English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8 milliseconds)
English Persian
asphalt cold اسفالت سرد
Search result with all words
fine cold asphalt اسفالت سرد و نرم
Other Matches
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
asphalt still آسفالتاکو
asphalt [e] آسفالت
asphalt اسفالت کردن
asphalt قیر خیابان
asphalt اسفالت
asphalt قیرمعدنی
asphalt زفت معدنی
asphalt coating اندود قیری
emulsified asphalt اسفالت امولسیون شده
asphalt revetment پوشش اسفالتی
asphalt tile خشت قیری
asphalt membrance اندود قیری برای عایقکاری
asphalt work کار اسفالتی
insulating asphalt اسفالت عایق بندی
asphalt power گرد اسفالت
roofing asphalt اسفالت بام
asphalt power پودر اسفالت
asphalt paving جاده سازی
asphalt mastic ماستیک قیری
asphalt lining روکش اسفالت
asphalt finisher پرداخت کننده اسفالت
asphalt shingle آسفالتتختهکوبی
sand asphalt ماسه اغشته گرم یا سرد
sheet asphalt اسفالت ریخته
compressed asphalt اسفالت نورد شده
mastic asphalt ماستیک قیر
refined asphalt قیر تصفیه شده
oxidized asphalt اسفالت اکسیده
gravel asphalt اسفالت شنی
refined asphalt قیر پالاییده
compressed asphalt اسفالت
natural asphalt قیر طبیعی
natural asphalt اسفالت طبیعی
compressed asphalt اسفالت کوبیده شده
roofing asphalt اسفالت سقف
melted asphalt اسفالت ماستیک
melted asphalt اسفالت ریختگی
mastic asphalt اسفالت قیری
rolled asphalt بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
asphalt coated pasteboard مقوای قیر اندود
trinidad lake asphalt قیر دریاچه ترینیداد
natural rock asphalt سنگ قیر
mastic asphalt floor کف اسفالت قیری
asphalt coated chips روکش اسفالت روی سنگریزه ها
hot mix asphalt lining روکش اسفالتی گرم
out in the cold <idiom> تنها
it is cold سرد است
cold بدون آماده بودن
keep cold دست پاچه نشدن
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold روشن کردن یک کامپیوتر
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
cold سرماخوردگی
cold سرما
to keep cold دست پاچه نشدن
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold زکام سردشدن یا کردن
cold نه گرم
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
i f. cold سردم است
It's too cold. آن خیلی سرد است.
out cold <idiom> به کما رفتن
cold steel جنگ افزار سرد
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
paradoxical cold سرمای تناقضی
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold infusion اب
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
cold work کار سرد
head cold نزله
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
deep cold سرمای ژرف
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
exposure to cold درمعرض سرما بودن
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working سردکاری
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold. غذا سرد است.
cold cuts گوشت پخته سرد
some cold water مقداری آب سرد
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
cold storage سردخانه
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to feel cold از سرما یخ زدن
to feel cold احساس سردی کردن
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
to get cold feet نامطمئن شدن
catch a cold <idiom> سرما خوردن
I feel cold. سردم است
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
cold sweat سردخو
cold sweat عرق سرد
cold frames سرما دورکن
cold frame سرما دورکن
we were perished with cold از سرما مردیم
to shiver with cold از سرمالرزیدن
to grow cold سردشدن
to catch cold زکام شدن
to catch cold سرماخوردن
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
cold turkey ترک اعتیاد
cold turkey محروم
cold turkey خمار
stone-cold بسیارسرد
cold fish غیر احساساتی
cold coolant مخزنخنککننده
cold air هوایخنک
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
cold turkey بیرو دربایستی
cold turkey به طور صریح و بیپرده
cold turkey بلامقدمه
cold turkey بدون آمادگی
cold turkey بدون تهیه وتدارک
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
cold steel اسلحه سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold body منبع سرد
cold blooded بی عاطفه
cold blooded خونسرد
cold bloodedness خون سردی
cold blood خون سردی
cold bath ابتنی با اب سرد
catch cold زکام شدن
catch cold سرما خوردن
blow cold هوای سرد دمیدن
cold sores تاول تبخالی
cold sore تاول تبخالی
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold boot راه اندازی سرد
cold brittleness شکستگی سرد
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold extrusion فشردگی سرد
cold extrusion تراکم سرد
cold extrude فشردگی سرد
cold extrude تراکم سرد
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die حدیده سرد
cold front جبهه هوای سرد
cold chisel قلم سردکار
cold cathode کاتد سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
cold snap یخ بندان بی مقدمه
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
cold fronts جبهه هوای سرد
cold front پیشان هوای سرد
cold-blooded خون سرد
cold war عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war جنگ سرد
ice-cold مثل یخ
ice-cold فوق العاده سرد
ice cold مثل یخ
cold fronts پیشان هوای سرد
common cold سرماخوردگی
common cold گریپ نزله
cold-shoulders خونسرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering خونسرد
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold shoulder خونسرد
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream یکجور مرهم
common cold زکام
ice cold فوق العاده سرد
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold short شکسته سرد
cold starting راه اندازی در حالت سرد
cold shortness قابلیت شکست سرد
cold shortness سرد شکنندگی
cold link پیوند دستی
cold link پیوند سرد
cold light نور سرد
cold is merely privative گرما نیست
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
cold short شکنندگی در سرما
cold livered بی عاطفه
cold livered خون سرد
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold redrawing دوباره کشی سرد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com