Dictiornary-Farsi | accuracy score | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 125 (7 milliseconds)

English	Persian
accuracy score	نمره دقت


Other Matches

accuracy	درجه دقت درستی
accuracy	دقت
accuracy	صحت
accuracy	کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
accuracy	هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
accuracy	تعریف دقیق تر خواهد بود
accuracy	دقت و صحت
accuracy	درستی
accuracy	کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
accuracy test	آزمون دقت
accuracy compulsion	وسواس دقت
accuracy to size	دقت اندازه گذاری
accuracy control	کنترل دقت
accuracy life	عمر قانونی لوله جنگ افزار
accuracy of data	صحت داده های آماری
accuracy of fire	دقت تیر
dimensional accuracy	دقت اندازه
loss of accuracy	فقدان دقت
accuracy to gage	دقت اندازه گیری
accuracy to gage	دقت سنجش
measuring accuracy	دقت اندازه گیری
frequency accuracy	دقت فرکانس
instrumental accuracy	دقت دستگاه
high accuracy measurement	سنجش دقیق
accuracy control character	دخشه یا کاراکتر کنترل دقت
what is the score	حساب برد و باخت چقدراست
score it under	زیر ان خط بکشید
on this score	از این بابت
He knows the score .	سرخوردن ( واخوردگی ویأس )
He knows the score .	سرش توی حساب است
To keep the score.	حساب امتیاز رانگاهداشتن
What is the score?	چند به چندیم ؟ ( امتیاز شما ری در بازی )
what is the score	هر کدام چند بازی داریم
to keep score	بازی رانگاهداشتن
t score	نمره T
to know the score <idiom>	سری توی حساب داشتن
score out	خط زدن
on this score	از این حیث
to keep score	حساب
score	خط
score	پیروزی
score	تحقیر کردن ثبت کردن
score	شیار
score	نمره اوردن
score	رتبه تیر بخال زدن رتبه بندی کردن
score	پوان اوردن
score	نشان معدل
score	امتیاز
score	امتیاز گرفتن حساب امتیازات
score	بریدگی
score	نمره
score	حساب کردن بحساب اوردن
score	فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score	نشان
score	گرم کردن اسب ثبت حرکات
score	نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score	حساب
score	چوب خط نمره
score	خط زدن
score	مارک
score	خط افتادن
score sheet	برگ امتیاز
set the score	افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
score keeper	منشی
stanine score	نمره نه بخشی
standardized score	نمره بهنجار شده
standard score	نمره معیار
sigma score	نمره معیار
score out that word	ان واژه را خط بزنید
score out that word	روی ان واژه خط بکشید
test score	نمره ازمون
three score and ten	هفتاد
To score points.	امتیاز آوردن ( ورزش )
He told us what the score was.	جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
to score with a girl <idiom>	موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
weighted score	نمره وزنی
unweighted score	نمره غیروزنی
true score	نمره حقیقی
transmuted score	نمره تبدیل شده
total score	نمره کامل
To score a goal .	گل زدن ( درفوتبال وغیره )
settle a score with someone <idiom>	عین چیزی را به کسی پس دادن
time score	نمره زمانی
score-console	صفحهنمایشامتیاز
additional score	نمره اضافی
ipsative score	نمره نسبی
gross score	نمره خام
graphic score	نمره نگارهای
grade score	نمره کلاسی
gain score	نمره افزوده
evaluation score	نمره ارزیابی
error score	نمره خطا
deviation score	نمره انحراف
derived score	نمره اشتقاقی
corrected score	نمره اصلاح شده
composite score	نمره مرکب
box score	جدول امتیازها
box score	حساب بازی
box score	نتیجه برد وباخت بازی
blind score	امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
lie score	نمره دروغگویی
main score	نمره اصلی
score off a person	از کسی پیش بردن
score a person	بر کسی پیش دستی کردن
score a person	از کسی پیش بردن
run up a score	قرض بهم رساندن
real score	نمره واقعی
raw score	نمره خام
predicted score	نمره پیش بینی شده
perfect score	امتیاز کامل
score off a person	بر کسی پیش دستی کردن
normalized score	نمره هنجار شده
observed score	نمره مشاهده شده
on the score of neglect	بعنوان غفلت ازاین بابت
on the score of neglect	ازاین حیث
evaluation score	نمره ازمایش
percentile score	نمره صدکی
foot score line	خط امتیاز انتهایی
hog score line	خطامتیازپایانی
sweeping score line	خطکمکنندهامتیاز
army standard score	نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
annual average score	میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
segment score number	بخششمارهامتیاز
I know my job ( stuff ). Iknow the score ( ropes ) .	درکارم واردهستم