Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
Other Matches
assume
التزام
assume
تعهد
assume
چیزی را فرض کردن
to assume the a
اول حمله کردن
to assume the a
بنیادجنگ نهادن
to assume the a
جنگ راشروع کردن
assume
عهده دار شدن
assume
در دست گرفتن فرماندهی تقبل کردن فرماندهی
assume
بخود گرفتن
assume
بخود بستن وانمود کردن
assume
تظاهر کردن تقلید کردن
assume
فرض کردن پنداشتن
assume
بعهده گرفتن
assume
فرض کردن
assume
تقبل کردن
assume
انگاشتن
To assume responsibility .
قبول مسئولیت کردن
to assume alarming proportions
اندازه هولناک به خود گرفتن
to assume horrifying proportions
اندازه هولناک به خود گرفتن
I assume that you did read this article.
من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
To bear ( assume , accept ) a responsibility undertook the age of eighty .
مسئولیتی را بعهده گرفتن
office
کامپیوتر کوچک
office
مناسب برای استفاده در شرکت
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
in office
در دفتر
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
Near our office .
نزدیک اداره ما
to r. any one in an office
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
to i. anyone with an office
به کسی منصب دادن
office
وفیفه
office
دفتر
office
محل کار
office
اداره
office
منصب
office
خدمت
office
محل کار اداره
office
شغل
office
مقام
office
کار وفیفه
office
اطاق دفتر
office
اطاق
office
شغل عمومی
office
دفتر کار
office
مسئولیت احرازمقام
office
اشتغال
site office
دفتر ساختمانی
ticket office
باجه
site office
دفتر مشاوراملاک
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
subhome office
شعبه دفتر اصلی
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
tenure of office
تصدی
office-holders
دیوان سالار
ticket office
محل فروش بلیت
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
tenure of office
زمامداری
the foreign office
وزارت خارجه
period of office
دوره تصدی
office manager
رئیس اداره
office manager
رئیس دفتر
office of records
دفتر بایگانی
office of records
بایگانی یا دفتراسناد و مدارک
office of the future
ادارهای که استفاده گستردهای از کامپیوتر
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
office work
کار اداری
paperless office
اداره بی کاغذ
patent office
اداره ثبت اختراعات
police office
کلانتری
police office
پاسگاه پلیس
printing office
چاپخانه
purchasing office
قسمت خرید
ticket office
باجه فروش بلیت
purchasing office
دفتر خرید
record office
اداره بایگانی کل
removal from office
عزل
office hours
ساعات کار
office-holder
صاحب منصب دولت
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
information office
دفتر اطلاعات
government office
اداره دولتی
the relevant office
اداره مسیول
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
office chair
صندلی اداری
office chair
مبل اداری
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
booking office
باجه رزرو بلیت
ticket office
باجه بلیت فروشی
booking office
باجه فروش بلیت
office-holder
کارمند دولت
office-holder
صاحب مقام
office-holder
دیوان سالار
office-holder
دیوان گر
office-holders
صاحب منصب دولت
office-holders
کارمند دولت
office-holders
صاحب مقام
office-holders
دیوان گر
office tower
برجکارهایاداری
booking office
گیشهفروشبلیط
placement office
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
registered office
اقامتگاه قانونی شرکت
end office
دفتر انتهایی
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
during his tenure of office
درمدت تصدی او
drawing office
دفتر طراحی
drawing office
دفتر نقشه کشی
war office
وزارت جنگ
central office
تلکس و تلگراف
central office
مرکز تلفن
end office
شعبه جز
engineering office
دفتر مهندسی
head office
دفتر مرکزی
head office
اداره مرکزی
governor's office
فرمانداری
good office
مساعی جمیله
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
finance office
اداره دارایی
exchange office
مرکز تلفن خودکار
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
central office
دفتر مرکزی
census office
اداره امار و ثبت احوال
census office
دایره سجل و احوال
post office
پستخانه
box office
باجه بلیط فروشی
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
registry office
اداره ثبت
Home Office
وزارت داخله
Home Office
وزارت کشور
office automation
خودکارسازی اداری خودکارسازی دفتری
Foreign Office
وزارت امور خارجه
post office
اداره مرکزی پست
post office
محل ذخیره اصلی پیام ها برای کاربران شبکه محلی
cash office
صندوق
cash office
دایره صندوق
branch office
دفتر شعبه
branch office
شعبه
automated office
دفتر خودکار
audit office
اداره حسابرسی
audit office
دفتر حسابرسی
register office
اداره ثبت احوال
holy office
جامعه راهبان ومومنین
notary office
محضر
office copy
رونوشت مصدق
office computer
کامپیوتر اداری
labour office
اداره کارگزینی
land office
اداره املاک وثبت اراضی
office boy
فراش
office boy
پیشخدمت
office attorney
وکیل دفتر
notary office
دفتر اسناد رسمی دفتر خانه
lawyer's office
دارالوکاله
office building
ساختمان اداری
lawyer's office
دفتر وکالت
main office
مرکز اصلی
jack in office
رسیده است
job office
دفتر کارگاه
office hours
ساعات اداری
india office
اداره امورهندوستان
inquiry office
اداره خبر گیری
intermediate office
مرکز میانی
inquiry office
دفتر اطلاعات
intelligence office
دفتر راهنمایی
intelligence office
دفتر اطلاعات
investiture with an office
اعطای منصب
india office
وزارت هند
jack in office
ادم باد درسرکه تازه بمقام
investiture with an office
برگماری بکار
office bearer
بعدا پرسیده شود
army post office
پستخانه نیروی زمینی
Home Office
[British E]
دفتر وزارت داخله
Home Office
[British E]
دفتر وزارت کشور
administrative contracting office
دفتراداری
office information system
سیستم اطلاعات اداری
administrative contracting office
دفتر استخدام کارگزینی
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
notary public's office
دفتر اسناد رسمی
office swivel chair
صندلی گردان اداری
office of the public prosecutor
دادسرا
notary public office
اسنادرسمی
army post office
شعبه پستی نیروی زمینی
notary public office
دفتر
land office business
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
civil status office
دفتر سجل و احوال
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
command issuing office
دفترتوزیع دستورالعملهای یکان
The hell with the company (office).
گور بابای شرکت ( اداره )
Several engineeres were removed from office.
چندین مهندس از کار بر کنار شدند
joint petroleum office
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
natary public's office
محضر
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
general posr office
اداره مرکزی پست در لندن
to marry at a registry office
در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
head office of company
مرکز اصلی شرکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com