English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
air control party گروه کنترل هوایی
Search result with all words
area damage control party گروه کنترل خسارات منطقه
damage control party گروه اسیب گیر
fire control party تیم کنترل اتش دریایی
Other Matches
The party was latched on to him. He was saddled with the party. میهمانی را بگردنش گذاشتند ( ترغیب یا وادار شد )
third party شخص ثالث
party طرف شریک
party هیات
The party is over! <idiom> خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
the a party طرف مخالف
The party is getting under way . جشن میهمانی دارد گرم می شود
the a party مدعی خصم
party گروه مخصوص انجام یک ماموریت
party قسمت
party بخش
party دسته
party دسته همفکر
party حزب
party دسته متشکل جمعیت
party مهمانی
party بزم
party پارتی متخاصم
party طرفدار
party عده نظامی
party گروه
party تیم
party مهمانی دادن یارفتن
party طرف یارو
intervance of third party ورود ثالث
third party lease توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
coleague in a party هم مسلک
wedding party مجلس عروسی یا عقد کنان
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
winning party محکوم له
winning party دادبرده
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
charter party قرارداد اجاره دربست
contact party گروه تماس
contact party گروهی که برای کسب اطلاعات از یک یکان به جلو اعزام میشود
thrid party شخص ثالث
the lead of a party پیشوا یا رئیس حزب
the liberal party حزب یا دسته ازادی خواه
the party is led by him او بر ان حزب ریاست دارد
third party insurance بیمه شخص ثالث
contracting party طرف قرارداد
third party vendor فروشنده دسته سوم
charter party قرارداد اجاره کشتی تجارتی
party politics سیاست بازیهای حزبی
dinner party میهمانیشام
Green Party حزبسبز - حزبیکهبرایحفافتازمحیطزیستتلاشمیکند
Liberal Party حزبسیاسیمعتقدبهکنترلمحدودصنعت
Liberal Party فراهمآوریرفاهوآزادیشخصی
party piece قطعهموسیقییاشعریکهدرمهمانیاجراگردد
party political مربوطبهاحزابسیاسی
She wrecked the party for us. مهمانی رابه مازهر کرد
To jazz up the party . مجلس را گرم کردن
evening party شب نشینی
side party گروه رنگ زن
beach party تیم ساحل
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
party politics حزب بازی
search party گروه پیگرد
search party دستهی جستار گرد
cable party گروه لنگر
boatswain's party گروه ملوان
billeting party گروه پیشرو
billeting party گروه یورتچی
beaching party گروه پیاده شونده
beach party گروه پیشرو اب خاکی
an eveing party شب نشینی
notify party فرد یا شرکتی که باید به اواطلاع داده شود
fire party تیم اطفای حریق
losing party دادباخته
major party حزب سیاسی پیرو درانتخابات
major party حزب اکثریت
minor party حزب اقلیت
mistaken party اشتباه کننده
party coloured رنگارنگ
party coloured ابلق
party boat قایق بزرگ حامل مشتریان
party parpet دست انداز مشترک
losing party محکوم علیه
liberty party حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
liberty party حزب ازادی
fire party تیم اتش نشانی
fire party گروه اتش نشانی
democratic party یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
democratic party حزب دمکرات
gunner's party گروه توپخانه
head's party گروه نظافت
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
labor party حزب کارگر
landing party گروه اب خاکی
landing party گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
party parpet جانپناه مشترک
party spirit تعصب حزبی
rear party عقب دار
rear party نیروی پوششی عقب نشینی یا عقب دار
reconnaissance party گروه شناسایی
reconnaissance party قسمت شناسایی
recovery party گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
republican party حزب جمهوریخواه
republican party یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
shipwright's party گروه تعمیرات
shore party گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
special party گروه ویژه
rear party قسمت عقبه
raiding party قسمت مامور کمین
raiding party قسمت مامور دستبرد یا تاخت
party spirit طرفداری حزبی
party spirit روحیه تحزب
party to a lawsuit خصم
party to a suit طرف دعوی
party to a suit متداعی
party to a transaction متعامل
permanent party پرسنل دایمی
permanent party جمعی دایمی یکان
rading party قسمت مامور دستبرد
rading party قسمت مامور تک در عملیات کمین دسته مامور شبیخون
supply party گروه تدارکات
tea party مهمانی چای
party lines مرز مشترک
party lines خط دستهای
garden party گاردن پارتی
house party دوره خانگی
house party مجالس خانگی
house-party دوره خانگی
house-party مجالس خانگی
working party گروه کار
to crash in [to a party] سر زده وارد شدن
injured party طرف خسارت دیده
party walls دیوار مشترک
adherence to party هواخواهی یاتبعیت ازحزبی پیوستگی به حزبی
to join a party عضو حزبی شدن
party lines خط مشترک
Conservative Party حزب محافظه کار
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
the offending party متخلف
hen party مهمانی زنانه
hen party مجلس رقص زنانه
party line خط خصوصی تلفن
party line خط مشترک
party line مرز مشترک
tea party عصرانه چای
party line خط دستهای
party lines خط خصوصی تلفن
party wall دیوار مشترک
Labour Party حزب کارگر
to crash in [to a party] بدون دعوت وارد شدن
advance party گروه پیشرو
boarding party گروه پژوهش
advance party قسمت پیشرو
injured party طرف صدمه دیده
to throw a party مهمانی دادن
opposition party حزب مخالف [سیاست]
boarding party تیم تفتیش
party political broadcast تبلیغاتانتخاباتیاحزابدررادیویاتلویزیون
camp color party گروه پرچم
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
executive [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
social democratic party حزب سوسیال دمکرات
camp color party دسته پرچم یورتچی
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
the deceived party in a transaction مغبون
naval landing party تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
The Republican party came to power . حزب جمهوریخواه سر کار آمد
airmobile support party گروه پشتیبانی از عملیات هوارو
to make the party rock جشن را گرم کردن
the party rallied round him ان دسته دوباره دور اوجمع شدند
The party to the contract (agreement). طرف قرارداد
She enchanted (lived up ) our party. شور وحالی به جمع ما داد
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
passing on the oath to the other party رد قسم به طرف مقابل
party against whom a protest is made معترض علیه
executive [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
acid house party نوعی مهمانی که به صورت مخفی برگزار میشود و در آن موسیقی
party against whom a protest is made واخوانده
acid house party نواخته میشود
executive council [of a political party] شورای مجریه [سیاست]
executive council [of a political party] مجلس اجرائی [سیاست]
third-party motor insurance [British E] بیمه ماشین [اصطلاح روزمره]
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
main motion [at a party conference etc.] دادخواست اصلی [در همایش حزبی و غیره]
Clinch the deal while the concerned party is stI'll keen تا طرف گرم است معامله را انجام بدهید
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
control مهار
control نظارت
control کنترل بازبینی
control نظارت کردن تنظیم کردن
control کاربری
control کنترل
control بازرسی
control کنترل کردن
self control قوه خودداری
self control کف نفس
control کنترل کردن فرمان
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
control اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control واپاد
control بازدید
control بازرسی نظارت جلوگیری
control بازرسی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com