Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
computer interface unit
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
Other Matches
small computer systems interface
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
small computer system interface
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
interface human machine interface
امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
interface
سطح مشترک
interface
دفتر مشترک قسمتها
interface
وجه مشترک
interface
فاصل
interface
مداری که داده موازی را در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند و برعکس تا به داده سریال امکان ارسال یا دریافت از وسایل دیگر بدهد.
interface
رابط
interface
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface
میانجی
interface
مدار کامپیوتری را اتصالی که به داده موازی امکان ارسال و دریافت میدهد.
interface
که شامل : کانال ورودی /خروجی
interface
مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
interface
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی
interface
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم
interface
واسط واحد پردازش و باس IEEE
interface
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interface
یچ بسته که با جریان داده کار میکند
interface
کامپیوتری که ارسال داده بین پردازنده و ترمینال یا شبکه را کنترل میکند
interface
وصل کردن از طریق رابط
interface
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است
interface
واسط
interface
نرم افزاری که به برنامه ها و داده یک سیستم امکان اجرا در دیگری را میدهد
interface
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
electrical interface
تداخل الکتریکی
parallel interface
رابط موازی
expansion interface
حافظه جانبی وسایر دستگاههای جانبی رابه یک کامپیوتر اصلی اضافه کند
eia interface
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
interface card
کارت رابط
centronics interface
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است
serial interface
رابط سری
standard interface
رابط استاندارد
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
communication interface
میانجی ارتباطی
centronics interface
رابط موازی
friendly interface
ترکیب تجهیزات ترمینالی وبرنامههای کامپیوتری
user interface
میانجی کمکی
standard interface
واسطه استاندارد
general purpose interface
میانگیر همه منظوره
human machine interface
حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
graphical user interface
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل
graphical user interface
استفاده میکند و به نرم افزار امکان کنترل آسانتر میدهد. دستورات سیستم که لازم به نوشتن نیستند
system v interface definition
تعریف میانجی سیستم 5
graphical user interface
میانجی نگارهای کاربر
input output interface
میانگیر ورودی- خروجی
man machine interface
سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
apple desktop interface
رابط رومیزی اپل
application program interface
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
network interface card
کارت میانجی شبکه
programmable communications interface
رابط مخابراتی برنامه پذیر
MIDI interface card
کارت آداپتور که به اتصالی در PC وصل میشود و امکان ارسال دریافت داده MIDI را فراهم میکند
musical instrument digital interface
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند
mail application programming interface
که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
mail application programming interface
مجموعه استانداردها
musical instrument digital interface
میانجی رقمی الات موسیقی
general purpose interface bus
مسیر میانگیر همه منظوره
enhanced system device interface
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
My Computer
نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer
ماشین الکترونیکی
computer
اکامپیوتر
computer
ماشین حساب
computer
ماشین متفکر
computer
ماشین حساب کامپیوتر
computer
رایانه
computer
حسابگر الکترونی
computer
کامپیوتر
computer
شمارنده
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
digital computer
کامپیوتر عددی
computer graphics
نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist
گرافیست کامپیوتری
digital computer
کامپیوتر
digital computer
کامپیوتر رقمی
incremental computer
دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer
وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
computer literacy
دانش کامپیوتر
computer literacy
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer letter
حرف کامپیوتری
ibm computer
ماشین حساب ای بی ام
computer language
زبان کامپیوتر
computer language
زبان کامپیوتری
computer jargon
لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
electronic computer
کامپیوتر الکترونیکی
computer instruction
دستورالعمل کامپیوتر
computer industry
صنعت کامپیوتر
digital computer
کامپیوتر دیجیتالی
computer generations
نسلهای کامپیوتر
digital computer
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
computer conferencing
کنفرانس کامپیوتری
computer code
کد کامپیوتر
computer code
رمز کامپیوتر
computer code
رمز کامپیوتری
computer classifications
طبقه بندی کامپیوتر
digital computer
کامپیوتردیجیتال
computer circuits
مدارهای کامپیوتری
infected computer
کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
duplex computer
کامپیوتر مضاعف
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer
کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
computer generations
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game
بازی کامپیوتری
computer flicks
فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer family
خانواده کامپیوتر
computer engineering
مهندسی کامپیوتر
computer engineer
مهندس کامپیوتر
computer enclosure
محفظه کامپیوتر
computer drawing
ترسیم کامپیوتری
computer design
طراحی کامپیوتری
computer center
مرکز کامپیوتر
four address computer
کامپیوتر چهار نشانی
computer security
امنیت کامپیوتر
computer science
علوم کامپیوتر
computer science
علم کامپیوتر
computer salesman
فروشنده کامپیوتر
flight computer
کامپیوتر پرواز
first generation computer
کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
computer revolution
تحول کامپیوتر
first generation computer
کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
computer simulation
کامپیوتری
computer simulation
شبیه سازی کامپیوتری
computer store
فروشگاه کامپیوتر
computer word
کلمه کامپیوتری
computer vendor
فروشنده کامپیوتر
computer utility
خدمات کامپیوتری
computer utility
سودمندی کامپیوتر
guest computer
کامپیوتر مهمان
computer user
استفاده کننده کامپیوتر
computer typesetting
حروف چینی کامپیوتری
control computer
کامپیوتر کنترل
computer time
وقت کامپیوتر
computer system
سیستم کامپیوتری
dedicated computer
کامپیوتر اختصاصی
computer readable
آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
computer operation
عملیات کامپیوتر
computer operation
عملکرد کامپیوتری
computer on a chip
کامپیوتر روی یک تراشه
computer nik
استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
computer network
شبکه کامپیوتری
computer music
موسیقی کامپیوتری
human computer
امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
computer museum
موزه کامپیوتری
computer manufacturer
سازنده کامپیوتر
ibm computer
کامپیوتر ای بی ام
hybrid computer
کامپیوترترکیبی
computer operator
اپراتور کامپیوتر
computer oriented
کامپیوتر گرا
computer programming
برنامه نویسی کامپیوتری
computer programmer
برنامه نویس کامپیوتر
desktop computer
کامپیوتر رومیزی
computer program
برنامه کامپیوتر
computer program
برنامه کامپیوتری
computer specialist
متخصص کامپیوتر
computer professional
متخصص کامپیوتر
computer printout
مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer printout
چاپ کامپیوتری
computer simulation
شبیه سازی
hybrid computer
کامپیوتر دو رگه
computer logic
منطق کامپیوتر
programmed computer
کامپیوتر برنامه ریزی شده
slave computer
کامپیوتر برده
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
apple computer
کامپیوتر اپل
source computer
کامپیوتر منبع
virtual computer
کامپیوتر مجازی
analog computer
کامپیوتر سنجشی
analog computer
کامپیوتر انالوگ
analog computer
کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
analog computer
کامپیوتر تحلیلی
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
sequential computer
کامپیوتر ترتیبی
serial computer
کامپیوترنوبتی
serial computer
کامپیوتر سری
ruggedized computer
کامپیوتر بادوام
satellite computer
کامپیوتر ماهوارهای
automatic computer
کامپیوتر خودکار
second generation computer
کامپیوتر نسل دوم
asynchronous computer
کامپیوتر غیرهمزمان
asynchronous computer
نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer
کامپیوتر ناهنگام
self adapting computer
کامپیوتر خود وفق
serial computer
کامپیوتر نوبتی
analog computer
کامپیوترقیاسی
stand alone computer
کامپیوتر مستقل
synchronous computer
کامپیوتر همگام
two address computer
کامپیوتربا دو نشانی
micro-computer
خرد کامپیوتر
micro-computer
ریزرایانه
micro-computer
ریزکامپیوتر
computer table
میزکامپیوتر
There's a jinx on this computer.
این رایانه جادو شده.
a stand-alone computer
یک رایانه مستقل
computer memory
حافظه کامپیوتر
[علوم کامپیوتر]
analogue computer
کامپیوتر انالوگ
host computer
کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
host computer
کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
synchronous computer
کامپیوترهمزمان
talking computer
کامپیوتر سخنگو
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com