English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
flare wall دیوار حائل خاکریز پل
Other Matches
flare روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flare زبانه کشیده
flare شراره
flare up اشتعال ناگهانی
flare up غضب ناگهانی
flare up <idiom> یک مرتبه عصبانی شدن
to flare up ازجادر رفتن
to flare up به هیجان امدن
flare منور
flare پخ دار
flare فشفشه روشن کننده
flare شعله زنی شعله
flare چراغ یانشان دریایی نمایش
flare خود نمایی
flare باشعله نامنظم سوختن
flare از جا دررفتن
flare مشعل
flare فشفشه
flare موشک منور
flare گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare dud گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
solar flare شراره خورشیدی
solar flare جرقه خورشیدی
trip flare مین روشن کننده جهنده موشک منور جهنده
solar flare تشعشع ناگهانی نیروی خورشید
flare joint اتصالز-بانه
flare angle زاویه گسترش یا گشادگی
flare nut spanner آچارپشکشیمخصوصمهره
to the wall <idiom> به آخر خط رسیدن
wall-to-wall فرش کردن سرتاسری
wall up رسیدن موج به حداکثر اوج
wall دیواره
the wall پشت دیوارایستاده بودم
to go to the wall درتنگی یافشارواقع شدن ورشکست شدن
wall-to-wall همگانی
wall-to-wall همه جانبه
wall-to-wall [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
wall-to-wall فراگیر
wall مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
wall دیواری
wall دیوارکشیدن
wall حصار دار کردن
wall محصورکردن
wall حصار
wall جدار
wall دیوار
wall محصور کردن
wall تیغه کشیدن دیوار
wall-to-wall کامل
wall-to-wall از دیوار به دیوار
wall-to-wall سرتاسری
wall pass پاس مستقیم
wall paint رنگ دیوار
wall tie بست دیواری
wall opening روزنه دیوار
wall socket پریز روی دیوار
wall socket پریز دیواری
wall paper کاغذ دیواری
wall rue سداب کهنه
wall plate زیرسری
wall painting نقاشی دیواری
wall louse موریانه
wall lining اندود دیوار
town wall باروی شهر
toe wall دیوارضامن پادیوار
toe wall دیوار پای خاکریز
to peck down a wall دیواری را با الت نوک تیزخراب کردن
to panel a wall دیواری را تخته کوبی کردن
to encircle with a wall دیوار یا چینه کشیدن
to deafen a wall عایق کردن دیوار
to deafen a wall دیوار راطوری ساختن که صدارا انتقال ندهد
to deaden a wall عایق کردن دیوار
thickness of a wall ضخامت دیوار
wailing wall دیوار قدیمی اورشلیم
wailing wall دیوارندبه
wall lining پوشش دیوار
wall knot گره تخت
wall insulator عایق دیوار
wall hanging تزئینات دیواری
wall eye چشم سفید
wall eye چشم مات
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
wall entrance عبور از داخل دیوار
wall energy انرژی در واحد سطح مرزمشترک بین حوزههای مغناطیسی مختلف الجهت
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
wall louse ترده
wall sockets پریز ها
hole in the wall <idiom>
wall sockets پریز های دیواری
wall sockets پریز های روی دیوار
wall clock ساعت دیواری
to lean against the wall به دیوار تکیه دادن
fruit-wall چفته
dwarf wall دیوار نیمه
curtain-wall تیغه
conservative wall دیوار باغچه
choir-wall [دیواره ی جداکننده جایگاه]
batter of wall میل دیوار
handwriting on the wall <idiom>
drive someone up a wall <idiom> از کوره در رفتن ،عصبانی شدن
climb the wall <idiom> از محیط خسته وعصبانی شدن
Qibla wall دیوارکیبلا
monitor wall دیوارهصفحهنمایشگر
fortified wall دیوارکناری
cell wall دیوارهسلولی
bund wall دیوارمرکب
brick wall آجردیوار
back wall دیوارپشتی
the picture on the wall این عکس روی دیوار
start wall دیوارهشروع
tank wall دیوارهنانکر
turning wall دیواربازگشت
To drive someone up the wall. کسی رابتنگ آوردن (تحت فشار مالی )
wave wall دیوارموج
wall tent چادردیوارهدار
wall stud تیرچوبدیواری
wall light چراغدیواری
wall lantern فانوسدیواری
wall grille شبکهدیواری
wall and rails دیواروریلها
wing wall دیواره جانبی
thickness of a wall کلفتی دیوار
curtain wall تیغه
fire wall دیوار اتش بند
face wall دیوار بر
face wall ماسک
face wall نقاب
wall bracket طاقچه
enclosure wall دیوار بر
decorated wall دیوار تزیینی
cut off wall دیوار جداکننده
curtain wall دیوار پردهای
cross wall دیوار پلهای عرضی
fresco a wall دیوار سفید کرده را
fresco a wall اب رنگ زدن
head wall دیواریکه در بالادست یک ابگیرساخته میشود
training wall دیواره راهنما
guide wall دیواره راهنما
gravity wall دیوار وزنی
gap in a wall شکاف دردیوار
gable wall دیوار لچکی
gable wall دیوار سنتوری
fruit wall چفته
front wall دیوار جلو
front wall دیوار مقابل اسکواش
cross wall دیوار همبر
coping of a wall در پوش روی دیوار
base of wall روپی
banch wall دیواره پشتیبان
apron wall صفحه پیش بند
approach wall دیواره ورودی
an interstice in a wall ترک در دیوار
cavity wall دیوار دو جداره
cavity wall دیوارتوخالی
cavity wall دیوار صندوقهای
party wall دیوار مشترک
batter of a wall میل دیوار
batter of a wall شیب دیوار
coping of a wall قرنیس روی دیوار
common wall دیوار تقسیم دیوار جلوگیری از اتش سوزی
common wall دیوار مشترک
banch wall دیواره محافظ
clay wall دیوار چینه
box wall صندوقه
wall arcade طاقنما
bench wall دیوار تکیه گاه
bearing wall دیوار بارگیر
bearing wall دیوار باربر
Wall Street مرکز بانکها و سرمایه داران نیویورک
render a wall استرکشی دیوار
panel wall اگین دیوار
partition wall دیوار تیغه
partition wall دیوار میانی دیوار وسط دیوار بین دو فضا
side wall دیوار پهلویی
shear wall دیوار برشی
spine wall دیوار اساسی
partition wall تیغه
retaining wall دیوار نگهبان دیوار محافظ
retaining wall دیوار ضامن
retaining wall دیوار حائل
pellitory of the wall اذن الفار
wall wort اذن الفار
pise wall چینه
plinth of a wall ازاره
quay wall دیوار بارانداز
rear wall دیوار پشت
outer wall دیوار خارجی
insulated wall دیواره عایق
interior wall دیوار داخلی
it sprang from the wall ازدیوار رویید
key wall دیوار اب بند
lining of the wall پوشش روی دیوار
the pictures on the wall ی روی دیوار
non bearing wall دیوار تیغه
wall knot گره حصیری
the pictures on the wall عکس ها
one brick wall دیوار یک اجره
sleeper wall دیوار کرسی
spin wall دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com