English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
detached shock wave موج ضربهای منفصل
Other Matches
shock wave موج ضربت
shock wave موج ضربهای
shock wave موج ضربه
shock wave موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
oblique shock wave موج ضربهای مایل
normal shock wave موج ضربهای عمود
detached منفصل
detached غیر ذیعلاقه
detached گسلیده
detached جدا
detached ستون مستقل
detached ستون مجزا
detached affect انفعال گسلیده
detached mind فکر یا روح بی طرف
detached unit یکان جدا شده
detached unit یکان مامورشده
semi detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
small detached house خانهتکیکوچک
semi-detached houses خانههاییکشکلبادیوارمشترک
large detached house خانهویلایی
shock توده کردن
shock خرمن
shock توده
shock تکان
shock هول
shock هراس ناگهانی
shock لطمه
shock تصادم تلاطم
shock ضربت سخت
shock تشنج سخت
shock خرمن کردن
shock تکان سخت خوردن
shock ضربت
shock صدمه ضربت
shock تصادم
shock حمله غافلگیرانه
shock ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shock ضربه تکان
shock هول وهراس پیدا کردن
shock دچارهراس سخت شدن
shock سراسیمه کردن
shock تکان دادن
shock ترساندن
shock ضربه
shock شوک
shock حمله عصبی
shock ضربت سخت زدن تکان سخت خوردن
shock صدمه
shock inducer دستگاه ضربه زن
shock headed انبوه گیسو دارای موی فراوان
shock head دارای موی فراوان
shock waves موج ضربتی انفجار گلوله معمولی یا بمب اتمی
shock head انبوه گیسو
shock hazard خطر تماس
shock troops واحد مخصوص حمله غافلگیرانه
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
shock point نقطه ایجاد زلزله
shock proof ضد ضربه
shock troops گروه تهاجمی
shock troops گروه حمله
shock troops یکان ضربت
thermal shock تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
to sustain a shock ضربت خوردن وپایداری کردن
culture shock ضربهی فرهنگی
culture shock کوبهی فرهنگی
shock concrete بتن ضرب دیده
shock concrete بتن ضربهای
shock waves موج ضربت
shock waves موج ضربه
shock waves موج ضربهای
electric shock ضربه برقی
electric shock شوک الکتریکی
color shock ضربه رنگ
condensation shock چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
electroconvulsive shock ضربه برقی تشنج اور
future shock اضطراب دگرگونی
shock excitation تحریک ضربهای
to sustain a shock تکان خوردن ونیفتادن
shock action عمل غافلگیری
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
shock action عمل شوک
shock tactics انجام کاریباسرعتوباخشونت
shock therapy درمان با ضربه برقی
shock absorber کمک فنر
shock absorbers ضربه گیر
shock absorber ضربه پذیر
shock absorbers ضربه پذیر
shock absorbers کمک فنر
shock absorbers تکانگیر
shock absorber ضربه گیر
shock absorber تکانگیر
shell shock روان رنجوری جنگ
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock روان رنجوری جنگ
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
hydraulic shock absorber کمک فنر هیدرولیکی
hydraulic shock absorber ضربه گیر هیدرولیکی کمک فنرروغنی
hydraulic shock absorber ضربه گیر روغنی
insulin shock therapy درمان با ضربه انسولین
to wave away باشاره دست بیرون کردن
wave off به زمین ساییده شدن هواپیما
wave خیزاب
wave off فرود همراه با سایش
To wave at someone. به کسی دست تکان دادن
wave موج زدن
wave موج رادیویی
wave موج
wave هیجان
wave موجی بودن موج زدن
new wave نیوویو
the wave دریا
wave فر موی سر دست تکان دادن
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
to wave farewell باجنباندن دست بدرودگفتن دست خداحافظی تکان دادن
travelling wave موج سیار
the wave heaves خیزاب بلندمیشودومیافتد
transient wave موج سیار
transient wave امواج سیار
wander wave موج سیار
wander wave امواج سیار
transversal wave موج عرضی
transverse wave موج عرضی
traveling wave موج رونده
wave train قطار موج
stationary wave موج ساکن
sky wave امواج اسمانی
sky wave موج یونکرهای
wave height ارتفاعموج
sinusoidal wave موج سینوسی
sine wave موج سینوسی
sound wave موج صوتی
sky wave موج فضایی
square wave موج چهار گوش
square wave موج مربعی
stationary wave موج ایستاده
standing wave موج نوساندار هوا که در اوج خلبان از ان استفاده میکند
standing wave موج ساکن
standing wave موج ایستاده
square wave باس ای که عمودی حرکت میکند. به طرف بالا سپس سطح خود را تغییر میدهد وعمودی پایین می آید. بازیابی داده از پایگاه داده ها به کار می رود
square wave موج مربع
ultrashort wave موج خیلی کوتاه
wave mecanics مکانیک موجی
wave trap موج ربا
wave radiation تابش موج
wave propagation حرکت موج
wave propagation انتشار موج
wave pressure فشار حاصل از موج
wave period زمان تناوب امواج دریا
wave parameter پارامتر موج
wave of excitation موج تهییج
wave number عدد موج
wave motion انتشار موج
wave trough نقطه می نیمم یا ماکزیمم منفی دامنه در نیمه راه بین دو قله موج
wave vector بردار موج
to wave one's handkerchief دستمال جیب خود را [برای کسی] تکان دادن
wave wall دیوارموج
wave clip گیرهفر
wave base سطحموج
translation wave موجبرگردان
seismic wave ارتعاشاتزمینلرزه
wind wave موج باد
wind wave خیز اب ناشی از باد
wind wave موج ناشی از باد
wave winding سیم پیچ موجدار
wave motion حرکت موج
wave motion حرکت موجی
impluse wave موج ضربهای
wave form شکل موج
wave equation معادله موج
wave drag پسای موج
wave velocity سرعت موج
wave speed سرعت موج
wave celerity سرعت موج
wave bands باندهای موج
wave band باند موج
wave band دسته امواج رادیو
wave amplitude دامنه موج
WAVE file روش استاندارد مرتب کردن سیگنال آنالوگ به صورت دیجیتال در O ویندوز ماکروسافت .
wave form شکل موج تکراری در نموداردامنه و زمان یا روی لوله اشعه کاتدی
wave frequency بسامد موج
wave length طول موج
wave kick حرکت روی جلوی تخته موج با ضربه زدن یا کشیدن یک پادر موج
wave guide موجبر
wave guide هادی برای تابشهای الکترومگنتیک
wave function تابع موجی
wave front جبهه موج
wave front جبهه امواج رادیویی
velocity of a wave سرعت پخش موج
sound wave صوت
hybrid wave موج مرکب
figer wave فرانگشتی
electron wave موج الکترونی
electromagnetic wave موجی که دراثر تاثیرشدت میدان الکتریسته و مغناطیسی یا تناوب همزمان برروی هم ایجاد میشود
electric wave موج الکتریکی
diffracted wave موج پراشیده
density wave موج چگالی
de broglie wave موج دوبروی
damped wave موجی که دامنه ان رفته رفته کاهش میابد
damped wave موج میرنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com