Dictiornary-Farsi | In appiarance it is a strong building. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 173 (9 milliseconds)

English	Persian
In appiarance it is a strong building.	بظاهر ساختمان محکمی است


Other Matches

strong	قوی
they are 00 strong	نیروی انهاعبارت از 005 تن است
come on strong <idiom>	فائق آمدن
strong	محکم سخت
strong	پر زور
strong	نیرومند
To have a strong wI'll.	اراده قوی داشتن
He has a strong punch.	ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
strong suit	دست قوی
strong squar	خانه قوی شطرنج
strong safety	مدافع ایمنی در سمت قوی خط تهاجم حریف
strong point	پایگاه دفاعی سنگر مستحکم دفاعی
strong point	نقطه مستحکم
strong-minded	باکله
strong nerved	قوی الاعصاب
strong nerved	قوی پی
strong minded	دارای افکار مردانه
head strong	سرسخت
head strong	لجباز لجوج
strong wind	باد قوی
He is strong-wI'lled.	آدم با اراده ای است
strong-willed	مصمم
as strong as a horse [an ox] <idiom>	مثل گاو [پر زور]
strong-willed	پراراده
strong side	سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
strong-willed	سرسخت
head strong	خودسر
head strong	خود رای
strong minded	دارای فکر نیرومند
strong jump	جهش ابی شدید
strong drink	مشروب قوی و پر الکل
strong arm	اعمال زورکردن
strong arm	قدرت
strong arm	دست قوی
strong interaction	نیروی هسته ای قوی [فیزیک]
strong arm	قلدری کردن
strong-arm	دست قوی
strong wind	باد تند
strong-arm	قلدری کردن
strong-arm	اعمال زورکردن
strong-arm	قدرت
strong vocational interest blank	رغبت سنج شغلی استرانگ
A strong (weak)coffee (tea,etc. )	قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
A good stiff ( strong ) alchoholic drink .	مشروب پرمایه
building	عمارت دیسمان
building	ساختمان
building	بنا
administrative building	ساختماناداری
to plan a building	عمارتی راطرح ریزی کردن
containment building	ساختمانمحدودشده
tower building	ساختمان برجی
situation of a building	وضع قرارگرفتن بنا
site building	زمین ساختمانی
site building	زمین زیربنا
to found a building	عمارتی برپاکردن
situation of a building	موقعیت ساختمان
building up alloy	الیاژ مخصوص روکش کاری
the interior of a building	اندرون عمارت
to found a building	ساختمانی بینادکردن
to plan a building	نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reactor building	ساختمانرآکتور
service building	ساختمانسرویس
to break into a building	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
building contractor	پیمانکار ساختمان [اقتصاد]
to demolish a building	متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building	متلاشی کردن ساختمانی
slab building	ساختلوح
turbine building	ساختمانتوربین
building society	شرکتوام دهندهمسکن
sick building	اشارهبهساختمانهایمدرن
They bombarded the building.	ساختمان رابه توپ بستند
The building is in ruins .	ساختمان خراب است
building line	خط کناری ساختمان
Industrialized building	[تکنیک ساخت و معماری ساختمان های صنعتی پیش ساخته]
intelligent building	[ساختمانی با سرویس هوشمند]
to tear down a building	خراب کردن ساختمانی
to pull down a building	خراب کردن ساختمانی
to demolish a building	خراب کردن ساختمانی
to tear down a building	متلاشی کردن ساختمانی
administration building	قسمت اداری
building site	کارگاه ساختمانی
building line	بر ساختمان
building log	چوب گرد ساختمان
building machinery	ماشین الات ساختمانی
building material	مصالح ساختمان
body-building	بدنسازی
body-building	پرورش اندام
building material	مصالح ساختمانی
building official	بازرسان ساختمان
building operations	عملیات ساختمانی
building owner	صاحب کار
building permit	پروانه ساختمان
building plant	وسایل ساختمان
building sand	خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
building enterprise	مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
building line	بر ساختمانی
building line	راسته
building line	امتداد
apartment building	ساختمان اپارتمانی
administration building	ساختمان اداری
road building	جاده سازی
building sites	عرصه
bridge building	پل سازی
building sites	کارگاه ساختمانی
building component	اجزای ساختمان
building connection	انشعاب ساختمان
building construction	معماری
building construction	روسازی
building costs	هزینههای ساختمان
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
building site	عرصه
building inspectorate	دفتر نقشه کشی
building limes	اهک ساختمانی
body-building	ورزش زیبایی اندام
building system	سیستم ساختمان
home building	ساختمان مسکونی
house building	ساختمان مسکونی
industrial building	ساختمان صنعتی
industrial building	بنای صنعتی
building blocks	بنا کنده
machine building	ماشین سازی
building blocks	کنده ساخت
main building	ساختمان اصلی
model building	الگوسازی
to shift to the new building	اسباب کشی کردن
nest building	لانه سازی
office building	ساختمان اداری
building block	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
public building	بنای همگانی
building block	بنا کنده
building block	کنده ساخت
height of building	بلندی ساختمان
gigantic building	ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
framed building	ساختمان تیر پایهای
building system	اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
body building	بدنسازی
body building	پرورش اندام
body building	ورزش زیبایی اندام
building unit	واحد ساختمانی
building unit	جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
building up of generator	پیش تحریک مولد
ship building	کشتی سازی
building blocks	واحد مستقل که میتواند با دیگران ترکیب شود و یک سیستم تشکیل دهد
building work	کار ساختمانی
capital building	سرمایه سازی
commercial building	سرای
commercial building	تیم
commercial building	تیمچه
exhibition building	ساختمان نمایشگاه
elvis has left the building <idiom>	[نمایش به اتمام رسیده]
elvis has left the building <idiom>	[تمام شده است]
article of a building by law	ائین نامه ساختمان
building trade joinery	نجاری ساختمان
basic building materials	مواداولیهساختمان
building trade worker	تعمیرکار ساختمان
word building test	ازمون واژه سازی
local building inspector	پلیس ساختمان
machine building industry	صنعت ماشین سازی
power house building	ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
road building machine	ماشین جاده سازی
road building slag	شلاکه جاده سازی
building steel lathing	بافت ساختمان فولادی
building material dealer	فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
building block principle	طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
a building of small scale	عمارت کوچک
building steel lathing	اسکلت فلزی ساختمان
A multi-storey building.	ساختمان چندین طبقه
To make a forcible entry into a building.	بزور وارد ساختمانی شدن
bed building stage of river	تراز سطح متوسط اب رودخانه
his equitable savings and loan building	[پس انداز عادلانه و ساختمان وام
to burgle [British E] / burglarize [American E] a building.	با زور [و غیر قانونی] وارد ساختمانی شدن
Our building (high-rise) is a 20-storey ,but my apartment is on the third floor.	ساختمان ما 20 طبقه است ولی آپارتمان در طبقه سوم است