English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
computer logic منطق کامپیوتر
Other Matches
logic مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logic ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic دانش تفکرات و دلایل
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic منطق
logic استدلال
logic برهان
logic منطق ریاضی
logic زبان ریاضی
logic لاجیک
logic منطقی
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic product حاصلضرب منطقی
logic network شبکه منطقی
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic seeking انتهای خط وط
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic shift تغییر مکان منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic operation عمل منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic gate دروازه منطقی
logic function تابع منطقی
logic sum مجموع منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic symbol نماد منطقی
sequential logic منطق ترتیبی
propositional logic منطق گزارهای
positive logic منطق مثبت
negative logic منطق منفی
n level logic منطق N سطحی
mathematical logic منطق ریاضی
logic variable متغیر منطقی
logic unit واحد منطقی
logic theory نظریه منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
logic symbol علامت منطقی
shared logic منطق اشتراک
logic error خطای منطقی
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
logic analysis تحلیل منطقی
logic add جمع منطقی
control logic منطق کنترل
hardwired logic تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
fuzzy logic منطق نامعلوم
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
formmal logic منطق صوری
formal logic قضاوت سطحی
formal logic منطق صوری
formal logic منطق رمزی
formal logic منطق مجرد
logic array ارایه منطقی
logic board تخته منطقی
logic design طراحی منطقی
logic element عنصر لاجیک
logic element عنصر منطقی
logic diagram نمودار منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic designer طراح مدارهای منطقی
logic design طرح منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic card کارت منطقی
logic board برد منطقی
fluid logic منطق سیلانی
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
symbolic logic منطق رمزی
two level logic منطق دوسطحی
structural logic منطق ساختی
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
symbolic logic منطق سمبلیک
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
affective logic منطق عاطفی
boolean logic منطق بولی
to chop logic منطق بافتن
threshold logic منطق استانهای
formal logic منطق صوری [منطق]
symbolic logic منطق نمادی
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
uncommitted logic array مشابه 10328
uncommitted logic array جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
random logic design طرح منطقی تصادفی
current mode logic منطق جریانی
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
integrated injection logic IIL
diode transistor logic DTL
double rail logic منطق دو خطی
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
single rail logic منطق تک خطی
first order predicate logic PROLO بکار می رود
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
computer حسابگر الکترونی
computer رایانه
computer ماشین حساب کامپیوتر
computer ماشین الکترونیکی
computer کامپیوتر
computer ماشین حساب
computer اکامپیوتر
computer ماشین متفکر
computer شمارنده
My Computer نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
human computer امکانات تامین بهبود ارتباط بین کاربر و سیستم کامپیوتر
hybrid computer کامپیوتر دو رگه
hybrid computer کامپیوترترکیبی
ibm computer کامپیوتر ای بی ام
ruggedized computer کامپیوتر بادوام
portable computer کامپیوتر قابل حمل
ibm computer ماشین حساب ای بی ام
incremental computer وسیله خروجی گرافیکی که در مراحل کوچک حرکت میکند بار داده ورودی که اختلاف بین محل فعلی و محل لازم را نشان میدهد که خط ها و منحنی ها به صورت مجموعهای خط وط مستقیم انجام شود
incremental computer دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
incremental computer کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
independent computer manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
infected computer کامپیوتری که یک برنامه ویروسی دارد
pocket computer کامپیوتر جیبی
laptop computer کامپیوتر دستی یا کیفی
parallel computer کامپیوتر موازی
flight computer کامپیوتر پرواز
satellite computer کامپیوتر ماهوارهای
source computer کامپیوتر منبع
slave computer کامپیوتر برده
source computer کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
computer memory حافظه کامپیوتر [علوم کامپیوتر]
stand alone computer کامپیوتر مستقل
sequential computer کامپیوتر ترتیبی
serial computer کامپیوترنوبتی
serial computer کامپیوتر سری
serial computer کامپیوتر نوبتی
self adapting computer کامپیوتر خود وفق
four address computer کامپیوتر چهار نشانی
second generation computer کامپیوتر نسل دوم
programmed computer کامپیوتر برنامه ریزی شده
guest computer کامپیوتر مهمان
one chip computer کامپیوتر یک تراشهای
one address computer کامپیوتریک ادرسه
computer table میزکامپیوتر
micro-computer ریزکامپیوتر
micro-computer ریزرایانه
micro-computer خرد کامپیوتر
virtual computer کامپیوتر مجازی
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
mainframe computer سیستم کامپیوتری قوی که میتواند حافظه با فرفیت بالا را هدایت کند و نیز وسایل پشتیبانی را
mainframe computer استفاده از ریز کامپیوترها برای دستیابی به کامپیوتر mainframe
two address computer کامپیوتربا دو نشانی
two address computer کامپیوتر دو ادرسه
synchronous computer کامپیوتر همگام
transportable computer پس و پیش کردن
synchronous computer کامپیوترهمزمان
talking computer کامپیوتر سخنگو
target computer کامپیوتر هدف
microprogrammable computer کامپیوتر ریزبرنامه پذیر
multiaccess computer کامپیوتر با دسترسی چند گانه
network computer نوع جدید کامپیوتر که برای اجرای برنامههای java و اطلاعات دستیابی به کمک جستجوگر web طراحی شده است
one address computer کامپیوتر یک نشانی
one address computer ساختار کامپیوتر که کد ماشین آن در هر لحظه یک آدرس استفاده میکند
one address computer دستور ساخته شده از اپراتور و آدرس
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
office computer کامپیوتر اداری
object computer OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
object computer کامپیوتر مقصود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
a stand-alone computer یک رایانه مستقل
There's a jinx on this computer. این رایانه جادو شده.
notebook computer که به راحتی قابل حمل است ولی صفحه کلید و صفحه نمایش کوچک دارد
notebook computer کامپیوتر کوچک قابل حمل
nonesequential computer کامپیوتر غیر ترتیبی
computer memory حافظه رایانه [علوم کامپیوتر]
three address computer کامپیوتر با سه نشانی کامپیوتر سه ادرسه
computer specialist متخصص کامپیوتر
computer printout چاپ کامپیوتری
computer language زبان کامپیوتری
computer jargon لغات فنی مربوط به رشته کامپیوتر
asynchronous computer نوعی از کامپیوتر که در ان هر عمل در نتیجه سیگنالی که از تکمیل عمل قبلی حاصل میشود و یا در اثر اعلام امادگی وسیله لازم برای عمل بعدی اغاز میشود کامپیوترناهمگام
asynchronous computer کامپیوتر غیرهمزمان
automatic computer کامپیوتر خودکار
board computer یک کامپیوتر که تمام مولفههای الکترونیکی ان روی یک برد قرار گرفته است
computer instruction دستورالعمل کامپیوتر
briefcase computer کامپیوتر چمدانی
buffered computer کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com