Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
asphalt cold
اسفالت سرد
Search result with all words
fine cold asphalt
اسفالت سرد و نرم
Other Matches
cold spell or cold snap
<idiom>
یک جعبه هوای سرد
asphalt still
آسفالتاکو
asphalt
[e]
آسفالت
asphalt
اسفالت کردن
asphalt
قیر خیابان
asphalt
اسفالت
asphalt
قیرمعدنی
asphalt
زفت معدنی
asphalt coating
اندود قیری
emulsified asphalt
اسفالت امولسیون شده
asphalt revetment
پوشش اسفالتی
asphalt tile
خشت قیری
asphalt membrance
اندود قیری برای عایقکاری
asphalt work
کار اسفالتی
insulating asphalt
اسفالت عایق بندی
asphalt power
گرد اسفالت
roofing asphalt
اسفالت بام
asphalt power
پودر اسفالت
asphalt paving
جاده سازی
asphalt mastic
ماستیک قیری
asphalt lining
روکش اسفالت
asphalt finisher
پرداخت کننده اسفالت
asphalt shingle
آسفالتتختهکوبی
sand asphalt
ماسه اغشته گرم یا سرد
sheet asphalt
اسفالت ریخته
compressed asphalt
اسفالت نورد شده
mastic asphalt
ماستیک قیر
refined asphalt
قیر تصفیه شده
oxidized asphalt
اسفالت اکسیده
gravel asphalt
اسفالت شنی
refined asphalt
قیر پالاییده
compressed asphalt
اسفالت
natural asphalt
قیر طبیعی
natural asphalt
اسفالت طبیعی
compressed asphalt
اسفالت کوبیده شده
roofing asphalt
اسفالت سقف
melted asphalt
اسفالت ماستیک
melted asphalt
اسفالت ریختگی
mastic asphalt
اسفالت قیری
rolled asphalt
بتن قیری یا بتن اسفالتی اسفالت غلطک خورده
asphalt coated pasteboard
مقوای قیر اندود
trinidad lake asphalt
قیر دریاچه ترینیداد
natural rock asphalt
سنگ قیر
mastic asphalt floor
کف اسفالت قیری
asphalt coated chips
روکش اسفالت روی سنگریزه ها
hot mix asphalt lining
روکش اسفالتی گرم
out in the cold
<idiom>
تنها
it is cold
سرد است
cold
بدون آماده بودن
keep cold
دست پاچه نشدن
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
روشن کردن یک کامپیوتر
keep cold
خونسردی خود را حفظ کردن
cold
سرماخوردگی
cold
سرما
to keep cold
دست پاچه نشدن
cold
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold
زکام سردشدن یا کردن
cold
نه گرم
I have a cold.
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
i f. cold
سردم است
It's too cold.
آن خیلی سرد است.
out cold
<idiom>
به کما رفتن
cold steel
جنگ افزار سرد
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
paradoxical cold
سرمای تناقضی
cold swage
اهنگری کردن در حالت سرد
cold strain
تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold straining
تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold work
عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold infusion
اب
nurse a cold
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
cold work
کار سرد
head cold
نزله
he is recovered from his cold
سرما خوردگی او برطرف شد
deep cold
سرمای ژرف
cold turkey
ترک اعتیاد بلامقدمه
exposure to cold
درمعرض سرما بودن
i wonder he did not catch cold
که سرما نخورد
head cold
سرماخوردگی معمولی زکام
it is proof against cold
سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
cold working
شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working
سردکاری
i wonder he did not catch cold
تعجب میکنم
to go through cold turkey
<idiom>
رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد
[به ویژه هروئین]
to stop cold something
چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold.
غذا سرد است.
cold cuts
گوشت پخته سرد
some cold water
مقداری آب سرد
He is sky -cold.
<proverb>
آدم آسمان جلى است .
in cold blood
<idiom>
خیلی خونسرد
cold storage
سردخانه
get cold feet
<idiom>
درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey
<idiom>
ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to feel cold
از سرما یخ زدن
to feel cold
احساس سردی کردن
to go cold turkey
یکدفعه اعتیادی را ترک کردن
[روانشناسی]
[پزشکی]
cold turkey
بوقلمون سرد
[آشپزی]
to get cold feet
نامطمئن شدن
catch a cold
<idiom>
سرما خوردن
I feel cold.
سردم است
To kI'll someone in cold blood.
درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
cold sweat
سردخو
cold sweat
عرق سرد
cold frames
سرما دورکن
cold frame
سرما دورکن
we were perished with cold
از سرما مردیم
to shiver with cold
از سرمالرزیدن
to grow cold
سردشدن
to catch cold
زکام شدن
to catch cold
سرماخوردن
to benvmb with cold
از سرما بیحس کردن
cold turkey
ترک اعتیاد
cold turkey
محروم
cold turkey
خمار
stone-cold
بسیارسرد
cold fish
غیر احساساتی
cold coolant
مخزنخنککننده
cold air
هوایخنک
I was shivering all over with cold .
از سرما مثل بید می لرزیدم
cold turkey
بیرو دربایستی
cold turkey
به طور صریح و بیپرده
cold turkey
بلامقدمه
cold turkey
بدون آمادگی
cold turkey
بدون تهیه وتدارک
slight cold
سرما خوردگی کم یا جزئی
cold steel
اسلحه سرد
cold cracking
ترک خوردگی فلز سرد
cold body
منبع سرد
cold blooded
بی عاطفه
cold blooded
خونسرد
cold bloodedness
خون سردی
cold blood
خون سردی
cold bath
ابتنی با اب سرد
catch cold
زکام شدن
catch cold
سرما خوردن
blow cold
هوای سرد دمیدن
cold sores
تاول تبخالی
cold sore
تاول تبخالی
cold snaps
یخ بندان بی مقدمه
cold boot
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold boot
راه اندازی سرد
cold brittleness
شکستگی سرد
cold fault
نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold extrusion
فشردگی سرد
cold extrusion
تراکم سرد
cold extrude
فشردگی سرد
cold extrude
تراکم سرد
cold draw
در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die
حدیده سرد
cold front
جبهه هوای سرد
cold chisel
قلم سردکار
cold cathode
کاتد سرد
cold brittleness
شکنندگی سرد
cold snap
یخ بندان بی مقدمه
cold-shoulders
بی اعتنایی کردن به
cold fronts
جبهه هوای سرد
cold front
پیشان هوای سرد
cold-blooded
خون سرد
cold war
عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war
جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war
جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war
جنگ سرد
ice-cold
مثل یخ
ice-cold
فوق العاده سرد
ice cold
مثل یخ
cold fronts
پیشان هوای سرد
common cold
سرماخوردگی
common cold
گریپ نزله
cold-shoulders
خونسرد
cold-shouldering
بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering
خونسرد
cold-shouldered
بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered
خونسرد
cold-shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder
خونسرد
cold shoulder
بی اعتنایی کردن به
cold shoulder
خونسرد
cold cuts
گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream
یکجور مرهم
common cold
زکام
ice cold
فوق العاده سرد
cold rating
خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold short
شکسته سرد
cold starting
راه اندازی در حالت سرد
cold shortness
قابلیت شکست سرد
cold shortness
سرد شکنندگی
cold link
پیوند دستی
cold link
پیوند سرد
cold light
نور سرد
cold is merely privative
گرما نیست
cold is merely privative
سرما چیزی جز عدم
cold short
شکنندگی در سرما
cold livered
بی عاطفه
cold livered
خون سرد
cold plug
شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold redrawing
دوباره کشی سرد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com