Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
check firing
فرمان اتش بس موقت برای بازرسی مانع اتش
check firing
عناصرتیر را بررسی کنید
Search result with all words
cancel check firing
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
Other Matches
firing
سوخت
firing
اخراج
firing
توپ اندازی
firing
عمل سوخت دادن
firing
شلیک
firing
اتش زنی
firing
احتراق
firing
گرمایش
firing
اشتعال
captive firing
ازمایش سریع سیستم تیراندازی موشک در روی سکو
combat firing
تمرین تیراندازی رزمی
light firing
اشتعال منور
light firing
اشتعال نورانی
firing voltage
ولتاژ اشتعال
firing table
جدول تیراندازی
firing table
جدول تیر
firing range
برد تیراندازی مسافت تیراندازی
firing range
میدان تیر
file firing
اتش عمقی
combat firing
تیراندازی جنگی
oil firing
سوخت روغنی
range firing
تیراندازی در میدان تیر
firing accessories
لوازم احتراق
firing chamber
حفرهسوخت
firing lanyard
لنیاردآتش
firing point
نقطه اشتعال
firing shaft
میله
firing shaft
محورآتش
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
firing tube
لولهاحتراق
back firing
پس زنش
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
firing area
منطقه تیراندازی
firing area
نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
firing line
خط شلیک
firing line
خط تیراندازی مدار اتش
firing line
خط شروع تیراندازی
firing lock
قفل اتش
firing mechanism
مکانیسم اتش
firing mechanism
قفل اتش
firing mechanism
چاشنی مین مکانیسم تیراندازی
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
firing order
ترتیب احتراق
firing pin
سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
firing pin
سوزن اتش
firing pin
سوزن قفل اتش
firing pin
سوزن ماشه
firing position
موضع تیر
firing position
موضع اتش وضعیت تیراندازی حالت تیراندازی
firing line
خط اتش
firing lever
چخماق دستگیره اتش
firing lever
چکش ضارب
firing battery
اتشبار تیر
firing battery
اتشبار تیراندازی کننده
firing bay
دهلیز تیر
firing bay
دهلیز تیراندازی دهلیز اتش
firing chart
طرح تیر
firing chart
طرح تیر توپخانه
firing circuit
مدار اتش
firing data
عناصر تیر
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
firing device
ماسوره مین
firing device
عامل منفجرکننده
firing device
ماسوره
firing jack
جک تیر
firing jack
جک اتش
firing lever
اهرم چکاننده
firing lever
ضارب
firing position
موقعیت احتراق
firing iron
داغ اهن
firing squad
جوخه اتش
firing squads
جوخه اتش
demolition firing party
گروه مسئول انفجارخرج
natural gas firing
سوخت گاز طبیعی
coal dust firing
اشتعال گردی
firing pull device
ماسوره کششی مین
firing stop mechanism
مکانیسم ضامن اتش
delay zction firing
عمل احتراق با تاخیر
graphical firing table
خط کش تیر
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
delay zction firing
دیرسوزی
powdered coal firing
سوخت خاک ذغال
firing line officer
افسر میدان تیر
firing line officer
افسر تیر
firing pressure device
ماسوره فشاری مین
firing stop mechanism
وسیله منع اتش ضامن خودکار
flight readiness firing
ازمایش سریع امادگی پرتاب موشک
regenerative gas firing
سوخت گازی رژنراتیو
apogee motor firing
نقطهاوجموتورجت
back-firing
[detonating]
exhaust
لوله اگزوز آتش گیر
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
اطمینان از صحت چیزی
check
اجرای خشک یک برنامه
check
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check out
تصفیه حساب کردن
check out
بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
وارد شدن
check up
معاینه کردن
check
نشان گذاردن
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check in
وارد شدن
check
مقابله کردن بررسی
check off
تغییرروش بازی درتجمع
check
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
وارسی
check
بازرسی شد
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازرسی کردن
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check
دریچه تنظیم
check
چک بانک
check
تطبیق کردن
check
بررسی کردن
check
بررسی
check
مقابله کردن مقابله
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
check
ممانعت کردن
check
جلوگیری کردن از
check
و شدن بوی شکار
check
کیش
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check
امتحان
check
امتحان کردن بازرسی
check
چک
check
مقابله
check
تطبیق
check
منع
check
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
Please check the ...
لطفا ... را کنترل کنید.
in check
<idiom>
غیرقابل کنترل
check
تجزیه کردن
check
عیار گرفتن
check
سنجیدن
check
محک زدن
check
ارزیابی کردن
check
مطالعه کردن
check
بررسی کردن
check
تحقیق کردن
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
to check out something
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
second check
بررسی دوباره
check-up
بازبینی
second check
بررسی نهایی
check-up
کنترل
check-up
بازبینی کردن
check-up
کنترل کردن
rain check
بلیط مجانی یا مجدد
wraparound check
سد کردن چوب حریف گوی دارباچوب
visual check
مقابله بصری
validity check
بررسی اعتبار
traveler's check
چک مسافرتی
check plot
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
twin check
مقابله توام
twin check
بررسی توام
validity check
مقابله اعتبار
visual check
مقابله دیداری
rain check
بلیط باران
rain check
نوید یا قول دعوت بعدی
Please check the battery.
لطفا باطری را کنترل کنید.
Please check the oil.
لطفا روغن را کنترل کنید.
Please check the water.
لطفا آب را کنترل کنید.
What time should I check in?
چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
programmed check
بررسی برنامه ریزی شده
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
identity check
بررسی هویت
rain check
<idiom>
بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
system check
بررسی سیستم
security check
چکامنیتی
identity check
بازرسی شناسنامه
check-rail
ریلتنظیم
rain check
<idiom>
رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
fore check
جلوگیری از مدافع در منطقه دفاعش جلوی تور
residue check
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
priority of check
تقدم کیش
sight check
مقابله نظری
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
perpetual check
کیش دایم
pay check
چک حقوق
parity check
مقابله ایستایی
parity check
مقابله توازن
parity check
بررسی توازن
parity check
مقابله کردن توازن
overflow check
مقابله سرریز
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com