Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 150 (8 milliseconds)
English
Persian
folding seat
صندلی تاشو
Other Matches
folding
تاشو
folding
تا شونده
folding
چین خوردگی
folding
روش hashing
folding door
در فانوسی
folding door
درتاه شو
folding ladder
نردبان تاشو
folding stick
چسبدوطرفه
folding test
ازمایش چین خوردگی
folding ruler
خط کش جیبی
[ابزار]
folding machine
دستگاه خم کاری
folding money
اسکناس پول کاغذی
folding press
پرس خم کاری
folding grill
گوشتکبابکنتاشو
folding ramp
سرازیریتاشو
folding shovel
بیلتاشو
folding bicycle
دوچرخه تاشو
folding knife
کارد جیبی تاشو
[کارد سوئیسی]
folding chair
صندلیتاشو
folding ruler
خط کش تاشو
[ابزار]
folding ruler
خط کش
[ابزار]
folding rule
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
folding ruler
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
folding rulers
خط کش های تاشو
[ابزار]
folding rulers
خط کش های جیبی
[ابزار]
folding rule
خط کش
[ابزار]
folding door
در اکاردئونی
folding rule
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
خط کش تاشو
[ابزار]
folding meter stick
متر
[وسیله اندازه گیری]
[ابزار]
sliding folding window
پنجرهتاشویمتحرک
folding nail file
سوهانناخنتاشو
folding yardstick
[metric]
خط کش تاشو
[ابزار]
folding yardstick
[metric]
خط کش جیبی
[ابزار]
folding meter stick
خط کش
[ابزار]
cross folding test
ازمایش چین خوردگی عرضی
folding meter stick
[American]
خط کش تاشو
[ابزار]
concertina-type folding door
درتاشو
folding metre stick
[British]
خط کش تاشو
[ابزار]
folding metre stick
[British]
خط کش جیبی
[ابزار]
folding meter stick
[American]
خط کش جیبی
[ابزار]
Is this seat taken?
آیا این صندلی گرفته شده است؟
I think that's my seat.
فکر می کنم آن صندلی جای من است.
Have a seat, please!
خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Have a seat, please!
خواهش میکنم بفرمایید !
seat
نشیمنگاه
take your seat
بنشینیدسرجای خودتان
seat
محل اقامت
seat
جایگاه نشاندن
seat
جایگزین ساختن
seat
مقر
seat
پایه
seat
سکوی استقرار
seat
قسمت میانی زین اسب
seat
حرکت تعادلی
seat
وضع بدن ژیمناست روی اسباب با تکیه روی نشیمنگاه
seat
مرکز مقر
please take a seat
خواهش میکنم بفرمایید
seat
جا
seat
صندلی
seat
نیمکت
seat
نشیمنگاه مسند
seat
کفل
seat
سرین
ejector seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
ejection seat
صندلی پران
[هواپیمایی]
to resign one's seat
از جای مجلسی خود کناره گرفتن
parliamentary seat
جای مجلسی
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
parliamentary seat
صندلی مجلسی
garden seat
صندلی یانیمکت باغبانی
governor's seat
حکومت نشین
governor's seat
حاکم نشین
he lost the seat
مقام یا کرسی وکالت راازدست داد
he lost the seat
دوباره بوکالت برگزیده نشد
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
take a back seat
<idiom>
پذیرش پستترین مقام
seat belt
کمربند صندلی هواپیما
ejection seat
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
hot seat
صندلی الکتریکی
hot seat
صندلی برقی
country seat
خانهی اربابی
bucket seat
صندلی یکنفری
seat-belts
کمربند صندلی هواپیما
seat-belt
کمربند صندلی هواپیما
window seat
صندلی یا نشیمنگاه لب پنجره
box seat
صندلی لژ
bridge seat
تکیه گاه
bridge seat
پاشنه پل
classical seat
وضع بدنی سوارکار روی زین
keay seat
جا خار
county seat
مرکز بخشداری
drive's seat
صندلی راننده
back seat
صندلی عقب اتومبیل
primer seat
مقر چاشنی
country seat
خانهی بزرگ روستایی
pillion seat
جای اضافی در موتور سیکلت
adjustable seat
صندلی متحرک
bench seat
صندلیاتومبیل
captain's seat
محلنشستنکاپیتان
commander's seat
صندلیفرمانده
mercy seat
تخت خدا
double seat
صندلیدونفره
dual seat
زینموتور
first officer's seat
صندلیخلباناول
valve seat
نشیمنگاه سوپاپ
to induct into a seat
در جایی برقرار کردن
seat angle
نبشی نشیمن
seat bars
میلههای تکیه گاه
seat of government
مقر حکومت
seat of settlement
محل نشست ساختمان
seat of the pants
استفاده از تجربه
sliding seat
نشیمنگاه متحرک در قایق مسابقه
straddle seat
تعادل روی پارالل روی دستها با پاهای باز
the seat of pain
جای درد
the seat of pain
موضع درد
the seat thought
مرکز اندیشه یا فکر
mercy seat
سرپوش رحمت
love seat
صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
Where is my seat(place)
جای من کجاست ؟
hiking seat
تهته اتکای خم شونده در قایق
single seat
صندلییکنفره
seat tube
تیوپصندلی
seat stay
نگهدارندهصندلی
seat cover
پوششصندلی
book a seat
جا رزرو کردن
on the edge of one's seat
<idiom>
ناآرام بودن
seat back
پشتیصندلی
judgement seat
دادگاه
reel seat
جایگاهقرقره
jump seat
صندلی تا شو
key seat
جاخار
key seat
شیار خار
rear seat
صندلیعقب
valve seat wrench
دریچهآچارپایه
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
flat racing seat
خم شدن روی اسب و دستها وسر در امتداد گردن اسب
fly by the seat of one's pants
<idiom>
دست تنها
valve seat reamer
جدار تراش نشیمنگاه سوپاپ برقوی نشیمنگاه سوپاپ
valve seat grinder
دستگاه پرداخت نشیمنگاه سوپاپ
back-seat drivers
آدم فضول
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
آدم فضول
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
seat adjuster lever
سطح تنظیم صندلی
valve seat insert
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
You are a back seat drive.You are on the sidelines.
کنا رگود نشسته یی ومی گی لنگش کن
seat-belt warning light
چراغهشدارکمربندایمنی
seat back adjustment knob
دکمه تنظیم پشتی صندلی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com