English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7 milliseconds)
English Persian
dumb bell میله اهنی دوسرگلوله داربرای ورزش
Other Matches
dumb بی معنی
dumb لال کردن خاموش کردن
dumb بی صدا کند ذهن
dumb گنگ
dumb لال
dumb زبان بسته
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
dumb show پانتومیم
dumb terminal وسیله جانبی که فقط میتواند داده را از یک کامپیوتر دریافت کند ولی نمیتواند آن را پردازش کند
dumb terminal ترمینال گنگ
dumb show نمایش صامت وبدون حرف
dumb lighter barge
dumb language زبان بی زبانی
deaf and dumb کرو لال
dumb language زبان حال
dumb chamber اطاق بی روزنه
dumb barge کرجی بی بادبان یابی موتور
dumb ague نوبه دزده
dumb terminal پایانه صامت ترمینال غیر هوشمند
dumb vessel شناوه بدون خدمه
dumb bunny <idiom> شخص خنگ واحمق
dumb waiters رستوران سیار
dumb waiters گاری تاقچهدار
dumb waiters آسانسور غذا بر
dumb waiter رستوران سیار
dumb waiter گاری تاقچهدار
dumb waiter آسانسور غذا بر
to struck dumb مات کردن
to struck dumb گیج کردن
to strike dumb مات ومبهوت کردن
to strike dumb گنگ کردن
dumb show نمایش بااشاره وحرکات
deaf and dumb alphabet الفبای کروگنگ
The bell goes at 9 . ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
bell زنگ اویختن به
bell ناقوس
bell a شکل استاندارد انتقال داده توسط تلفن با سرعت 0021بیت در ثانیه
bell زنگ
bell 0 فرم استاندارد انتقال توسط تلفن با سرعت 003 بیت درثانیه یا کمتر
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
bell زنگ زنگوله
bell دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
The name rings at bell. لین اسم به گوشم آشناست
alarm bell خطر
alarm bell زنگ
to bell the cat زین برگرگ نهادن
swing bell اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
muzzle bell دافع دهانه شیپوری لوله توپ
passing bell ناقوس مرگ
passing bell زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
pull the bell زنگ را بزنید
pull the bell ریسمان زنگ رابکشید
silver bell درخت لعل
sleigh bell زنگوله سورتمه
swimming bell اندام شنا
muzzle bell شعله پوش شیپوری
bell bottoms شلواردمپاگشاد
bell-roof بام شیپوری
bell-metal مفرغ
bell-flower حلقه گل
bell-gable ناقوس خانه
bell-cote ناقوس خانه
bell-chamber [اتاقی با یک یا چند ناقوس بزرگ در قاب]
bell-cast [لبه ی برجسته بام]
bell-conopy [سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
bell-cage [ساختار نگهدارنده ناقوس در ناقوس خانه]
bell-arch قوس منحنی
bell roof سقفناقوسی
ring a bell <idiom> یک مرتبه موضوعی را به خاطر آوردن
bell's palsy فلج بل
bell-ringing بهصدادرآوردنناقوسکلیسا
bell-bottomed شلوارپاچهگشاد
bell push دکمهزنگدرخانه
bell brace دکمهسکوت
bell-tower برج بلند
bell tent چادر قلندری
bell lap اخرین دور مسابقه
bell metal مفرغ
bell metal ترکیب مس و قلع
bell mouthed دهن گشاد
door bell زنگ درخانه
diving bell الت غواصی
blue bell گزارش بدرفتاری
blue bell گزارش جنایت
bell lap زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
bell's bund دیوار هدایت کننده اب
bell wire سیم زنگ اخبار
bell wether سردسته
bell wether پیش اهنگ
bell wether پیش اهنگ گله گوسفندزنگوله دار
bell socket تبدیلی
bell transformer ترانسفورماتور زنگ اخبار
bell tower برج ناقوس
bell glass مردنگی
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
bell book دفتر ثبت دستورات موتور
bell book دفتر موتورخانه
electric bell زنگ اخبار
glss bell مردنگی
hare bell سنبل کوهی
heath bell گل خلنگ
lutine bell زنگ کشتی لوتین
lutine bell زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
magneto bell زنگ اخبار جریان متناوب
bell character کد کنترلی که باعث میشود ماشین یک سیگنال قابل شنیدن ایجاد کند
bell crank اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
bell conveyor دستگاهی که مخلوط بتن را ازروی نوار به محل بتن ریزی حمل میکند
Somebody is ringing the door bell. یکنفر دارد زنگ دررامی زند
bell shaped magnet اهنربای زنگ شتری
bell magendie law قانون بل- ماژندی
i heard the bell ring زنگ را شنیدم که صدا کرد صدای زنگ را شنیدم
Bell compatible modem مودمی که طبق استاندارد AT & T کار میکند
level crossing bell زنگخطعبور
single stroke bell زنگ تک ضربه
give the bell a ring زنگ رابرنید
bell ringing transformer مبدل زنگ اخبار
bell adjustment inventory پرسشنامه سازگاری بل
bell and hopper arrangement ترتیب قیف و مخروط
bell shaped curve منحنی زنگوله شکل
The child of ones old age is a bell hung from ones. <proverb> بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
bell type annealing furnace کوره التهابی نوع مسدود
bell type distributing gear زنگ کوره بلند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com