Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
biological oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
Other Matches
biochemical oxygen demand
نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
chemical oxygen demand
نیاز شیمیایی اکسیژن
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
biological
بیولوژیکی
biological
میکربی
biological
زیست شناختی
biological
زیستی
biological control
واپادزیستی
biological correlation
همبستگی زیستی
biological defense
پدافند بر علیه تک میکربی
biological defense
پدافند میکربی
biological control
کنترل زیست شناختی
biological classification
رده بندی زیستی
biological agent
عامل زیستی
biological agent
عامل میکربی
biological clock
ساعت زیستی
biological clock
زیست گشت
biological extinction
انقراض زیستی
biological magnification
بزرگنمایی زیستی
biological monitoring
فرابینی زیستی
biological chemistry
بیوشیمی
[زیست شیمی]
biological chemistry
زیست شیمی
biological clock
زیستآهنگ
biological chemistry
شیمی حیات
[زیست شیمی]
biological weapon
جنگ افزار میکربی
biological warfare
جنگ میکربی
biological treatment
کرد و کارزیستی
biological treatment
تسویه زیستی
biological pollution
الودگی زیستی
biological potential
توان زیستی
biological sciences
علوم زیستی
biological shield
حفاظ زیستی
biological shield
سپر زیستی
biological system
نظام زیستی
biological system
سازگان زیستی
biological extinction
نابودی زیستی
oxygen
هوادادن
oxygen
اکسیژن دار
oxygen
اکسیژن
oxygen
گاز اکسیژن
oxygen
O :symb
nuclear biological chemical
شیمیایی میکربی هستهای
chemical biological and radiological
میکربی ورادیولوژیکی
chemical biological and radiological
شیمیایی
biological half time
زمان امکان فعالیت عامل میکربی
biological half time
زمان فعالیت یک عامل میکروبی
oxygen cylinder
سیلندر اکسیژن
oxygen cylinder
سیلندراکسیژن
oxygen deficit
کسر اکسیژن
oxygen mask
ماسکاکسیژن
oxygen indicator
اکسیژنیدک
oxygen debt
بدهی اکسیژن
oxygen debt
وام اکسیژن
oxygen deficit
کمبود اکسیژن
oxygen convertor
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
oxygen extraction
جذب اکسیژن
oxygen valve
شیراکسیژن
oxygen cylinder
مخزن اکسیژن
oxygen tent
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen ration
نسبت اکسیژن
oxygen ration
ضریب قدرت اسیدی
oxygen acid
اسید اکسیژن دار
oxygen acid
اکسی اسید
oxygen bottle
محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
atmospheric oxygen
اکسیژن هوا
oxygen bridge
پل اکسیژنی
oxygen tents
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen carrier
اکسیژن بر
liquid oxygen
اکسیژن مایع
oxygen steelmaking process
فرایند فولادسازی اکسیژنی
acetylene oxygen flame
شعله استیلن اکسیژن
acyl oxygen fission
گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
liquid oxygen tank
مخزناکسیژنمایع
maximal oxygen consumption
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
oxygen control handle
دستهکنترلاکسیژن
maximal oxygen uptake
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
oxygen supply regulator
کنترلکنندهذخیرهاکسیژن
oxygen converter steel
فولاد ال دی
maximal oxygen consumption per minute
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
continuous flow oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
liquid oxygen tank baffle
مخزناکسیژنمایعبیمصرف
on demand
عندالمطالبه
on demand
به در خواست به مجرد تقاضا
on demand
بنا به تقاضا
demand
تقاضا کردن تقاضا
demand
طلب
demand
درخواست مطالبه
demand
پردازش داده وقتی که آماده شد ونه منتظر ماندن برای آن
to be in demand
طالب داشتن
to be in demand
خریدارداشتن مطلوب بودن
demand
مطالبه کردن
demand
نیاز
demand
[of]
درخواست
[خواست]
[طلب]
[تقاضا]
[از]
demand
احتیاج
demand
نیاز
demand
تقاضا
demand
خواست
demand
تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand
خواستارشدن
demand
درخواست
demand
تقاضای خرید کالا
demand
مطالبه
demand
نیاز احتیاج
demand
درخواست کردن
demand
جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demand
مطالبه تقاضا کردن
demand
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demand
انتقال داده مستقیم بین پردازنده و فضای ذخیره سازی
demand
یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
demand
تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demand
تقاضا کردن
demand
تقاضا برای انجام چیزی
demand deposit
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
demand accommodation
تعدیل درخواستها
demand code
شماره رمزبرگ درخواست
complementary demand
تقاضای تکمیلی
demand code
رمز درخواست
composite demand
تقاضای مرکب
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
demand curve
منحنی تقاضا
demand accommodation
تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
demand deposit
سپرده دیداری
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
maximum demand
تقاضای بیشینه
maximum demand
پیک بار
maximum demand
بار پیک
maximum demand
بار حداکثر
measurement of demand
اندازه گیری تقاضا
measurement of demand
تخمین تقاضا
national demand
تقاضای ملی
demand factors
عوامل تقاضا
demand elasticity
کشش تقاضا
offer and demand
عرضه و تقاضا
demand deposit
سپرده جاری
demand factor
ضریب تقاضا
complementary demand
تقاضای مکمل
demand side
ستون تقاضا
excess demand
فزونی تقاضا
To demand ones right. To get ones due.
حق کسی را خواستن ( گرفتن )
within three days of demand
در طی سه روز پس از تقاضا
peak demand
حداکثر تقاضا
to make a demand on somebody
مطالبه کردن از کسی
information on demand
اطلاعات با تقاضا
total demand
تقاضای کل
we demand p in our contract
ما صراحت ودقت در قراردادمی خواهیم
payable on demand
پرداخت عندالمطالبه
peak demand
بیشترین تقاضا
planned demand
تقاضای برنامه ریزی شده
quantity of demand
مقدار تقاضا
replacement demand
نیازمندیهای جایگزینی تقاضای جایگزینی پرسنل
supply and demand
عرضه و تقاضا
to meet a demand
تقاضایی را براوردن
aggregate demand
تقاضای کل
market demand
تقاضای بازار
money demand
تقاضا برای پول
demand shift
جابجائی تقاضا
demand shift
انتقال تقاضا
demand factors
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
demand side
طرف تقاضا
demand surface
سطح تقاضا
demand surface
میزان تقاضا
derived demand
تقاضای مشتق شده
derived demand
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
effective demand
تقاضای موثر
demand shift
تغییر تقاضا
effective demand
تقاضای موثرعبارت است از مقدار کالائی که خریداران در قیمتهای موجود مایل و قادر به خریدان هستند
elastic demand
تقاضای با کشش
elastic demand
تقاضای کشش دار
elastic demand
حساس
elastic demand
تقاضای انعطاف پذیر
elasticity of demand
کشش تقاضا
demand schedule
جدول تقاضا
demand satisfaction
تحویل اماد مورد نیاز
demand satisfaction
تحویل درخواستها
demand for payment
تقاضای پرداخت
demand forecast
پیش بینی تقاضا
demand frequency
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
demand function
تابع تقاضا
demand management
مدیریت تقاضا
demand meter
تقاضاسنج
demand note
مطالبه نامه
demand note
سفته
demand note
چک تمسک
demand for money
تقاضا برای پول
demand paging
در سیستم ذخیره مجازی انتقال یک صفحه از حافظه به حافظه واقعی به هنگام نیازمندی است
demand paging
صفحه بندی مورد نیاز
demand paging
صفحه بندی تقاضا
demand pattern
الگوی تقاضا
demand price
حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
demand processing
پردازش بر اساس نیاز
demand report
گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
energy demand
مطالبه انرژی
change in demand
تغییر تقاضا
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
law of demand
قانون تقاضا
joint demand
تقاضای مشترک
final demand
تقاضای نهائی
financed demand
احتیاجاتی که تامین اعتبارشده اند نیازمندیهایی که هزینه ان پرداخت شده
inelastic demand
تقاضای بی کشش
inelastic demand
تقاضای غیر قابل کشش تقاضا برای اجناسی که به علت گرانی بیش از حد فقط طبقه خاصی قادر به خرید ان می باشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com