Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 92 (6 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Search result with all words
winch driver
متصدی دوار
winch driver
winchoperator : syn
Other Matches
winch
استوانه تارکشی نخ
winch
دوارموتوری
winch
وینچ کردن بکسل کردن
winch
دستگاه وینچ
winch
بکسل
winch
جرثقیل کوچک
winch
دستگیره چرخ جراثقال
winch
پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winch
باچرخ یا دستگیره کشدن
winch
دوار
winch
گردان
winch
دسته درآسیاب دستی
mine winch
وینچ مین جمع کنی
mine winch
دوار مین جمع کنی ناو
hoist winch
جراثقال بالابر
mooring winch
مهارگردان
winch operator
driver winch
hand power winch
جراثقال دستی
hand cable winch
جراثقال دستی
driver
راننده گرداننده
driver
برنامه راه اندازی
driver
راه انداز
driver
یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver
محرک
driver
راننده
driver
شوفر سورچی
driver
گاری چی
driver
مرحله تحریک
driver
چوب شماره یک برای استفاده در اغاز هر بخش گلف راننده لوژ
driver
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver
اتومبیل ران
driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
driver
نرم افزار مخصوص که دستورات کاربر را که آماده چاپ هستند کنترل و فرمت میکند
provisional driver
راننده تازه کار ارابه
screw driver
اچار پیچ گوشتی
pile driver
ماشین یا دستگاه بلندکردن الوار
quill driver
قلم زن
pile driver
شمعکوب
printer driver
برنامه راه انداز چاپگر
screw driver
پیچ گوشتی
quill driver
نویسنده
screw driver
اچار پیچکشی
stake driver
بوتیمار معمولی امریکایی
stake driver
تیرکوب
train driver
راننده قطار
owner-driver
رانندهایکهمالکخودرونیزباشد
driver's licence
گواهینامهرانندگی
driver's cab
کابینلکوموتیوران
cab driver
تاکسیران
cab driver
رانندهی تاکسی
water driver
مقنی
test driver
برنامهای که اجرای برنامه دیگر را در مقابل مجموعهای از دادههای ازمایشی هدایت کند
pile driver
تیرکوب
slave driver
نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
device driver
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
database driver
برنامه راه انداز پایگاه داده
catch driver
راننده اجیر ارابه
camel driver
شتردار
camel driver
ساربان
bus driver
راننده اتوبوس
bus driver
محرک گذرگاه
assistant driver
کمک راننده
assistant driver
شاگرد شوفر
ass driver
خرران
ass driver
خرک چی
device driver
محرک دستگاه
device driver
برنامه راه اندازی دستگاه
line driver
محرک خط
mule driver
استربان
engine driver
لوکوموتیوران
elephant driver
پیلبان
driver's mate
شاگرد راننده
driver's dormitory
خوابگاه رانندگان
driver unit
واحد محرک
peripheral driver
محرک جنبی
mule driver
قاطر چی
line driver
خط ران
locomotive driver
[British E]
راننده قطار
blocking oscillator driver
راه انداز اوسیلاتور انسدادی
steam pile driver
شمعکوب بخاری
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
آدم فضول
steam pile driver
دنگ بخاری
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
cordless drill driver
دریل برقی
[دریلی که با باطری کار می کند]
[ابزار]
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea.
<proverb>
اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
The driver coaxed his bus through the snow.
راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com