خطی
lift control کنترل اسانسور
lighting control کنترل روشنایی
light control کنترل نور
light control کنترل روشنایی
minor control کنترل کم
lateral control کنترل در عرض جبهه
lateral control کنترل جانبی
shading control پیچ فام
ignition control کنترل احتراق
image control کنترل تصویر
indirect control کنترل غیرمستقیم
input control کنترل ورودی
intensity control پیچ رنگ
intensity control کنترل شدت
inventory control کنترل موجودی
inventory control کنترل ذخایرموجودی انبار کنترل دارایی
frequency control کنترل فرکانس
mixture control کنترل مخلوط
line control کنترل خط
control surface سطح فرمان
control zone منطقه کنترل هوایی
control zone منطقه فضای هوایی تحت کنترل
corrosion control جلوگیری و کنترل خوردگی
cortical control کنترل مغزی
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
crystal control تنظیم با بلور
cursor control کنترل مکان نما
damage control کنترل خسارات
damage control کنترل کردن خسارات
damage control اسیب گیری
data control کنترل داده ها
decentralized control کنترل غیر تمرکزی
delusion of control هذیان کنترل شدگی
digital control کنترل دیجیتالی
direct control کنترل مستقیم
control words کلمات کنترلی
control switch کلید فرمان
control system سیستم فرمان
control system سیستم کنترل
control total جمع فیلدهای عددی برای بررسی صحت ورودی پردازش داده یا داده خروجی
control transmitter دستگاههای همگرد
control unit واحد کنترل
control unit قسمتی از یک کامپیوتر که عملکرد صحیح واحدهای اریتمتیک نگهداری و انتقال اطلاعات را کنترل میکند
control vane تیغه متحرکی برای کنترل وضعیت و مسیر پرواز
control variable متغیر کنترل شده
control vehicle تانک نافم حرکت
control vehicle خودرونافم ستون یا نافم حرکت
control wheel صفحه کنترل
control wheel صفحه تنظیم کننده
control word کلمه کنترل
disaster control روش کنترل سوانح
disaster control روش مقابله با سوانح و بلایا
external control کنترل خارجی
field control نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
field control کنترل میدان
fighter control کنترل شکاریها
fighter control کنترل عملیات هواپیماهای جنگنده
fire control اطفاء حریق
fire control جلوگیری از اتش سوزی
fire control سیستم کنترل اتش
fire control کنترل کردن اتش کنترل اتش
fire control کنترل اتش
fire control دستگاه کنترل اتش توپخانه
fire control کنترل یا هدایت اتش
fiscal control نظارت مالی
fiscal control کنترل مالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com