English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (1 milliseconds)
English Persian
fastest تند
fastest تندرو
fastest سریع السیر
fastest جلد وچابک
fastest رنگ نرو
fastest پایدار باوفا
fastest سفت
fastest روزه
fastest روزه گرفتن
fastest فورا
fastest سطح لغزنده یا سفت
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest قطعه حافظه قدیمی که داده را ازمحل حافظه پیدا میکند و می خواند با دوعمل جداگانه این قطعه در خال حاضر با EDO جایگزین شده است
fastest محلهای ذخیره سازی که قابل خواندن و نوشتن سریع هستند
fastest حافظه سریع و با دستیابی کوتاه برای CPU
fastest روش آسنکرون برای ارسال داده روی شبکه
fastest وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest عملی که در آن فاکتور زمان کمتر از یک است
fastest کیلو baud میدهد
fastest آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com