Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
batter of a wall
میل دیوار
batter of a wall
شیب دیوار
Search result with all words
batter of wall
میل دیوار
Other Matches
batter
شیب
batter
ضریب زاویه
batter
خردکردن
batter
توپزنی که نوبت اوست
batter
خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batter
پی درپی زدن
batter
خراب کردن خمیر
batter
داغان کردن
batter
خمیردرست کردن
batter's box
محوطه مستطیل نزدیک پایگاه
batter's helmet
کلاهشیبدار
upstream batter
میل سراب
to batter awall
کوبیدن یافروریختن دیواری
downstream batter
میل پایاب
downstream batter
شیب در زیر اب
to batter one's brain
مغز کسی را خرد کردن
ampere hour efficiency of storage batter
بازده باتری انبارهای
wall-to-wall
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall
فرش کردن سرتاسری
to go to the wall
درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall
همگانی
wall-to-wall
همه جانبه
wall-to-wall
فراگیر
to the wall
<idiom>
به آخر خط رسیدن
wall up
رسیدن موج به حداکثر اوج
wall
دیوارکشیدن
wall
محصورکردن
wall
حصار
wall
جدار
wall
دیواری
wall
حصار دار کردن
wall
دیواره
wall
مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall-to-wall
کامل
wall-to-wall
از دیوار به دیوار
wall-to-wall
سرتاسری
the wall
پشت دیوارایستاده بودم
wall
دیوار
wall
تیغه کشیدن دیوار
wall
محصور کردن
wall opening
روزنه دیوار
wall tie
بست دیواری
wall louse
ترده
wall louse
موریانه
wall paint
رنگ دیوار
wall painting
نقاشی دیواری
wall paper
کاغذ دیواری
wall pass
پاس مستقیم
wall plate
زیرسری
wall rue
سداب کهنه
wall socket
پریز دیواری
wall socket
پریز روی دیوار
wall lining
اندود دیوار
wall lining
پوشش دیوار
wall knot
گره تخت
town wall
باروی شهر
toe wall
دیوارضامن پادیوار
toe wall
دیوار پای خاکریز
to peck down a wall
دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
to panel a wall
دیواری را تخته کوبی کردن
to encircle with a wall
دیوار یا چینه کشیدن
to deafen a wall
عایق کردن دیوار
to deafen a wall
دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
to deaden a wall
عایق کردن دیوار
wailing wall
دیوار قدیمی اورشلیم
wailing wall
دیوارندبه
wall knot
گره حصیری
wall insulator
عایق دیوار
wall hanging
تزئینات دیواری
wall eye
چشم سفید
wall eye
چشم مات
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall entrance
عبور از داخل دیوار
wall energy
انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall board
تخته برای چوبکاری دیوار
panel wall
اگین دیوار
wall sockets
پریز ها
hole in the wall
<idiom>
handwriting on the wall
<idiom>
drive someone up a wall
<idiom>
از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
wall sockets
پریز های دیواری
wall sockets
پریز های روی دیوار
to lean against the wall
به دیوار تکیه دادن
fruit-wall
چفته
dwarf wall
دیوار نیمه
curtain-wall
تیغه
conservative wall
دیوار باغچه
choir-wall
[دیواره ی جداکننده جایگاه]
wall clock
ساعت دیواری
climb the wall
<idiom>
از محیط خسته وعصبانی شدن
To drive someone up the wall.
کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
Qibla wall
دیوارکیبلا
monitor wall
دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall
دیوارکناری
cell wall
دیوارهسلولی
bund wall
دیوارمرکب
brick wall
آجردیوار
back wall
دیوارپشتی
the picture on the wall
این عکس روی دیوار
start wall
دیوارهشروع
tank wall
دیوارهنانکر
wave wall
دیوارموج
wall tent
چادردیوارهدار
wall stud
تیرچوبدیواری
wall light
چراغدیواری
wall lantern
فانوسدیواری
wall grille
شبکهدیواری
wall and rails
دیواروریلها
turning wall
دیواربازگشت
wing wall
دیواره جانبی
head wall
دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
fire wall
دیوار اتش بند
face wall
دیوار بر
face wall
ماسک
face wall
نقاب
wall bracket
طاقچه
enclosure wall
دیوار بر
decorated wall
دیوار تزیینی
cut off wall
دیوار جداکننده
curtain wall
تیغه
flare wall
دیوار حائل خاکریز پل
fresco a wall
دیوار سفید کرده را
fresco a wall
اب رنگ زدن
training wall
دیواره راهنما
guide wall
دیواره راهنما
gravity wall
دیوار وزنی
gap in a wall
شکاف دردیوار
gable wall
دیوار لچکی
gable wall
دیوار سنتوری
fruit wall
چفته
front wall
دیوار جلو
front wall
دیوار مقابل اسکواش
curtain wall
دیوار پردهای
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross wall
دیوار همبر
banch wall
دیواره پشتیبان
apron wall
صفحه پیش بند
approach wall
دیواره ورودی
an interstice in a wall
ترک در دیوار
cavity wall
دیوار دو جداره
cavity wall
دیوارتوخالی
cavity wall
دیوار صندوقهای
party wall
دیوار مشترک
base of wall
روپی
bearing wall
دیوار باربر
bearing wall
دیوار بارگیر
coping of a wall
در پوش روی دیوار
coping of a wall
قرنیس روی دیوار
banch wall
دیواره محافظ
common wall
دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall
دیوار مشترک
clay wall
دیوار چینه
box wall
صندوقه
wall arcade
طاقنما
bench wall
دیوار تکیه گاه
Wall Street
مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
insulated wall
دیواره عایق
retaining wall
دیوار حائل
partition wall
دیوار تیغه
spin wall
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
render a wall
استرکشی دیوار
pellitory of the wall
اذن الفار
sleeper wall
دیوار کرسی
side wall
دیوار پهلویی
wall wort
اذن الفار
retaining wall
دیوار ضامن
the pictures on the wall
عکس ها
pise wall
چینه
plinth of a wall
ازاره
quay wall
دیوار بارانداز
rear wall
دیوار پشت
shear wall
دیوار برشی
partition wall
دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
retaining wall
دیوار نگهبان دیوار محافظ
spine wall
دیوار اساسی
surcharged wall
دیوار محافظ که بار اضافه راحمل میکند
key wall
دیوار اب بند
thickness of a wall
ضخامت دیوار
thickness of a wall
کلفتی دیوار
it sprang from the wall
ازدیوار رویید
lining of the wall
پوشش روی دیوار
interior wall
دیوار داخلی
one brick wall
دیوار یک اجره
outer wall
دیوار خارجی
non bearing wall
دیوار تیغه
the pictures on the wall
ی روی دیوار
partition wall
تیغه
toss ball against a wall
تمرین ابشار با دیوار
tow brick wall
دیوار دواجره
to talk to a
[brick]
wall
<idiom>
با دیوار حرف زدن
[اصطلاح]
tow brick wall
دیوار دو اجری
to strip the paint off the wall
رنگ را از دیوار
[با خراش]
کندن
Loudon's hollow wall
[دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
side wall of a lock
بدنه سد دریچهای
concrete core wall
دیوار با هسته بتنی
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
load-bearing wall
دیوار حمال
side wall line
خطدیوارکناری
half brick wall
دیوار نیم اجره
earth retaining wall
دیوار نگهبان خاک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com