English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
computer aided factory management مدیریت کارخانه با استفاده ازکامپیوتر
Other Matches
computer aided بکمک کامپیوتر
computer aided design طراحی به کمک کامپیوتر طراحی کامپیوتری
computer aided manufacturing تولید به کمک کامپیوتر
computer aided instruction learning computeraugmented
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
aided همدست بردست
aided حمایت
aided کمک یاری
aided حمایت کردن
aided پشتیبانی کردن
aided یاری کردن مساعدت کردن
factory ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
aided مدد کار
aided دستیار
aided معاون
aided کمک وسایل کمکی
aided کشیدن لگام اسب
aided سخت افزار یا نرم افزاری که کمک به یافتن خطا میکند
aided کمک
ex factory تحویل در کارخانه
factory قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factory مرکز تولید
factory کارخانه
aided یاور
aided کمک کردن
wind aided پرش با کمک باد
aided matching سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
factory rugs فرش ماشینی
wind aided اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
factory ship قایقبزرگومجهزبرایماهیگیری
factory chimney دودکش کارخانه
factory economy اقتصاد کارخانهای
factory order سفارش ساخت
bomb factory مکانغیرقانونیساختبمب
factory farming یکجورسیستممزرعهداریکهدرآنبهحیواناتغذایمخصوصدادهمیشودتاسریعتررشدکنند
aided tracking ردگیری پیشرفته
factory-spun نخ ماشین ریس
factory-spun نخ کارخانه ای
wind aided پرش طول با کمک باد
spinning factory کارخانه نخ ریسی
aided matching سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
cotton factory کارخانه نخ ریسی
car factory کارخانه خودروسازی
factory floor بخشکارگریکارخانه
factory production تولید کارخانهای
factory system نظام کارخانهای
factory team تیم کارخانه اتومبیل سازی
aided tracking سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
pottery factory کارخانه چینی سازی
Its no joke running a factory . اداره کردن یک کارخانه شوخی نیست
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
management حیله
management سرپرستی
management هدایت یا سازماندهی
management اجرا و نگهداری شبکه
management برنامه ریزی
management سازماندهی
management مدیریت وریاست حسن تدبیر
management اداره
management property endowed the affairsof the of تولیت عین موقوفه
management ترتیب
management مدیریت
management مدیران کارفرمایی
management ship leader
management حل و عقد
watershed management ابخیزداری
management accounting تهیه حساب جهت مدیران
management graphics مدیریت گرافیک
wildlife management مدیریت حیات وحش
personnel management مدیریت پرسنلی
job management مدیریت برنامه
watershed management کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
management expenses مخارج مدیریت
personnel management مدیریت استخدام
record management مدیریت رکوردها
memory management مدیریت حافظه
monopoly management مدیریت انحصاری
operational management مدیریت عملیاتی
ownership and management مالکیت و مدیریت
record management مدیریت مدارک
scientific management مدیریت علمی
production management مدیریت تولید
resource management مدیریت منبع
materiel management مدیریت اماد
materiel management مدیریت اقلام
management expenses مخارج اداری
task management مدیریت وفیفه
task management مدیریت کار
management report گزارش مدیریت
management science علم مدیریت
management system سیستم مدیریت
supply management مدیریت عرضه
management system سیستم اداره
materials management مدیریت مواد
personnel management اداره کردن پرسنلی
inventory management مدیریت موجودی
configuration management مدیریت پیکربندی
management group ائتلاف چند شرکت
management group ائتلاف تجاری
database management مدیریت پایگاه داده ها
memory management مدیریت حافظه [علوم کامپیوتر]
watershed management انجیرداری
demand management مدیریت تقاضا
game management شکاربانی
game management شکارداری
facilities management مدیریت امکانات
file management مدیریت پرونده ها
file management مدیریت پرونده
file management مدیریت فایل
financial management مدیریت مالی
data management مدیریت داده ها
industrial management مدیریت صنعتی
career management مدیریت مشاغل
career management مدیریت تهیه تخصصهای نظامی
concurrency management مدیریت همزمانی
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
file management program برنامه مدیریت فایل
home management software برنامههای طراحی شده جهت استفاده داخلی
project management program برنامه مدیریت پروژه
project management system سیستم مدیریت پروژه
information management system سیستم مدیریت اطلاعات
lower level management مدیریت سطح پایین
paged memory management مدیریت حافظه صفحه بندی شده
data base management مدیریت پایگاه داده ها
data management programs برنامههای مدیریت داده ها
management information system نرم افزاری که به مدیران شرکت امکان دستیابی و بررسی داده را میدهد
data management system سیستم مدیریت داده ها
data processing management مدیریت پردازش داده
database management system سیستم مدیریت پایگاه داده سیستم مدیریت پایگاه داده ها
memory management program برنامه مدیریت حافظه
middle level management مدیریت سطح متوسط
information resource management مدیریت منبع اطلاعات
institute of materials management موسسه مدیریت مواد
data base management مدیریت پایگاه داده
management information system سیستم مدیریت اطلاعات
database management program برنامه مدیریت پایگاه داده ها
spatial data management مدیریت داده فضایی
army management structure سازمان مدیریت نیروی زمینی
top level management مدیریت سطح بالا
association for system management یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
relational database management مدیریت پایگاه دادههای رابطهای
command management system سیستم مدیریت فرماندهی سیستم مدیریت یکان
relational database management system پایگاه دادهای که تمام موضوعات ان بهم مربوطند.دادهای که فیلد مربوطه را جستجو میکند بدست می آید
action oriented management report گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
data processing management association انجمن مدیریت پردازش داده
simple network management protocol سیستم مدیریت شبکه که نحوه ارسال داده وضعیت از گرههای کنترل به ایستگاه کنترل را بیان میکند. SNNP قادر به کارترون با هر نوع شبکه سخت افزار یا نرم افزار به صورت مجازی است
relational database management system نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database management system پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
data base management system سیستم مدیریت پایگاه داده ها
network data management system مجموعهای از برنامههای مرتبط برای بار کردن دستیابی و کنترل یک پایگاه داده
record oriented database management برنامه مدیریت پایگاه دادههای رکوردی
flat fuiile database management program برنامه مدیریت پایگاه دادههای تک فایل
table oriented database management progr برنامه مدیریت پایگاه دادههای جدولی
hierarchical data base management system سیستم مدیریت پایگاه داده سلسله مراتبی
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer ماشین حساب
computer حسابگر الکترونی
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer شمارنده
computer کامپیوتر
computer ماشین متفکر
computer ماشین الکترونیکی
computer رایانه
computer اکامپیوتر
computer table میزکامپیوتر
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
flight computer کامپیوتر پرواز
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
hybrid computer کامپیوترترکیبی
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
guest computer کامپیوتر مهمان
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
micro-computer ریزکامپیوتر
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
serial computer کامپیوترنوبتی
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
one address computer کامپیوتر یک نشانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com