Dictiornary-Farsi | comb case | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
comb case	شانه دان


Other Matches

comb	شانه
comb	شانه کردن جستجو کردن
comb	شانهای
teaser comb	شانهموییفر
curry comb	قشوکردن
flax comb	شانه کتان
curry comb	قشو
pitchfork comb	شانهدوسر
tail comb	شانهدم دار
flax comb	کتان کش
fly comb	شانه ارهای
barber comb	شانهسلمانی
teeth of the comb	دندانه های شانه
rake comb	شانه شیاری
back-comb	شانه کردن مو به سمت فرق سر
honey comb	خانه خانه کردن
honey comb	شانه عسل
fine-tooth comb	ملاحظهدقیقوموشکافانهچیزی
(go over with a) fine-toothed comb <idiom>	خیلی بادقت
Honey comb design	طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
Comb ( brush ) your hair .	موهایت را شانه کن
comb lightning arrester	برقگیر شانهای
comb type burner	مشعل نوع شانهای
brow brush and lash comb	شانهابرو
as the case may be	تاچه مورد باشد
in that case <adv.>	دراینصورت
as the case may be	بسته بمورد
in no case	اصلا
in that case <adv.>	سپس
in that case <adv.>	بعد
just in case	احتیاطا
just in case	برای مطمئن بودن
case	پوشه
in no case	به هیچ دلیل
in no case	به هیچ صورت
in that case	دراینصورت
in case of need	عنداللزوم
in case	برای احتیاط
in case	چنانچه مبادا
in case	در صورتیکه
in case	هرگاه
in any case	درهر حال
such being the case	حال که چنین است دراینصورت
that is not the case	مطلب چنین نیست
case of need	مباشر
use case	مجموعه ای از رویدادها
In that case he is right.	د رآنصورت حق با اوست
Such is not the case . That is not so.	اینطور نیست
As the case may be .	برحسب مورد( آن)
in case <idiom>	برطبق
in that case	حال که چنین است
in no case	به هیچ وجه
in this p case	دراین موردبخصوص
case	مسئله
case	غلاف پرچم
case	فرف محفظه
case	جعبه مقوایی یا چوبی جهت بسته بندی و حمل کالا
case	کیف
case	چمدان
case	محاکمه
case	دعوی مورد
case	جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case	محل ماهیگیری سگان بدنبال شکار
case	پرتزیر
case	دعوی
case	جعبه
case	مورد
case	: سرگذشت
case	صندوق جعبه
case	جلد
case	پوسته
case	قالب قاب
case	جا
case	حالت
case	وضعیت موقعیت
case	اتفاق
case	دعوی مرافعه
case	قضیه
case	درصندوق یاجعبه گذاشتن جلدکردن
case	پوشاندن
case	مورد غلاف
case	موضوع حالت
case	کلیدی که حروف را از بزرگ به کوچک تبدیل میکند
case	روکش کردن
case	پوشانیدن صندوق
as may be the case <adv.>	احتمالی
case	قاب
case	پوشش
case	دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
case	تابع جستجویی که وقتی جواب میدهد که کلمه جستجو و حالت حروف آن تط ابق داشته باشتد
case	غلاف
case	رجوع به بخشی از برنامه که وابسته به نتیجه آزمایش است
case	روکش
in that case <adv.>	پس
case	حروف بزرگ یا حروف معمولی
case	وضع
as may be the case <adv.>	بطور امکان پذیر
case	دستور برنامه نویسی که به نقاط مختلف جهش میکند بر حسب مقدار داده
case	صندوق
case	حرف بزرگ یا حرف معمولی [فناوری چاپ]
case	پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
transmission case	گیربکس
attache case	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
transmission case	جعبه دنده
door-case	چارچوب در
gin-case	[ساختمان مزرعه با طرح مدور یا چند گوشه]
degenerate case	تباهیدگی [ریاضی] [فیزیک]
transfer case	دیفرانسیل
transfer case	جعبه انتقال نیرو
chain case	جعبه محافظ زنجیر
degenerate case	تبهگنی [ریاضی] [فیزیک]
show case	ویترین جعبه اینه
show case	قفسه جلو مغازه
schreber case	مورد شربر
running down case	دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
referee in case of need	داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
pray consider my case	تمنی اینکه
pray consider my case	خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
pillow case	رویه بالش
special case	مورد ویژه
special case	مورد خاص یااستثنایی
to put the case	فرض کردن
to hear a case	دعوایی راگوش کردن درامری دادرسی کردن
the vocative case	اسم منادی
the vocative case	حالت ندا
the nature of the case	ماهیت دعوا یا موضوع خوش خویی
suit case	جا رختی
suit case	جامه دان
suit case	چمدان
pillow case	روه متکا
case-bottle	شیشه چارپر
brief case [briefcase]	کیف اداری [کیف جعبه ای دستی چرمی]
writing case	محلنوشتن
attachT case	کیفدستی
packing case	جعبهبزرگچوبیکهدرآنچیزیراذخیرهمیکنیدویابهجاییمیبرید
Take an umbrella just in case.	احتیاطا"چترهمراه ببرید
He wI'll expedite our case.	اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
At any rate . In any case . Anyway .	درهر صورت
to argue the case for [against] something	بطرفداری از [برضد ] موضوعی استدلال کردن
Supposing that is the case .	بفرض اینکه اینطور باشد
It is quite a hypothetical case .	این یک قضیه کاملا" فرضی است
In this case ( instance) .	دراین مورد
(a) case in point <idiom>	مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
weekend case	چمدانتعطیلاتآخرهفته
vanity case	کیفلوازم آرایش
watch case	قاب ساعت
withdrawal of a case	استرداد دعوی
worst-case	بدترین وضع یا احتمال
worst-case	بدبینانهترین
bobbin case	ماکو
cylinder case	جعبهسیلندر
key case	جاکلیدی
passport case	جایپاسپورت
case law	قانون موضوعه
plastic case	جایپلاستیکی
screen case	صفحهنمایش
scroll case	قسمتطومار
spectacles case	جاعینکی
spiral case	جعبهمارپیچ
in any case (event) <idiom>	مطمئنا
case shot	چارپاره
case mate	پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
case histories	سابقه مرض ودرمان
case histories	شرح حال
case mate	بمب پناه جای نصب توپ درناو
case mate	پناهگاه توپ
case marks	علامتهای روی جعبه یا بسته بندی
case knife	چاقوی بزرگ
case knife	چاقوی جلد دار
case hardening	سخت گردانی سطحی
case histories	تاریخچه
case histories	سوابق
case ment	پنجره لولادار
case shot	چار پاره
upper case	حروف بزرگ
case sensitive	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
case of necessity	حالت الزام و ضرورت
case numbers	شماره بسته بندی
case numbers	شماره بسته ها
case ment	غلاف
case ment	پنجره پوشش
case ment	روزنه
case harden	سخت گردانی سطحی
case depth	عمق مین
adjudicated case	قضیه محکوم بها
adjudicated case	امر مختومه
case study	مورد پژوهی
case study	بررسی موردی
case studies	مورد پژوهی
case studies	بررسی موردی
case history	شرح حال
case history	سابقه مرض ودرمان
case history	تاریخچه
admissible case	دعوی مسموع
attache case	چمدان یا جامه دان مخصوص حمل اسناد
attache case	کیف دستی
case branch	انشعاب شرطی
case bottle	شیشه چارپهلو
case bottle	چارپر
case analysis	تحلیل مورد

comb case

شانه دان