Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench check
ازمایش عملی روی قطعه بازشده از بدنه هواپیما به منظور تعیین قابلیت ادامه کار
Other Matches
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
bench
بر کرسی نشستن
bench
سکو
bench
میز کار
bench
میز قالب گیری
bench
میز
bench
هیات قضات محکمه
bench
کرسی قضاوت جای ویژه
bench
تعویض بازیگر نیمکت تمرین وزنه برداری
bench
میز ابزار
bench
نیمکت ذخیره ها
bench
میز کار دستگاه
bench
سکوی کوهستانی
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
bench
نیمکت
bench
نیمکت گذاشتن
bench
مسند قضاوت
bench wall
دیوار تکیه گاه
ride the bench
بازیگر ذخیره
penalty bench
منطقه پنالتی که بازیگراخراجی انجامینشیند
incline bench
تخته وزنه برداری
drawing bench
میز رسم
draw bench
میز رسم
cross bench
نیمکت بیطرفان در مجلس
clear the bench
استفاده از ذخیره ها
circular saw bench
اره کمانهای میزی
carpenters bench
میز درودگری
carpenter's bench
میزکار
carpenter's bench
خرپشت
carpenter's bench
دستگاه نجاری
assembly bench
میز مونتاژ
bench mark
شاخص مبداء
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
bench mark
رپر
bench mark
انگپایه
bench lathe
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
bench jockey
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
be raise to the bench
بر مسند قضاوت تکیه زدن دادرس شدن
bench mark
نشانه
bench mark
علائمی که در روی انها ارتفاع محل نشان داده شده است
bench micrometer
میکرومتر رومیزی
bench press
پرس میزی
bench stone
سنگ سمباده رومیزی
bench mark
نشان
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
widow bench
میراث زوجه
circular bench
نیمکت گرد
[دایره ای]
park bench
نیمکت پارک
bench height
ارتفاعگسل
bench seat
صندلیاتومبیل
garden bench
نیمکت باغ
players' bench
نیمکتبازیکنان
front bench
اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
backless bench
نیمکت
[صندلی]
بدون پشتی
officials' bench
نیمکتمربیان
bench mark
نشانه مبنا
bench warmer
ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
bench warrant
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
team bench
نیمکتبازیکنان
double-back bench
نیمکت جفتی
[پشت به پشت یا یک ردیفه]
bench drilling machine
میز دستگاه درل
bench milling machine
ماشین فرز رومیزی
bench scale process
فرایند کارگاهی
bench tapping machine
ماشین مته رومیزی
queens bench division
دادگاه ملکه
tidal bench mark
شاخص جزر و مد
dial bench gage
میز اندازه گیری
bench by a back injury
خارج شدن از مسابقه وزنه برداری به علت اسیب دیدگی
cold drawing bench
میز سردکشی
carver's bench screw
پیچمخصوصنیمکت
bench type radial
میز نوع شعاعی
tidal bench mark
انگپایه کشندی
check
مطالعه کردن
check
ارزیابی کردن
check
بررسی کردن
check
تحقیق کردن
second check
بررسی دوباره
check
سنجیدن
check
تجزیه کردن
check
محک زدن
in check
<idiom>
غیرقابل کنترل
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
check up
معاینه کردن
check off
تغییرروش بازی درتجمع
check out
تصفیه حساب کردن
check out
بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
Please check the ...
لطفا ... را کنترل کنید.
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
check
عیار گرفتن
to check out something
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
second check
بررسی نهایی
check in
وارد شدن
check
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check-up
کنترل کردن
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check
امتحان
check
امتحان کردن بازرسی
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
اجرای خشک یک برنامه
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
وارد شدن
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check
مقابله کردن بررسی
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
اطمینان از صحت چیزی
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check-up
بازبینی
check-up
کنترل
check-up
بازبینی کردن
check
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check
ممانعت کردن
check
بازرسی شد
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازرسی کردن
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check
نشان گذاردن
check
دریچه تنظیم
check
چک بانک
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
check
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check
تطبیق کردن
check
بررسی کردن
check
بررسی
check
مقابله کردن مقابله
check
وارسی
check
کیش
check
منع
check
جلوگیری کردن از
check
چک
check
مقابله
check
تطبیق
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
و شدن بوی شکار
redudancy check
بررسی افزونگی
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
hip check
سد کردن راه حریف با کمر وباسن
hardware check
مقابله سخت افزاری
parity check
مقابله توازن
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
perpetual check
کیش دایم
reasonableness check
بررسی معقول بودن
redundancy check
بررسی افزونگی
priority of check
تقدم کیش
reasonableness check
بررسی و کنترل معقولانه و مستدل
houndstooth check
طرح خانه خانه مورب پارچه
range check
بررسی محدوده
double-check
کیش دوبل
redundancy check
تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
programmed check
بررسی برنامه ریزی شده
double check
کیش دوبل
parity check
مقابله کردن توازن
odd even check
مقابله فرد و زوج
modulo n check
مقابله به پیمانه
indian check
سد کردن راه حریف با بالابردن چوب بالای سر او برای ضربه زدن به چوب او
marginal check
برسی مرزی
limit check
بررسی حدی
marginal check
مقابله مرزی
limit check
مقابله حدود
machine check
برسی ماشین
odd even check
بررسی فرد و زوج
overflow check
بررسی سرریزی
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
pay check
چک حقوق
parity check
مقابله ایستایی
parity check
بررسی توازن
check-ins
وارد شدن
overflow check
مقابله سرریز
overflow check
بررسی سرریز
sales check
صورت فروش
sum check
مقابله جمعی
identity check
بررسی هویت
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
rain check
بلیط باران
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
identity check
بازرسی شناسنامه
visual check
مقابله بصری
check-rail
ریلتنظیم
security check
چکامنیتی
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
check-points
علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check boxes
چهارگوشهای انتخاب
Please check the battery.
لطفا باطری را کنترل کنید.
Please check the oil.
لطفا روغن را کنترل کنید.
Please check the water.
لطفا آب را کنترل کنید.
What time should I check in?
چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com