English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
REQUEST REPEAT AUTOMATIC
Other Matches
repeat تکرار تجدید
repeat تکرار
repeat مکرر کردن تکرار شدن
repeat تکرار کردن
repeat دوباره گفتن
repeat تکرار کردن تکرار شدن
repeat دوباره انجام دادن
repeat دوباره ساختن
repeat باز گفتن
repeat بازگو کردن بازگو
repeat باز انجام
repeat رونوشت
repeat ثباتی که تعداد دفعاتی که یک تابع یا کاری تکرارشده است را نگه می دارد
Could you repeat what you said, please? میشود لطفا آن چیزی را که گفتید دوباره تکرار کنید؟
repeat بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeat انجام مجدد یک عمل
repeat تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeat until تکرارکن ... تااینکه
repeat کلیدی روی صفحه کلید که حرف انتخاب شده را تکرار میکند
repeat تکرار کنید
repeat mark خال
drop repeat واگیره [تکرار یک نقش بصورت قرینه و در طول فرش]
endless repeat [به هر نوع طرح بندی که کل متن فرش را تا ناحیه حاشیه پر نماید، اطلاق می شود. مثل طرح بته جقه، ماهی درهم، هراتی و غیره.]
auto repeat خود تکرار
repeat key کلید تکرار
repeat counter شمارنده تکرار
repeat range فرمان برد از نو
repeat range با همین مسافت تیراندازی کنید
to make repeat وادار به تکرار کردن
to repeat oneself تکرار شدن
to repeat oneself کاریا گفته خودرا تکرار کردن
repeat keys دکمههایتکرار
repeat action key کلید تکرار عمل
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
d. of a request عدم قبول خواهش
d. of a request در درخواست
at the request of تقاضای
at the request of برحسب
on request of which [at his request] به درخواست او
at my request مطابق با تقاضای من
at the request of به خواهش [به درخواست]
by request بنا بر خواسته [میل]
on request وقتی که درخواست بشود
to g. any one's request درخواست کسیراپذیرفتن
at the request of بخواهش
request تقاضا
request چیزی که کسی تقاضایش را دارد
request درخواست می کنم
request درخواست اماد کردن درخواست کردن
request متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request تقاضا کردن درخواست کردن
request تمناکردن
request خواستار شدن
request درخواست
request تقاضا خواسته
request خواهش
request تقاضا برای چیزی
request سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
to be in great request مورد احتیاج زیاد بودن
REQUEST STOP ایستگاه درخواستی
request to send تقاضای ارسال
supervisor request درخواست نافر
My money request to him طلب من از او [مرد]
to request issuance تقاضای صدور کردن
mission request درخواست اجرای ماموریت هوایی
request stop ایستگاهیکهدرآناتوبوستنهازمانیمیایستدکهمسافرانخبردهند
work request برگ درخواست انجام کار برگ کار
to request the company of: حضور کسی را خواستن
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
request substitution تقاضای تعویض
request signal علامت درخواست
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
letters of request rogatory
purchase request درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
I [O] request [IORQ] درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
to be in great request زیادمورد احتیاج بودن
request for discharge عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
request for proposal تقاضا برای پیشنهاد
request for quotation استعلام بها
request for quotation تقاضا برای اعلام قیمت
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
Thank you for the confirmation of your request! از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
request mast از طریق سلسله مراتب
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
to grant a request درخواستی را اعطا کردن
initial fire request درخواست ابتدایی اتش
request for price quotation درخواست مظنه قیمت
His request was in the nature of a command. خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
by popular [demand] request درخواست توده پسند
input [output] request درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
To swallow ones pride and request someone (to do something). نزد کسی رو انداختن ( تقاضایی کردن )
divorce granted at the a woman's request طلاق خلع
automatic قهری
automatic اتوماتیک
automatic take تغییر پایگاه
automatic خودکارکردن
automatic توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatic فرم های نامه نگاری
automatic کامپیوتری که امکانات آزمایش را بررسی میکند و میتواند یک مدار پیچیده یا PCB را برای خطاها بررسی کند
automatic آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
automatic غیر ارادی
automatic دستگاه خودکار
automatic خودکار مربوط به ماشینهای خودکار
an automatic اتوماتیک
automatic خودکار
automatic جنگ افزار خودکار
automatic ناخودآگاهانه
automatic supply روش خودکار اماد
automatic titrator تیترکننده خودکار
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
automatic treatment تسویه خودکار
automatic trim روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
automatic tuning میزانساز خودکار
automatic tipper تخلیه کننده خودکار
automatic speaking ناهشیارگویی
automatic timer زمان سنج خودکار
automatic throttle ساسات خودکار
automatic testing ازمایش خودکار
automatic telephone تلفن خودکار
automatic stabilizer تثبیت کننده خودکار
automatic supply سیستم اماد خودکار
automatic typesetting حروف چینی خودکار
automatic weapon جنگ افزار خودکار
automatic weapon سلاح خودکار
automatic pilot [A/P] خلبان خودکار [حمل و نقل هوایی]
semi automatic نیم خودکار
fully automatic تمام اتوماتیک
fully automatic کاملا" خودکار
full automatic تمام اتوماتیک
full automatic تماما" خودکار
automatic kerning کاهش [و تنظیم ] خودکار فاصله دخشه ها [فناوری چاپ]
chucking automatic مهار کردن خودکار
bar automatic میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
automatic writing ناهشیار نویسی
automatic welding جوشکاری اتوماتیک
automatic pilot [A/P] خلبان اتوماتیک [حمل و نقل هوایی]
automatic exchange رد و بدل کننده خودکار
automatic cutout قطع خودکار
automatic cutout فیوز اتوماتیک
automatic lathe ماشین تراش خودکار
automatic controller مراقب خودکار
automatic controller دستگاه فرمان
automatic control کنترل خودکار
automatic computer کامپیوتر خودکار
automatic coding برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه نویسی خودکار
automatic pipet پی پت خودکار
automatic check کنترل خودکار بررسی خودکار
automatic check ازمایش خودکار
automatic check مقابله خودکار
automatic mechanism مکانیزم خودکار
automatic machine ماشین تراش
automatic drop اتصال خودکار
automatic fire تیراندازی خودکار
automatic flasher چشمکزن خودکار
automatic focusing تمرکز خودکار
automatic fire اتش خودکار
automatic grinder چرخ سمباده خودکار
automatic guarantee ضمان قهری
automatic guarantees ضمان قهری
automatic hyphenation خط تیره گذاری خودکار
automatic interrupt قطع خودکار
automatic interrupt وقفه خودکار
automatic levelling سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
automatic loader بارکن خودکار
automatic machine دستگاه خودکار
automatic programming برنامه نویسی اتوماتیک
automatic carriage تعویض خودکار
automatic pilots دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic pilots وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot دستگاه خودکار هدایت کشتی وهواپیما
automatic return سیستم عودت خودکار وسایل
automatic rifle تفنگ خودکار
automatic pilots خلبان اتوماتیک
automatic rifle توپ خودکار
automatic annunciator زنگ احضار خودکار
automatic pilot خلبان اتوماتیک
automatic tracking تعقیب خودکار
automatic adjustment تهاتر قهری
automatic coing برنامه نویسی خودکار
automatic balance ترازوی خودکار
automatic release قطع کننده خودکار
automatic action ناهشیارکاری
automatic aiming تعقیب خودکار
automatic behavior رفتار خودکار
automatic buret بورت خودکار
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
automatic c bias ولت شبکه خودکار
automatic pilot وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic reel قرقره خودکار ماهیگیری
automatic recalculation محاسبه مجدد خودکار
automatic regulation تنظیم خودکار
automatic sorting trays جعبهاتوماتیک
automatic digital network شبکه عددی کامپیوتری
automatic time switch کلید ساعتی
automatic data processing پردازش خودکار داده ها
automatic error correction تصحیح خودکار اشتباه اصلاح خودکار خطا
automatic boring machine دستگاه درل خودکار
automatic digital network شبکه مبادله اطلاعات کامپیوتری
automatic direction finder جهت یاب اتوماتیک
automatic door switch کلید خودکار در
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com