Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (2 milliseconds)
English
Persian
central office
دفتر مرکزی
central office
مرکز تلفن
central office
تلکس و تلگراف
Search result with all words
central telegraph office
مرکز تلگراف اصلی
telephone central office
مرکز تلفن خودکار
Other Matches
central
مرکزی
central
کامپیوتر مرکزی
central
ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
central
واحد ورودی و خروجی
central
واحد محاسبات و منط ق
central
متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
central
فضایی در حافظه که محل آن مستقیماگ و به سرعت توسط CPU قابل آدرس دهی است
central
تلفن چی مرکزی
central
کلمه با طول کوتاه
central
که برای تولید کلمات بزرگ CPU با استفاده از روش ها تقسم بیت به کار می رود
central
گروهی از مدارها که توابع اولیه یک کامپیوتر را انجام می دهند واز سه بخش تشکیل شده اند واحد کنترل
central pith
هسته یا مغز چوب
central planning
برنامه ریزی مرکزی
central position
قرارگاه مرکزی
central position
وضعیت مرکزی
central processor
پردازنده مرکزی
central processor
پردازشگر مرکزی
central purchase
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
central reserve
سکوی وسط
central reserve
سکوی میانی
central station
نیروگاه مرکزی
central strip
جداکننده جهات
central site
سایت مرکزی
central bank
بانک مرکزی
central government
حکومت مرکزی
central sulcus
شیار مرکزی
central fissure
شیار مرکزی
central exchange
مرکزتلکس
central exchange
مرکز تلفن خودکار
central convolution
شکنج مرکزی
central load
بار مرکزی
central load
نیروی وارد به مرکز
central city
شهر مرکزی
central gyrus
شکنج مرکزی
central canal
مجرای مرکزی
central head
فشار مرکزی
central strip
نوار میانی
central war
جنگ عمومی
central war
جنگ عمده
central heating
حرارت مرکزی
central incisor
دندانپیشینمرکزی
central stile
چهارچوبدربمیانی
central circle
دایرهوسط
central screw
پیچمرکزی
central column
ستونمرکزی
central defender
مدافعوسطی
central nave
کلیسایمرکزی
central city
مرکز شهر
Central America
آمریکایمرکزی
central reservation
مرکزرزروکردن
switching central
مرکز تلفن خودکار
central terminal
پایانه مرکزی
paching central
سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
central tendency
تمایل به مرکز
central heating
گرمایش مرکزی
weather central
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
central mixing plant
مرکز اختلاط بتن
central information file
سیستم اصلی ذخیره داده
central mass storage
انباره انبوه مرکزی
Central African Republic
جمهوری آفریقای مرکزی
central limit theorem
قضیه حد مرکزی
unit central processing
واحد پردازش مرکزی
central focusing wheel
چرخهزوم مرکزی
top central manhole
حفرهمیانیورودفرد
measures of central tendency
اندازههای گرایش مرکزی
central railway station
ایستگاه مرکزی راه اهن
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
central treaty organization
انگلستان
central treaty organization
پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
central processing unit
واحدپردازنده مرکزی
central processing unit
واحد پردازش مرکزی
central postal directory
دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
central planning team
تیم طرح ریزی مرکزی
central pastry kitchen
اشپزخانه ثابت پادگانی اشپزخانه غیر صحرایی
Central Intelligence Agency
مرکز اداره اطلاعات
[ایالات متحده آمریکا]
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
central pumping station
مرکزی
central pumping station
تلمبهخانه
central tendency measures
اندازههای گرایش مرکزی
central heating system
دستگاه حرارت مرکزی
central control desk
اطاق فرمان اصلی
battery control central
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
central air data
مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
central angle at crest
فرجه ستیغ
central angle of arch
دهانه کمان
central control panel
مرکز کنترل
central control panel
تابلوی مرکزی کنترل
central control desk
میزفرمان مرکزی
central concrete membrane
پرده میانی بتنی
organization of central american states
سازمان دول امریکای مرکزی
central food preparation facility
کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
office
محل کار
Near our office .
نزدیک اداره ما
office
شغل عمومی
office
اطاق
office
اطاق دفتر
office
اداره
office
منصب
little office
نماز مخصوص حضرت مریم
to i. anyone with an office
به کسی منصب دادن
to r. any one in an office
کسی رادوباره به منصبی گماشتن
office
شغل
office
مقام
office
اشتغال
office
کار وفیفه
office
محل کار اداره
office
دفتر کار
office
دفتر
office
مسئولیت احرازمقام
office
خدمت
office
اتاق یا ساختمانی که شرکتی کار میکند یا کار تجاری انجام میشود
in office
در دفتر
office
استفاده از ماشین و کامپیوتر برای انجام کارهای معمولی اداره
office
مناسب برای استفاده در شرکت
office
وفیفه
office
کامپیوتر کوچک
subhome office
شعبه اصلی یک اداره
tenure of office
تصدی
tenure of office
زمامداری
the foreign office
وزارت خارجه
Where is the post office?
پستخانه کجاست؟
Where is the booking office?
باجه رزرو بلیت کجاست؟
ticket office
محل فروش بلیت
ticket office
باجه
ticket office
باجه فروش بلیت
Where is the ticket office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
to solicit an office
درخواست ازیک شرکت
out of
[outside]
office hours
خارج از ساعات اداری
printing office
چاپخانه
subhome office
شعبه دفتر اصلی
booking office
باجه رزرو بلیت
paperless office
اداره بی کاغذ
patent office
اداره ثبت اختراعات
period of office
دوره تصدی
police office
کلانتری
police office
پاسگاه پلیس
purchasing office
قسمت خرید
purchasing office
دفتر خرید
record office
اداره بایگانی کل
registered office
اقامتگاه قانونی شرکت
removal from office
عزل
site office
دفتر ساختمانی
site office
دفتر مشاوراملاک
stationery office
اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
office work
کار اداری
office chair
مبل اداری
office grapevine
سخن چینی
[در دفتری یا شرکتی]
Where is the booking office?
باجه بلیت فروشی کجاست؟
office chair
صندلی اداری
office tower
برجکارهایاداری
booking office
گیشهفروشبلیط
placement office
موسسهکاریابیبرایفارغالتحصیلان
sorting office
مکانیکهدرآننامهها بستههاو....باتوجهبهآدرسگیرندهدستهبندیمیشوند
Outside office hours.
خارج از وقت اداری
To assume office .
عهده دار مقامی ( سمتی ) شدن
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
booking office
باجه فروش بلیت
the relevant office
اداره مسیول
office-holder
صاحب منصب دولت
office-holder
کارمند دولت
office-holder
صاحب مقام
office-holder
دیوان سالار
office-holder
دیوان گر
office-holders
صاحب منصب دولت
office-holders
کارمند دولت
office-holders
صاحب مقام
office-holders
دیوان سالار
office-holders
دیوان گر
information office
دفتر اطلاعات
government office
اداره دولتی
ticket office
باجه بلیت فروشی
office of the future
ارتباطات داده و سایر تکنولوژیهای الکترونیکی بعمل می اورد
inquiry office
اداره خبر گیری
engineering office
دفتر طراحی دفتر مهندسین مشاور
engineering office
دفتر مهندسی
end office
شعبه جز
end office
دفتر انتهایی
electronic office
محل تجهیزات الکترونیکی دفتر الکترونیکی
during his tenure of office
درمدت تصدی او
drawing office
دفتر طراحی
drawing office
دفتر نقشه کشی
exchange office
مرکز تلفن خودکار
finance office
اداره دارایی
front office
سیاستمداران وگردانندگان یک سازمان
india office
اداره امورهندوستان
india office
وزارت هند
office bearer
بعدا پرسیده شود
holy office
جامعه راهبان ومومنین
head office
دفتر مرکزی
head office
اداره مرکزی
governor's office
فرمانداری
good office
مساعی جمیله
war office
وزارت جنگ
census office
اداره امار و ثبت احوال
post office
اداره مرکزی پست
post office
پستخانه
box office
گیشه فروش بلیط ورودیه نمایش
Home Office
وزارت داخله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com