English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English Persian
She was a real beauty. یک تکه ماه بود
Other Matches
beauty زیبایی
That is the beauty of it. قشنگی اش درهمین است
beauty زنان زیبا
beauty حسن جمال
beauty خوشگلی
beauty sleep خواب اضافی
beauty parlour سالنیکهخانمهادرآنبرایبردنجایزهملکهزیبائیمسابقهمیدهند
beauty queen ملکهزیبائی
beauty contest مسابقهزیبایی
beauty salon سالنیکهخانمهادرآنبرایبردنجایزهملکهزیبائیمسابقهمیدهند
Beauty sleep . خواب ناز
Beauty is skindeep. <proverb> تن آدمى شریف است به جان آدمیت .
beauty sleep قیلوله
beauty salon سالن زیبایی
beauty spot خال
beauty spot خال کوچک
reigining beauty ملکه وجاهت
ripe beauty زیبایی زنی که رشد کرده است
she is vain of beauty بزیبایی خودمیبالد
beauty shop سالن ارایش وزیبایی
beauty shop ارایشگاه
beauty sleep خواب پیش از نیمه شب
beauty spots خال زیبایی
beauty spots خال کوچک
beauty spots خال
beauty spot خال زیبایی
illness faded her beauty ناخوشی زیبایی اوراکاست
Is there a beauty salon in the hotel? آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
a beauty and an elegance beyond [ without] compare زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
real will نظریه اراده واقعی
real حقیقی
real راستین
the seeming and the real نماوحقیقت
real <adj.> مناسب
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
real <adj.> درست
the seeming and the real فاهروباطن
real <adj.> صحیح
real <adj.> شایسته
real value ارزش واقعی
real واقعی موجود
real غیر مصنوعی طبیعی
real غیر پولی
real واقعی
real اصل
real بی خدشه صمیمی
real ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real gas گاز حقیقی
real income مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
real income درامد واقعی
real fluid سیال واقعی
real earnings درامدهای واقعی
real function تابع حقیقی
real costs هزینههای واقعی
real image تصویر حقیقی
real anxiety اضطراب واقعی
real constant ثابت حقیقی
real capital سرمایه واقعی
real assets دارائیهای واقعی
real address آدرس حقیقی
real memory حافظه فیزیکی موجود که توسط CPU قابل آدرس دهی است
real memory حافظه حقیقی
real McCoy <idiom> چیز واقعی واصیل
real number عدد حقیقی [ریاضی]
real numbers اعدد حقیقی [ریاضی]
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
real numbers اعداد حقیقی
real numbers اعداد واقعی
real number عددی که با بخش کسری همراه است .
real number عدد حقیقی
real module ضریب حقیقی
real mode حالت واقعی
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
real memory حافظه واقعی
real world دنیایحقیقی
real estate مستغل
real time سیستم عاملی که برا ی کنترل سیستمهای بلادرنگ یا کنترل فرآیند طراحی شده است
real time زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
real time بازده فوری
real time بازده بلادرنگ بی درنگ
real time انی
real time زمان حقیقی
real time بلادرنگ
real investment سرمایه گذاری واقعی
covenant real شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
real power توان حقیقی
real power توان موثر
real property اموال غیرمنقول
real property دارایی غیر منقول
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
real time سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
real time عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
real estate ملک
real estate املاک و ساختمان
real estate زمین
real estate مستغلات
real estate خرید زمین
real estate مال غیرمنقول
real estate املاک و مستغلات
real time بلا درنگ
real time اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
real time با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
real time ساعتی در کامپیوترکه حاو ی زمان صحیح روز است
real score نمره واقعی
real sector بخش واقعی
real wage مزد واقعی
real account حساب خرید املاک
real account حساب دارایی غیرمنقول
real address آدرس مطلق که مستقیماگ به محلی از حافظه دستیابی دارد
real estate معاملات زمین
real action دعوی غیر منقول
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
real storage انباره واقعی
real sector بخش متغیرهای حقیقی
real storage حافظه حقیقی
real address آدرس واقعی
real time مدل کامپیوتری یک فرآیند که به هر فرآیند در زمانه مشابه با فرآیند واقعی اجرا میشود
to make a real effort تلاش جدی کردن
real-valued function تابع حقیقی [ریاضی]
real absolute value function تابع حقیقی قدر مطلق [ریاضی]
real time system سیستم بلادرنگ
real box wing بالی با سه تیرک
to let something [British E] [Real Estate] کرایه دادن چیزی
to let something [British E] [Real Estate] اجاره دادن چیزی
real analytic function تابع تحلیلی [حقیقی] [ریاضی]
real balance effect اثر پیگو اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مخارج مصرفی
real balance effect اثر مانده واقعی
real estate agency بنگاه معاملات املاک
real estate broker واسطه املاک
real estate broker دلال اموال غیرمنقول
real rate of interest نرخ بهره واقعی
real time clock زمان سنج بلادرنگ
unsigned real number عدد حقیقی بدون علامت
true or real focus کانون حقیقی
index of real wages شاخص دستمزدهای واقعی
real stagnation point نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
real money supply عرضه واقعی پول
real national income درامد ملی واقعی
real purchasing power قدرت خرید واقعی
real interest rate نرخ بهره واقعی
real time clock ساعت بلادرنگ
real estate tax مالیات بر مستغلات
real time system سیستم بلا درنگ
real time processing پردازش بلادرنگ
real time output خروجی انی
real national income درامد ملی به قیمت ثابت
real time output خروجی بلا درنگ
real time input ورودی بلا درنگ
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
He is a real stinker. He is a rotten fellow . آدم گندی است
A nany who has more sympathy than the real mother. <adj.> داءیه دلسوز تر از مادر
real time image generatiom تولید تصویر انی
The real problem is not whether machines think but whether men do. مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com