English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dead weight tonnage گنجایش باری
Other Matches
dead weight خودوزن
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight وزن خشکه
dead weight وزن بی اوار
dead weight ویژه وزن
dead weight وزن خالص وسیله حمل ونقل بدون بار
weight average molecular weight میانگین وزنی وزن مولکولی
tonnage فرفیت کشتی
tonnage حقوق گمرکی که از کشتیها به نسبت بارشان دریافت میشود
tonnage وزن برحسب تن
tonnage وزن کلی بار
tonnage گنجایش کشتی برحسب تن
tonnage تناژ بار
tonnage تناژ
tonnage براساس تن
tonnage برحسب شماره تن بارگیر
tonnage تن شماری
tonnage rent حق امتیازی که از مواداستخراجی معدن به نسبت هرتن وصول میشود
gross tonnage فرفیت ناخالص به تن
royalty tonnage ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
deadweight tonnage حداکثر تناژ وسیله نقلیه
royalty tonnage مقدار
gross tonnage گنجایش حجمی
net tonnage فرفیت خالص به تن
net register tonnage گنجایش خالص
weight چیزسنگین
weight بارکردن
weight سنگینی
weight نزن
weight in وزن کشی
weight سنگین کردن
self weight ویژه وزن
weight میزان
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
weight قطعه سرب درکیف زین برای جبران کمبودوزن اسب
weight لنگر
weight گرانی
weight وزن دادن
weight وزن
self weight خود وزن
it is of no weight قدرواهمیتی ندارد
weight سنگ وزنه
weight فشار
unit weight وزن واحد
unit weight وزن مخصوص
landing weight وزن فرود
total weight وزن کل
toe weight وزنه فلزی وصل به سم جلویی اسب در ارابه رانی برای تنظیم گامهای اسب
to carry weight نفوذ یا اهمیت داشتن
specific weight وزن مخصوص
the weight is kilogrammes ان 5 کیلوگرم است
specific weight سنگینی ویژه
specific weight وزن ویژه
statistical weight احتمال ترمودینامیکی
statistical weight وزن اماری
heavy weight 001 کیلوگرم
the weight is kilogrammes وزن
unladen weight وزن ناخالص خودرو
unladen weight وزن کامل خودرو
weight percent درصد وزنی
weight program تمرین وزنه برداری
weight ratio نسبت وزن
weight the sugar قند را بکشید
weight throw پرتاب وزنه
weight ton تن سنگین
weight training بدن سازی
weight zone مربع وزن گلوله
weight of solids وزن ذرات
weight man پرتابگر وزنه یا چکش پرتابگر چکش
weight and measures سنگ و اندازه
heavy weight 38+ کیلوگرم
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
weight function تابع وزنی
weight index شاخص موزون
weight lifter وزنه بردار
weight lifting وزنه برداری
wet weight وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
short weight وزنه کم
milliequvalent weight وزن هم ارز میلی گرمی
design take off weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
draw weight نیروی لازم برای کشیدن زه
drop weight وزن سقوطی
empty weight وزنه بدنه هواپیما و موتور وتجهیزات ان
equivalent weight وزن معادل
equivalent weight وزن هم ارز
molecular weight جرم مولکولی
formula weight وزن فرمولی
it pulls its weight نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
laden weight وزن کلی خودرو با بار
fixed weight وزن ثابت
middle weight میانه
middle weight میان وزن
maximum take off weight حداکثر وزن برخاستن
light weight سبک وزن در اصطلاح کشتی و مشت زنی و مانندانها
letter weight کاغذ نگاه دار
landing weight وزن با هنگام تخلیه
molecular weight وزن مولکولی
landed weight وزن کالا هنگام تخلیه
gross weight وزن کل
gross weight وزن کل هواپیما یاخودرو با بار وزن خالص
operating weight وزن عملیاتی
paper weight کاغذ نگهدار
paper weight وزنه
ramp weight حداکثر وزن ممکن هواپیما
he is half your weight وزن او نصف وزن شما است
heavy weight سنگین وزن
heavy weight 18+ کیلوگرم
gross weight وزن ناویژه
gross weight وزن ناخالص
gross weight وزن با فرف
net weight وزن کلی
net weight وزن خالص
short weight سنگ کم
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
certificate of weight گواهی وزن
counter weight وزنه تعادل
counter weight پاسنگ
counter weight وزنه مقابل
cross weight وزن ناخالص
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
make weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
to lose weight لاغر شدن
atomic weight wt.at :symb
light-weight سر خالی
throw one's weight around <idiom> ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
put on weight <idiom> افزایش وزن
weight by volume وزن حجمی
volumetric weight وزن حجمی
carpet weight وزن فرش
make-weight سر وزن رسیدن در بوکس وکشتی
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
atomic weight جرم اتمی
atomic weight وزن اتمی
avoirdupois weight اوزان و مقیاسات اجناس
basis weight وزن پایه
bat weight وزنه اضافی متصل به چوب بیس بال
beta weight وزن بتا
bow weight وزن کمان
brake weight لنگر
pull one's weight <idiom> کارها را تقسیم کردن
weight trainer مربیوزنه
where is the kilogramme weight ? وزنه ....
sliding weight وزنمتحرک
weight trainer آموزندهوزنه
atomic weight وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
You are going to gain weight. if you let yourself go. اگر جلوی خودت را نگیری چاق می شوی
where is the kilogramme weight ? سنگ کیلوگرم کجاست
power to weight ratio نسبت وزن اتومبیل به نیروی اسب ان
special weight race مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد
light weight cable کابل سبک
sash balancing weight پارسنگ
sash balancing weight وزنه متعادل کننده
governor balance weight وزنه تعادل رگولاتور
To weight the pros and cons of something. خوب وبد چیزی را بررسی کردن (سنجیدن )
ankle/wrist weight کمربندلاغری
light weight concrete بتن سبک
aitcraft operating weight وزن اصلی هواپیما
maximum landing weight حداکثر وزن فرود
molecular weight determination تعیین وزن مولکولی
molecular weight distribution توزیع وزن مولکولی
light weight unit واحد ساختمانی سبک
area weight balance ترازوی مسطح
weight for age race مسابقه اسبها با وزنهای طبق جدول سنی
To weight up the pros and cons of something . مطلبی راسبک وسنگین کردن (بررسی کردن )
size weight illusion خطای ادراکی اندازه- وزن
gram equivalent weight وزن گرمی هم ارز
effective unit weight وزن مخصوص موثر
light weight concrete بتن سبک
weight and balance sheet برگ بازرسی تعادل وزن هواپیما
gram moleculare weight وزن مولکول گرم
gram formula weight وزن فرمولی به گرم
gram atomic weight وزن گرمی اتم
gram atomic weight وزن اتمی به گرم
design maximum weight حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
gram equivalent weight وزن هم ارز- گرم
design gross weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design landing weight حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
dead کلیدهای صفحه کلید که باعث رویدادن یک عمل می شوند مثل Shift
dead منسوخ کهنه
dead مهجور
dead مات
dead ساکن
dead مسکوت
dead بی پتانسیل
from the dead ازمیان مردگان
dead متوفی
dead آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
dead توپ کم جان
dead [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
dead دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
dead گوی بولینگ ضعیف
dead مرده
dead as a d. بکلی مرده
dead against درست مقابل
dead and gone <idiom> هفت کفن پوسانده
dead even دقیقا برابر
dead بی حس
dead even کاملا مساوی
weight average degree of polymerization میانگین وزنی درجه بسپارش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com