English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
computer artist هنرمند کامپیوتر
Other Matches
artist نقاش و هنرمند موسیقیدان
artist هنرپیشه صنعتگر
artist هنرمند
artist هنرور
pick-up artist مردلاس زن
pick-up artist مشتاق زن
pick-up artist مرد زن پرست
pickup artist مشتاق زن
pickup artist زن دنبال کن
pick-up artist زن دنبال کن
pickup artist مردلاس زن
pickup artist مرد زن پرست
martial artist جودوکار
commercial artist فردیکهکارتبلیغاتیمیکند
pavement artist نقاشیکهدرپیادهروباگچرنگینقاشیمیکشدتامردم بهاوپولدهند
rip-off artist کلاهبردار [گوشبر]
artist's workshop studio کارگاه هنری
cheap shot artist بازیگر خشن بصورت عمد
computer شمارنده
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer رایانه
computer حسابگر الکترونی
computer کامپیوتر
computer ماشین متفکر
computer اکامپیوتر
computer ماشین الکترونیکی
computer ماشین حساب
flight computer کامپیوتر پرواز
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
guest computer کامپیوتر مهمان
first generation computer کامپیوتر اصلی که از فناوری الکترونیکی بر پایه مقدار برای شروع تشکیل شده است
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
electronic computer کامپیوتر الکترونیکی
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
duplex computer کامپیوتر مضاعف
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
digital computer کامپیوتردیجیتال
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
hybrid computer کامپیوترترکیبی
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
digital computer کامپیوتر دیجیتالی
computer typesetting حروف چینی کامپیوتری
computer time وقت کامپیوتر
computer system سیستم کامپیوتری
computer store فروشگاه کامپیوتر
computer simulation شبیه سازی کامپیوتری
computer simulation کامپیوتری
computer simulation شبیه سازی
computer security امنیت کامپیوتر
computer user استفاده کننده کامپیوتر
computer utility سودمندی کامپیوتر
computer utility خدمات کامپیوتری
digital computer کامپیوتر
digital computer کامپیوتر عددی
digital computer کامپیوتر رقمی
desktop computer کامپیوتر رومیزی
dedicated computer کامپیوتر اختصاصی
control computer کامپیوتر کنترل
computer word کلمه کامپیوتری
computer vendor فروشنده کامپیوتر
computer science علوم کامپیوتر
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
target computer کامپیوتر هدف
talking computer کامپیوتر سخنگو
synchronous computer کامپیوترهمزمان
synchronous computer کامپیوتر همگام
stand alone computer کامپیوتر مستقل
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
source computer کامپیوتر منبع
slave computer کامپیوتر برده
transportable computer پس و پیش کردن
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
serial computer کامپیوتر سری
one address computer کامپیوتر یک نشانی
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
one address computer کامپیوتریک ادرسه
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
parallel computer کامپیوتر موازی
serial computer کامپیوتر نوبتی
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
portable computer کامپیوتر قابل حمل
pocket computer کامپیوتر جیبی
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
computer science علم کامپیوتر
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computer graphics نگاره سازی کامپیوتری
computer graphicist گرافیست کامپیوتری
computer generations نسلهای کامپیوتر
computer generations روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
computer game بازی کامپیوتری
computer flicks فیلمهایی که توسط کامپیوترساخته میشود
computer family خانواده کامپیوتر
computer conferencing کنفرانس کامپیوتری
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
briefcase computer کامپیوتر چمدانی
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
asynchronous computer کامپیوتر ناهنگام
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
automatic computer کامپیوتر خودکار
computer industry صنعت کامپیوتر
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
computer engineering مهندسی کامپیوتر
computer engineer مهندس کامپیوتر
computer animation تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
computer center مرکز کامپیوتر
computer camp اردوی کامپیوتر
computer architect معمار کامپیوتر
computer based بر مبنای کامپیوتر
computer awarness دانش کامپیوتر
computer architecture معماری کامپیوتر
computer animation ایجاد توهم حرکت با نمایش مجموعهای از تصاویر مختلف روی صفحه
computer circuits مدارهای کامپیوتری
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
computer enclosure محفظه کامپیوتر
computer drawing ترسیم کامپیوتری
computer design طراحی کامپیوتری
computer crime جرم کامپیوتری
computer aided بکمک کامپیوتر
computer assisted بکمک کامپیوتر
computer code کد کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتر
computer code رمز کامپیوتری
computer art هنر کامپیوتر
personal computer کامپیوتر شخصی
computer printout چاپ کامپیوتری
computer network شبکه کامپیوتری
computer music موسیقی کامپیوتری
computer printout مطالبی که توسط کامپیوتر چاپ شده است
computer museum موزه کامپیوتری
computer programmer برنامه نویس کامپیوتر
computer manufacturer سازنده کامپیوتر
analog computer کامپیوترقیاسی
computer logic منطق کامپیوتر
computer nik استفاده کننده علاقمند کامپیوترکه وقت زیادی را صرف کاربا کامپیوتر میکند
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
host computer کامپیوتر میزبان
home computer کامپیوتر خانگی
analog computer کامپیوتر تحلیلی
computer oriented کامپیوتر گرا
computer operator اپراتور کامپیوتر
host computer کنترل اصلی کامپیوتر در سیتم چند کاربر یا توزیع شده
analog computer کامپیوتر انالوگ
computer operation عملیات کامپیوتر
computer operation عملکرد کامپیوتری
computer on a chip کامپیوتر روی یک تراشه
computer literacy دانش کامپیوتر
host computer کامپیوتری در شبکه که حاوی سرویس خاص یا زبان برنامه نویس برای همه کاربران است
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
computer language زبان کامپیوتر
host computer کامپیوتر مخصوص نوشتن و تصحیح نرم افزار از کامپیوتر دیگر اغلب با استفاده از کامیایر
computer programming برنامه نویسی کامپیوتری
analog computer کامپیوتری که با استفاده از اطلاعات تحلیلی کار میکند
computer jargon لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
appliance computer سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
computer readable آنچه قابل خواندن و فهم توسط کامپیوتر باشد
computer revolution تحول کامپیوتر
computer salesman فروشنده کامپیوتر
computer language زبان کامپیوتری
computer letter حرف کامپیوتری
analog computer کامپیوتر سنجشی
computer professional متخصص کامپیوتر
analogue computer کامپیوتر انالوگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com