Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
concentration cell corrosion
نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
Other Matches
concentration cell
پیل غلظتی
corrosion
رفتگی زنگ زدگی
corrosion
کندوساب
corrosion
فسادفلزات
corrosion
خوردگی
corrosion
فرسودگی
corrosion
خورده شدن
corrosion
خورندگی
corrosion
زنگ زدگی
corrosion
فساد تدریجی
corrosion
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
corrosion
تحلیل
graphitic corrosion
خوردگی گرافیتی
surface corrosion
خوردگی سطحی
pitting corrosion
سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
galvanic corrosion
خوردگی گالوانیکی
resistance to corrosion
مقاوم در برابر زنگ زدگی
crevice corrosion
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
aqueous corrosion
پوسیدگی در اثر رطوبت
corrosion resistant
مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
corrosion pit
فرورفتگی در اثر خوردگی
corrosion fatigue
استهلاک در اثر زنگ زدگی
stress corrosion
خوردگی در اثر تنش
atmospheric corrosion
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
wind corrosion
ساییدگی بادی
electrochemical corrosion
خوردگی الکتروشیمیایی
erosion-corrosion
فرسودگی
erosion-corrosion
خوردگی
erosion corrosion
خوردگی- فرسودگی
sensitive to corrosion
حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
intercrystalline corrosion
خوردگی کریستالی
electrolytic corrosion
خوردگی الکترولیتی
corrosion control
جلوگیری و کنترل خوردگی
acid corrosion of concrete
خورده شدن بتن بوسیله اسید
corrosion resistent steel
فولاد ضد زنگ
anti corrosion composition
رنگ ضد زنگ
concentration
غلظت
concentration
تمرکز
concentration
غلظت
[شیمی]
concentration
اشباع
concentration
شدت
concentration
تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration
تمرکز عده ها
concentration
تراکم
concentration
غلیظ سازی
concentration camps
بازداشتگاه
concentration camps
اردوگاه کار اجباری
concentration gradient
شیب غلظت
concentration gradient
گرادیان غلظت
stress concentration
تمرکز تنش
concentration area
منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
concentration area
منطقه تمرکز اتش
concentration camps
بازداشتگاه اسرا
critical concentration
میزان تمرکز بحرانی
electron concentration
غلظت الکترون
period of concentration
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
period of concentration
می پیماید
data concentration
تمرکز داده
concentration camps
منطقه تجمع اسرا
concentration of electron
چگالی الکترون
concentration of fire
تمرکز اتش
concentration of fire
توده کردن اتش
concentration polarization
قطبش غلظتی
concentration ratio
نسبت تمرکز
concentration ratio
نرخ تمرکز
electronic concentration
غلظت الکترون
period of concentration
زمان تمرکز
formal concentration
غلظت فرمال
concentration camps
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camp
بازداشتگاه
concentration camp
منطقه تجمع اسرا
concentration camp
بازداشتگاه اسرا
concentration camp
اردوگاه کار اجباری
concentration camp
بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
ion concentration
غلظت یون
molar concentration
غلطت مولی
molecular concentration
غلظت مولکولی
The convicts are being sent to concentration camps .
محکومین به اردوگاههای کار اجباری اعزام می شوند
maximum allowable concentration
حداکثر غلظت مجاز
strategic concentration by rail
سیستم پولی فلزی
strategic concentration by rail
نشرمسکوکات فلزی
tr cell
کلید فرگیر
cell
خط ضخیم تری که اطراف خانهای که باید در آن نوشته شود ایجاد میشود
cell
زندان انفرادی
cell
پیل خانه باطری
cell
جزء اصلی باطری
cell
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell
در یک صفحه گسترده فرمولی که در یک خانه قرار دارد
cell
محل تک حافظهای قادر به ذخیره سازی یک کلمه داده که توسط یک آدرس مشخص قابل دسترسی است
cell
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
cell
در یک سیستم ارسال داده مثل ATM بستههای داده با طول ثابت مثلاگ یک خانه در سیستم ATM شامل دادههای هشت تایی است
cell
سل
cell
خانه
cell
حجره
cell
المان
cell
خانه جدول
cell
در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cell
باطری
cell
پیل
cell
زندان تکی
cell
فرف نمونه
cell
اتاقک
cell
سلول یکنفری
cell
حفره
cell
سلول
cell
جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell
یاخته
cell
پیل سلول
cell
ثباتی که حاوی محل مرجع یک خانه مخصوص برای انجام عمل است
pilot cell
پیل راهنما
photovoltaic cell
مبدلی که مانند سلول فتوالکتریک تابشهای الکترومگنتیک را با طول موجهای مرئی و نزدیک ان به الکتریسیته تبدیل میکند
plante cell
باتری پلانته
pigment cell
یاخته رنگی
porous cell
پیل متخلخل
photoconductive cell
پیل نور- رسانایی
haploid cell
یاخته جنسی
leclanche cell
پیل لکلانشه
memory cell
سلول حافظه
nerve cell
یاخته عصبی
guard cell
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
nerve cell
سلول عصبی
nerve cell
نرون
nuclear cell
پیل اتمی
selenium cell
سلول سلنیومی
photo cell
پیل نور- برقی
photo cell
سلول فتوالکتریک
lymph cell
سلول لنف
photoconductive cell
سلول فوتورسانا
photoelectric cell
فتوسل
photoelectric cell
سلول فتوالکتریکی
photoelectric cell
سلول فتوالکتریک
photoemissive cell
لامپ نور- برقی
guard cell
گیاهی را تشکیل میدهند
cell membrane
میتوکندری
transformer cell
سلول ترانسفورماتور
honey cell
حفرهعسل
pollen cell
شبکهگرده
queen cell
حفرهملکه
sealed cell
حفرهممهور
cell-phone
تلفنهمراه
condemned cell
سلولزندان
to cell phone
با تلفن همراه زنگ زدن
two cell accumulator
اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
unbalanced cell
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
unit cell
سلول واحد
padded cell
اتاقک نرم پوشدار
cell wall
دیوارهسلولی
whiteblood cell
گویچه سفیدخون گلبول سفید
voltaic cell
پیل ولتا
voltaic cell
پیل ولتایی
unit cell
کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
plant cell
سلولگیاهی
Rod cell
یاخته استوانه ای
[در چشم]
photovoltaic cell
پیل نور- برقی مجاورتی
sample cell
فرف نمونه
reference cell
پیل مرجع
reference cell
پیل مبنا
primitive cell
سلول واحد ابتدایی
solar cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
stractural cell
سلول ساختاری
storage cell
سلول انباره
storage cell
باتری
storage cell
پیل باتری
storage cell
یاخته انباره
standard cell
پیل استاندارد
photovoltaic cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
primary cell
پیل ساده
current cell
سل کنونی
cell receptor
گیرنده سلولی
cell protection
حفافت سل
cell pointer
اشاره گر سل
cell format
قالب سل
cell format
فرمت سل
cell cover
درپوش باتری
cell body
جسم یاخته
cell assembly
مجتمع یاختهای
cell animation
تحرک سلولی
cell reference
ارجاع سل
cell relay
روش ارسال بستههای اطلاعاتی روی یک شبکه باند وسیع مثل roadband ISDN مثلاگ سیسیتم ATM داده را با حرکت خانههای داده بین گره ها در یک شبکه گسترده منتقل میکند
cell tester
ولت سنج باتری
current cell
سل جاری
counter e.m.f. cell
پیلهای برق وارانی
coductivity cell
پیل سنجش رسانندگی
circular cell
محفظه گرد
cham cell or of the e.
وزیر دارایی
cell vent
نفس کش پیل
cell tester
تسترباطری
cell tester
ازمایشگر باطری
cell address
نشانی سل
cell address
آدرس سل
anchor cell
سل قفل
anchor cell
سل تثبیت
anchor cell
خانهای در برنامه صفحه گسترده که ابتدای مجموعه خانه ها را معرفی میکند
active cell
خانه کاری
active cell
سل فعال
active cell
سلول فعال
accumulator cell
سلول اکومولاتور
absorption cell
فرف جذب
solar cell
سلول خورشیدی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com