Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
In simple (plain) English.
به انگلیسی ساده
Other Matches
in plain english
به انگلیسی ساده
in plain english
پوست کنده
trailer tongue
[American English]
[coupling]
[British English]
پیوند به داخل
[در تریلر]
up one's street
[British English]
, down one's alley
[American English]
مناسب ذوق وسلیقه
[مهارت درچیزی ]
Queen's English
[King's English]
<idiom>
[انگلیسی استاندارد و صحیح از نظر گرامری که در بریتانیا خوانده و نوشته می شود.]
to push your luck
[British English]
to press your luck
[American English]
زیاده روی کردن
[شورکاری را در آوردن]
[اصطلاح مجازی]
The snow doesn't stay on the ground.
[The snow doesn't stick.]
[American English]
,
[The snow doesn't settle.]
[British English]
برف روی زمین نمی ماند.
simple mean
میانگین حسابی
simple mean
میانگین ساده
simple
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple
بسیط
simple
بی تکلف
simple
ساده دل
simple
خام
simple
ساده
simple
ناازموده
simple
نادان ساده کردن
simple
اسان
simple
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple-hearted
<adj.>
ساده دل
simple shear
برش ساده
simple shear
دراین برش تنش عمودی وجودندارد
simple strain
تغییر طول نسبی ساده
simple interest
سود پول بر اساس سال 063 روزه
simple support
تکیه گاه ساده
simple structure
ساخت ساده
simple stress
تنش ساده
simple interest
سود ساده
simple regression
رگرسیون ساده دو متغیره
simple premission
اذن محض
fee simple
میراث قانونی بلامعارض ملک مطلق
fee simple
حق الزحمه متعارف
fee simple
حق تملک دائم
simple design
طرف کف ساده
[هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
simple hearted
ساده دل
simple hearted
بی تزویر
simple circuit
مدار توان
simple oscillator
نوسانگر ساده
simple parry
دفاع ساده
simple schizophrenia
اسکیزوفرنی ساده
simple wing
طرح تهاجمی با خط نامتعادل
simple arc
لامپ قوسی ساده
simple distillation
تقطیر ساده
simple equation
معادله خطی
simple eye
چشم ساده
simple fraction
کسر ساده
simple magnet
مغناطیس ساده
simple truss
خرپای ساده
simple minded
ساده دل
simple minded
ساده لوح
simple motion
حرکت ساده در خط مستقیم یادایره یا مارپیچ
simple leaves
برگهایتازه
simple majority
اکثریتنسبی
simple correlation
همبستگی ساده
simple bending
خمش ساده
simple beam
تیر ساده
simple-minded
ساده لوح
simple average
میانگین ساده
simple attack
حمله ساده
simple compression
فشار ساده
simple contract
قرارداد شفاهی
simple contract
عقد منعقد درسند عادی
simple beam
تیره ساده
tenant in fee simple
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
simple axis of symmetry
محور ساده تقارن
This is treason, pure and simple.
خیانت که دیگه شاخ ودم ندارد
There is more to it than meets the eye . It is not simple as all that.
موضوع اینقدرها هم ساده نیست
simple randon sampling
نمونه گیری تصادفی ساده
simple leg ride
شگک خراب کردن حریف
simple harmonic motion
حرکت هماهنگ ساده
simple harmonic motion
حرکت نوسانی ساده
simple content debt
دین ناشی از قرارداد شفاهی
simple cubic lattice
شبکه مکعبی ساده
simple periodic current
جریان دورهای ساده
The dilemma has no simple answers.
این مخمصه راه حل ساده ای ندارد.
plain
بدقیافه
plain
شکوه کردن
plain
دشت
plain
لباس غیرنظامی
plain
غیر رسمی جلگه
plain
میدان
plain
ساده پوست کنده
plain
تخت
plain
شکوه
plain
صاف برابر
plain
رک وساده
plain
پهن
plain
اشکار
plain
هموار
plain
مسطح
plain
ساده
plain
جلگه
plain
دشت هامون
plain
میدان یا محوطه جنگ
plain
واضح
simple list text chart
جدول نوشتاری با لیست ساده
simple network management protocol
سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
plain weave
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
plain text
پیام کشف
plain weave
بافت حصیری
plain weave
پارچه ساده بافت
plain speaking
رک گویی
plain-clothes
غیر نظامی پوش
plain-clothes
ساده پوش
plain clothes
غیر نظامی پوش
plain clothes
ساده پوش
plain component
متن یا قسمت کشف یک پیام رمز
plain flour
آردخالص
plain pole
پایهمسطح
outwash plain
آبشستهشدهبینمک
plain chocolate
شکلاتخالص
strand plain
کران دشت
plain weave
بافت ساده
plain vertical
خط افق
plain flap
فلپی که لایه فراربال را تشکیل میدهد
plain dealing
بازی
plain dealing
سودای درست
plain dealing
معامله راست حسینی راست باز
plain dealing
درست
plain dealing
بیرپا
plain dress
لباس غیر نظامی
plain flap
فلپ ساده
plain grinder
دستگاه چرخ سمباده مدور
plain hearted
ساده دل
plain hearted
بی تزویر
plain dealing
راست
plain coordinates
مختصات مسطحه
plain coordinates
مختصات افقی
flood plain
دشت سیلابی
plain washer
واشر تخت
flat plain
دشت هموار
as plain as a pikestaff
<idiom>
مثل شیربرنج
[قیافه]
plain bearing
یاتاقان تخت
plain bearing
یاتاقان ساچمهای
abyssal plain
جلگهژرف
plain concrete
بتن معمولی
plain concrete
بتن بدون ارماتور
plain concrete
بتن غیرمسلح
plain design
طرح کف ساده
plain design
طرح بدون نقش و نگاره
plain spoken
یر راست
plain spoken
رک
plain rib
تیغه ساده
plain spoken
بی پرده
plain paper
کاغذ بی نقش
plain paper
کاغذ ساده
plain sailing
پیشرفت بدون مانع
plain spoken
رک گو
plain text
متن کشف
plain text
متن واضح و اشکار
plain vertical
سطح افق
plain carbon steel
فولاد کربن غیرالیاژی
Plain food (dress).
غذا ( لباس ) ساده
plain milling cutter
دستگاه فرز غلطکی
regular weave
[plain]
بافت معمولی و ساده
This is plain highway robbery .
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
balanced plain weave
بافت ساده یک رو یک زیر
balanced plain weave
گلیم باف فرش
plain gypsum lath
[توفان سنگ و گچ مسطح]
plain clothes man
کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
plain carbon tool steel
فولاد ابزار غیرالیاژی
English
انگلیسی
English
مربوط به مردم وزبان انگلیسی
the english
انگلیسان
English
گردش فرفرهای گوی بیلیارد
old english
زبان انگلیسی قدیم
the english
انگلیس ها
English
بانگلیسی دراوردن
after the english f.
به سبک انگلیسی ها
english garden
پارک انگلیسی
[قرن هجدهم]
English cottage
خانه ویلایی
morrow
[Old English]
فردا
[ آینده]
Pidgin English
<idiom>
انگلیسی برای ارتباط بازرگانان با زبان های متفاوت شامل گرامر ساده و لغات کم.
English altar
محراب انگلیسی
how can I learn English
چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
In my broken English .
با انگلیسی دست وپا شکسته ام
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
to tutor somebody in English
به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
English bond
آجر چینی انگلیسی
pidgin english
انگلیسی دست وپا شکسته وامیختهای که چینی هابدان سخن می گویند
structured english
انگلیسی ساخت یافته
king's english
اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
king's english
انگلیسی اصیل
english sonnet
غزل انگلیسی که شامل دوازده سطراست
english opening
گشایش انگلیسی
english self taught
خوداموز انگلیسی
english setter
نوعی سگ انگلیسی که دارای پشم بلند ونرم سفیدرنگ یارنگین میباشد
english shepherd
سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
english speaking
انگلیسی زبان
middle english
انگلیسی تا 0051میلادی
english system
سیستم انگلیسی
english system
سیستم اینچی
english thread
پیچ و مهره انگلیسی
natural english
گردش فرفرهای گوی بیلیارددر همان سمت اصلی پس ازبرخورد با گوی دیگر
english woman
زن انگلیسی
english billiards
با 3 گوی و6 کیسه بین 2 یا 4 بازیگر
his english is weak
مایه انگلیسی اوکم است
English breakfast
یکجورصبحانهمتشکلازتخممرغ-گشتنمکزدهوتخممرغ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com