English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (2 milliseconds)
English Persian
compact disc player controls دکمههایکنترلکنندهدیسک
Other Matches
compact disc player دستگاهدیسکفشرده
cassette player controls کنترلکنندهاینوار
compact disc unit محلقرارگیریدیسک
compact پیمان
compact عهد
compact بهم فشردن
compact روی دیسک فشرده را میدهد
compact تنگ هم قراردادن
compact بهم فشرده خلاصه
compact نواز مغناطیسی که درون یک جعبه پلاستیکی استاندارد است که در کامپیوترهای خانگی برای ذخیره سازی به کار می رود
compact تنگ هم قرار دادن
compact جمع وجور فشرده
compact بهم پیوسته
compact پیمان معاهده
compact متراکم
compact :بهم فشردن
compact فشرده کردن بهم متصل کردن
compact ریز بافتن
compact متراکم کردن
compact دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان ROM به فرفیت بالا به کار می رود داده ها به صورت دودویی روی سوراخ هایی از سطح ذخیره می شوند که بعداگ توسط لیزر قابل خواندن هستند
compact کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compact دیسک پلاستیکی کوچک که حاوی سیگنالهای صوتی به صورت دیجیتال روی سطح است
compact کاهش فضای ذخیره شده توسط چیزی
compact چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
compact ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compact فرمول کاهش حجم لازم برای یک متن
compact دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compact تو پر کردن فشردن
compact استانداردی که نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
compact قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact مدل حافظه در خانواده Index که فقط به چند کیلو بایت که برنامه اجازه ذخیره شدن میدهد ولی حجم مگابایت برای داده برنامه است
compact disk دیسک فشرده
compact section مقطع فشرده
It is a compact car. اتوموبیل جمع وجوری است
controls سیستم کنترل شبکه دستگیره کنترل
controls کاربری
controls فرمان
controls وسیله تغییرسمت و مسیر هواپیما دستگاه هدایت موشک
controls کنترل کردن مهار کردن
controls مهار
controls کنترل کردن
controls کنترل بازبینی
controls نظارت
controls بازرسی
controls نظارت کردن تنظیم کردن
controls کنترل
controls توپزن دقیق
controls نظارت و ممیزی کردن
controls واپاد
controls بازدید
controls اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls بازرسی نظارت جلوگیری
controls اختیار
controls نظارت کردن
controls بازرسی کردن
controls کنترل کردن فرمان
qualitative controls نظارت کیفی
tuning controls کنترلصدا
VCR controls کنترلVCR
speed controls نافم سرعت
crossed controls بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
security controls کنترلهای حفافتی
engine controls کنترلهای موتور
individual controls کنترلهای مجزا
quantity controls کنترلهای کمی
player بازیکن
player هنرپیشه بازیکن ورزشی
player بازیگر
player نوازنده
player بازیکن
back-hoe controls کنترلکجبیلعقب
channel selector controls کنترلتعویضکانال
videotape operation controls کنترلکنندهاجزاینوار
CD/ROM player محلقرارگرفتنسیدی
player's number شماره بازیگر
player piano پیانو خودکار
player coach مربی
piano player پیانوزن
to be sidelined [player] از بازی یا معرکه خارج شدن [ورزشکار]
piano player اسباب پیانو زنی
offensive player شطرنجباز حملهای
money player ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
Media Player برنامه ویندوز که به کاربر امکان نصب سخت افزار چندرسانهای از قبیل صدا و تصویر متحرک و فایلهای ویدیو
protect a player معاف از انتقال
player [American E] مشتاق زن
player [American E] مرد زن پرست
cricket player بازیکنگریکت
player's stick چوببازیکنهاکی
tennis player بازیکنتنیس
volleyball player والیبالیست
He is an excellent player. عالی بازی می کند ( ورزش )
player [American E] مردلاس زن
player [American E] زن دنبال کن
registration of player نامنویسی بازیگران
record player گرامافون
hunch player شرطبند از روی حدس و گمان
defensive player شطرنج باز دفاعی
field player بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
exempt player بازیگر معاف از انجام مراحل مقدماتی به علت سوابق او
combi player درایو سخت افزاری که دو یا چند فرمت ROM-CD مختلف را می خواند
club player بازیگر باشگاهی
ball player بازیگر با توپ
back line player بازیگر خط عقب والیبال
american football player بازیکنفوتبالآمریکایی
ice hockey player بازیکنهاکیروییخ
wireless record player گرام پخش کننده
attacking [style of play, player] <adj.> تهاجمی
personal radio cassette player رادیووضبطصوتشخصی
attacking [style of play, player] <adj.> حمله
attacking [style of play, player] <adj.> مهاجم
disc رسانه مغناطیسی دیسک
disc دیسک
disc صفحه گرامافون
disc صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
disc دیسک صفحه ساختن
disc [تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
disc بشقاب سوپاپ
disc صفحه
disc گرده
disc قرص
disc حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
optical disc دیسکنوری
tension disc صفحهکشش
disc brake ترمز صفحهای
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
area of a disc مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
tax disc برگهپرداختمالیاتکهبرشیشهاتومبیل
pirate disc نسخه سرقت شده
pirate disc نسخه غیر قانونی چاپ شده
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
area of a disc مساحت دایره [ریاضی]
tax disc میچسبانند
slipped disc وضعیتیکهیکیازدیسکهادرجهتدرستینمیچرخد
rotor disc دیسک رتور
disc compartment محلقرارگیرینوار
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
disc camera صفحهدوربین
arago's disc صفحه اراگو
covering disc صفحهپوشیدهشده
blowout disc دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
sechi disc شفافیت سنج اب دریا
disc recording ضبط روی صفحه گرامافون
disc brake ترمز دیسکی
sintered disc قرص متخلخل
disc drive درایودیسک
retarding disc صفحه سرعت شکن
disc mixer نمایشاجزا
filter disc قرص صافی
eccentric disc صفحه گریز از مرکز
floppy disc فلاپیدیسک
film disc صفحهفیلم
adhesive disc صفحهچسبنده
turbine disc دیسک توربین
disc motor موتورصفحه
disc loading نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
disc integrator انتگرالگیری دیسکی
disc area مساحت دیسک
magneto optical disc دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
hard disc bus سیمهارد
discharge indicator disc دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
dry disc rectifier یکسو ساز خشک
disc [disk] drive دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
disc drive port قسمتوروددیسک
tandem disc harrow صفحهدوپشتههرس
still video film disc سطحفلاپیدیسک
disc spacing lever نمایشمقدارفضا
optical disc drive درایودیسکنوری
mini-floppy disc فالاپیدیسککوچک
heat deflecting disc صفحهانحرافگرما
hard disc drive محلقرارگیریهارد
disc compartment control کنترلکنندهمحلقرارگیریصفحه
center disc roll نورد دیسکی
center disc roll غلطک دیسکی
fixed disc [British E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
hard disc [British E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
Disc . Gramaphone record. صفحه گراما فون
floppy disc drive محلورودفلاپیدیسک
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
hard disc drive [British E] دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com