English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
data stream مسیل یا نهر داده
data stream سیر داده
against the stream <adv.> مخالف جریان
stream جریان اب
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
stream جریان طولانی داده سری
on stream در حال عمل درعمل
to go with the stream همرنگ جماعت شدن
on stream درحال فعالیت
up stream بالارود در قسمت بالای نهر
against the stream بر ضد جریان اب
stream سیلان
stream نوعی روش تیرانداز خودکار واجرای رگبار در تیراندازیها رگبار مخلوط
stream نهر
stream رود جوی
stream جاری شدن ساطع کردن بطورکامل افراشتن
stream روانه
stream جریان
stream جوب
stream رودخانه ابراهه
stream جریان اب ابیاری جویبار
stream مسیل
stream جماعت
blood stream جریان خون
bit stream گروه بیتی
bit stream نهربیتی
bit stream مسیل بیتی
bit stream بیتهای متوالی
output stream نهر خروجی
transport stream ستون سیال خودروهای حمل و نقل خط سیال خودروهای حمل و نقل
bit stream رشته ذره یی
stream bed بستر ابراهه
to strive against the stream <idiom> بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
job stream مسیل برنامه ها
subterranean stream طوفانزیرزمینی
stream of money جریان پول
Gulf Stream جریان اب گرم گلف استریم
job stream ورودی برای سیستم عامل مسیل عملیات
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
traffic stream جریان رفت و امد
stream of consciousness سیلان ذهن
stream routing روند رود
stream of income جریان درامد
stream of consciousness تسلسل روانی
stream of consciousness جریان فکر
stream lines خطوط جریان
stream anchor anchor kedge
stream line خط هدایت جریان
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
stream corridor دالان رود
stream routing روند روانه
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
stream anchor لنگر ضد جریان اب
output stream مسیل خروجی
stream day روز کاریاگردش ماشین
side stream ریزابه
tributary stream ریزابه
traffic stream جریان امد و شد
stream turbine توربین بخار
to rush a stream از نهری تند گذشتن
tidal stream current tidal
sluggish stream رودخانه با جریان کند
stream centerline اسه ابراهه
ephemeral stream رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
jet stream جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
jet stream تند باد
input stream مسیل ورودی
input stream جریان سیر ورودی
ephemeral stream رود فصلی
in stream procedure رویه با مسیل
head stream سرچشمه رودخانه
free stream جریان ازاد
job output stream مسیل خروجی برنامه
input job stream مسیل برنامه ورودی
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
job input stream مسیل ورودی برنامه
Only dead fish swim with the flow [stream] . <proverb> در زندگی باید بجنگیم. [ضرب المثل]
multiple address instruction دستورالعمل چند ادرسه
multiple معماری کامپیوتر که از باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و باس کندتر بین CPU و رسانه جانبی استفاده میکند
multiple گوناگون
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
multiple حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
multiple مضاعف چند ردیفه چند لولهای
multiple چند
multiple ضرب چندتا
multiple معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multiple چندین
multiple متعدد
multiple مضاعف
multiple چندلا گوناگون
multiple مضرب
multiple چند فاز چندگانه
multiple چند برابر
multiple چندگانه
multiple نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
multiple دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
multiple مضروب
multiple precision دقت چند برابر
multiple punch منگنه چندگانه
multiple ionization یونش مکرر
multiple regression رگرسیون چند متغیره
multiple images تصاویر چندگانه
multiple moment گشتاور چندگانه
multiple key کلید چند راه
multiple landuse استفاده چندگانه زمین
multiple length با درازی چندگانه
multiple personality شخصیت چندگانه
multiple offence حمله مرکب
multiple regression رگرسیون
multiple regression چندمتغیری
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
common multiple مضرب مشترک
multiple wire چند رشتهای
multiple wire چند سیمه
multiple well system سیستم چند چاهی
multiple transformer مبدل با اتصال موازی
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
multiple sclerosis فلج چندگانه
multiple stores فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
multiple drill تمرین چند یکانی
multiple reinforcement تقویت چندگانه
multiple use key استفادهمتعددکلید
multiple regression رگرسیون چند گانه
multiple therapy درمان تعاونی
multiple gun توپ چند لولهای
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
multiple correlation همبستگی چند متغیری
multiple correlation همبستگی چندگانه
multiple cable کابل چند رشتهای
multiple star ستاره چندگانه
multiple contact دسته کنتاکت
multiple series مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple connector بست چند گانه
multiple circuit مدار چند طبقه
multiple circuit مدار چندگانه
multiple bond پیوند چندگانه
multiple cut off برش چند متغیری
multiple capacitor خازن چندگانه
multiple address با نشانی چندگانه
multiple drill تمرین چندکاره یا مختلط
multiple access دستیابی چندگانه
multiple integral انتگرال چندگانه [ریاضی]
multiple contact کنتاکت دستهای
multiple amplifier تقویت کننده چند طبقه
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
instruction دستورالعمل
instruction راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruction اموزش
instruction دستور عمل
instruction راهنمایی
instruction تعلیم
instruction راهنمایی کردن
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
instruction دستور
instruction درس
instruction دستوره
instruction کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instruction دستور کار
I/O instruction دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
instruction مقرر
no op instruction دستورالعمل بی اثر
multiple job processing پردازش چند کاره
multiple series condenser خازن متغیر چند اتصالی
multiple drum winding سیم پیچ استوانهای چندگانه
multiple dome dam سد چند گنبدی
multiple contact switch کلید پلهای
multiple channel system سیستم چند کاناله
multiple determination coefficient ضریب تعین چند متغیری
index of multiple correlation شاخص همبستگی چندگانه
multiple differential prediction پیش بینی افتراقی چند متغیری
multiple discriminant function تابع تشخیص چند متغیری
multiple pass printing چاپ چند گذری
multiple cable joint موف انشعاب
multiple address message پیام چند ادرسه
multiple choice test ازمون چند گزینهای
multiple access network شبکه با دسترسی چندگانه
multiple absolute prediction پیش بینی چند متغیری مطلق
multiple grid valve لامپ چند شبکه
multiple arc lamp لامپ قوسی با اتصال چند گانه
multiple arch dam سد چند قوسی
lowest common multiple کوچکترین مضرب مشترک
multiple voltage system روش چند ولتی
multiple user system سیستم چند استفاده کننده
multiple unit valve لامپ مرکب
multiple conductor cable کابل چند رشتهای
multiple cable joint مفصل انشعاب
multiple cable joint اتصال کابل چند رشتهای
multiple choice item پرسش چند گزینهای
law of multiple proportions قانون نسبتهای اضعافی
coefficient of multiple correlation ضریب همبستگی چندگانه
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple exposure mode چندحالته
multiple light fitting رابطچندلامپ
n plus one address instruction دستوری که از
n plus one address instruction آدرس تشکیل شده و آدرس حاوی آدرس دستور بعدی است
next instruction register ثباتی در CPU که حاوی محل ای است که دستور بعدی باید ذخیره شود
n address instruction دستور العمل با N نشانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com